مخالفان قذافی مشروعیت دارند؟
در این مسیر کشورهای اروپایی و امریکا که در حمله به طرابلس پیشقدم شدند دورنمای چندانی از ماهیت مخالفان ندارند. هیچ کس نمیداند مردانی که امروز به دلیل برخورداری از یک دشمن واحد یعنی سرهنگ قذافی دوشادوش آمریکا ایستاده و تا دندان مسلح شده اند فردا قرار است بر چه مبنا و چهارچوبی کشور را اداره کنند. در میانه این مباحث مخالفان از غربیها و جامعه جهانی میخواهند که شورای انتقالی را به رسمیت بشناسند و مشروعیت حقوقی قذافی را زیر سوال ببرند. امارات متحده عربی، کانادا، فرانسه و اخیرا آلمان تن به این ریسک بزرگ داده و شورای انتقالی را به رسمیت شناخته اند. اکنون پرسش بوجود آمده این است که آیا این حرکت میتواند کمکی به آزادی لیبی کند یا تنها ژستی دیپلماتیک است ؟
دکتر یوسف مولایی، استاد دانشگاه و کارشناس حقوق بین الملل در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است به نظر میرسد شناسایی گروه مخالف دولت آقای قذافی صورت گرفته است و در همان حد هم امکانات و اعتبارات دریافت میکنند که بسیار محدودتر از آن چیزی است که برای یک دولت قائل میشوند.
مبنای شناسایی موجودیتی مانند شورای انتقالی لیبی چیست و دولتها بر چه اساسی دست به شناسایی چنین تشکیلاتی میزنند؟
در حقوق بین الملل، کم و بیش مسئله شناسایی روشن است. در رابطه با این موضوع درسهایی در آکادمیلاهه داده شده و جوهره آن این است که شناسایی یک امر حاکمیتی برای هر دولت و کشوری است و این در راستای اعمال حاکمیت است که کشوری دولت دیگر یا گروههایی را که به طور مثال در گذشته به آنها گروههای شورشی یا گروههای آزادی بخش و یا نیروهای فعال سیاسی گفته میشد، به رسمیت میشناختند.
بنابراین کشورها در چارچوب حاکمیت خود حق انحصاری مطلق دارد که هر گروهی را به هر عنوانی به رسمیت بشناسد. چرا که تبعات این کار متوجه خود آن دولت است. هنگامیکه شناسایی انجام میشود یک سری امتیازات و حقوق برای آن گروه یا کشوری که مورد شناسایی قرار گرفته است ایجاد میشود و برای کشور شناسایی کننده هم تعهداتی ایجاد میکند.
گروهی که شناسایی میشوند نیاز نیست که ویژگی خاصی داشته باشند؟ مثلا حاکمیت داشته باشند یا این که سرزمینی را در اختیار داشته باشند؟
نه؛ مسئله شناسایی کاملا به اراده کشور شناسایی کننده بستگی دارد. بحثی که در رابطه با داشتن جمعیت و حاکمیت و سرزمین در حقوق بین الملل مطرح میشود، برای شناسایی یک کشور یا دولت است. در مورد دولتها هم هیچ کدام از این موارد به عنوان یک معیار انحصاری و مطلق نیست. دولتهای در تبعیدی وجود داشته اند که به رسمیت شناخته شده اند که نه ملتی برای آنها وجود داشته و نه سرزمینی داشته اند و نه این که از اقتدار دولتی برخوردار بودند. بنابراین مسئله شناسایی بحث چندان دقیقی نیست و معیارهای علمیهم برای این مسئله وجود ندارد.
تنها مسئله ای که در رابطه با شناسایی به طور قطعی در حقوق بین الملل پذیرفته است این است که شناسایی توسط هر کشوری در چارچوب اعمال حاکمیت آن کشور است و از این جهت دولتها به مرجع دیگری درباره عمل شناسایی پاسخگو نیستند. به این معنی که هیچ مرجعی چه دولتی و چه بین المللی نمیتواند از کشوری سوال کند که چرا یک کشور دیگر یا این گروه را به رسمیت شناخته اید. دولتها اصلا موظف به پاسخگویی در این ارتباط نیستند به این دلیل که شناسایی یک حق انحصاری حاکمیتی است.
با توجه به این مسئله به نظر میرسد در لیبی یک وضعیت دوگانه حاکم است. بعضی کشورها هنوز دولت قذافی را به رسمیت میشناسند و برخی دیگر شورای انتقالی لیبی را. این وضعیت دوگانه چه آثار و تبعاتی دارد؟
ببینید؛ آثار و تبعات این وضعیت دوگانه در مناسباتی که آن کشور با لیبی دارد منعکس میشود. مثلا فرض کنید آلمان اخیرا شورا انتقالی لیبی را به رسمیت شناخته است؛ قبلا هم بعضی کشورهای دیگر اروپایی این شورا را به رسمیت شناخته اند و کشورهای دیگری هم به تدریج عمل شناسایی را انجام میدهند.
وقتی این امر انجام میشود، دولتهایی که شورای انتقالی را به رسمیت شناخته اند دیگر برای دولت قذافی اعتبار و امکاناتی را که قبلا قائل بودند، قائل نیستند. مثلا سفیر دولت لیبی در آلمان دیگر از حقوق و مصونیتهای دیپلماتیک برخوردار نیست. یعنی به نوعی شناسایی قبلی از قذافی پس گرفته شده است. در چارچوب معاهدات بین المللی دیگر مناسبات سیاسی سابق برقرار نیست در غیر این صورت این دو وضعیت با هم در تعارض هستند و علی الاصول نمیتوان در مقابل یک کشور دو رابطه سیاسی متناقض را مدیریت کرد.
بنابراین این که بسیاری از کشورهای اروپایی شورای انتقالی لیبی را به رسمیت شناخته اند و برخی کشورهای دیگر مانند امریکا هنوز دست به این اقدام نزده اند، تابع معیارهای سیاسی است؟
نه فقط در این مورد، بلکه در تمام شناساییها معیارهای سیاسی تعیین کننده است. چرا که به حاکمیت کشورها مرتبط است. جوهره حاکمیت اقتدار در تصمیم گیری است و تصمیم گیری در مناسبات بین المللی یک امر سیاسی است حتی اگر در حوزههای اقتصادی هم باشد. بنابراین شناسایی همواره بار سیاسی دارد.
در زمان جنگ سرد بیشترین مسئله ای که باعث وتوی شوروی و امریکا شده است، مسئله شناسایی کشورهایی بود که تازه مستقل میشدند و میخواستند به جرگه دولتها بپیوندند. یعنی از حدود دویست وتو بیش از صد و چهل وتو در مورد مسئله شناسایی بود.
همین مثال نشان میدهد که شناسایی اقدامیکاملا سیاسی است. کشورهای بلوک غرب وقتی یک کشور از کشورهای نزدیک شوروی میخواست وارد سازمان ملل شود، شناسایی را وتو میکردند. یعنی در شورای امنیت به آن رای نمیدادند. متقابلا شوروی هم عضویت کشورهایی که در بلوک غرب قرار داشتند را وتو میکرد و آنها را به رسمیت نمیشناخت. بنابراین شناسایی همیشه از سرشت سیاسی برخوردار بوده است.
تفاوت به رسمیت شناخته شدن مخالفان لیبیایی با به رسمیت شناخته شدن آنها به عنوان دولت چیست؟
این تفاوت در آثار حقوقی این مسئله منعکس است. اگر شورای انتقالی لیبی به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته شود حتما باید جغرافیای مشخصی برای آن تعریف شود؛ باید به عنوان یک دولت در محدوده آن جغرافیا برای ساکنین اعمال حاکمیت سیاسی و حقوقی داشته باشند. این مسئله هنوز تحقق پیدا نکرده است.
هنوز بخشی از جغرافیا در اختیار دولت آقای قذافی است، بخشی از مردم تحت حاکمیت او هستند و به این ترتیب نمیتوان گفت تمام آثار شناسایی یک دولت را بر آنها مترتب است. به همین دلیل در این مورد به نظر میرسد شناسایی گروه مخالف و اپوزیسیون دولت آقای قذافی صورت گرفته است و در همان حد هم امکانات و اعتبارات دریافت میکنند که این امکانات و اعتبارات هم بسیار محدودتر از آن چیزی است که برای یک دولت قائل میشوند.
نظر شما :