زردهای نارنجی

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۲۱:۵۰ کد : ۱۲۸۶۰ تاریخ دیپلماسی
بخش سوم و پایانی نوشتار محمدرضا دبیری تحت عنوان «زردهای سبز، سرخ و نارنجی»
زردهای نارنجی
دیپلماسی ایرانی: احتمالا قسمت اول و دوم مقاله زردهای سبز و سرخ و نارنجی را خوانده اید. ( اگر نخوانده اید اینجا واینجا را کلیک کنید).

اگر شخصیت های بارز دوران "زردهای سبز" دکتر سون یات سن و چیانگ کایچک و "زردهای سرخ" مائو تسه تنگ باشند،بلا تردید دوران " زردهای نارنجی" با دنگ شیائو پینگ مشخص و متمایز خواهد شد.

این بدان معنی است که دردوره" نارنجی " ها چین از نظر اقتصادی ، بویژه در صادرات و سرمایه گذاری خارجی و از بسیاری جهات دیگرازقواعد بازی اقتصاد بازار آزاد وسازمان تجارت جهانی پیروی میکند. ولی در مدیریت سیاسی جامعه ، وحقوق و آزادیهای افراد همچنان به ایدئو لوژی وکمونیسم وفادار است.

اجازه دهید برای فهم بهتر مطلب ابتدا به سرگذشت شخصیت نمایانگر این دوره بپردازیم، و مروری به پیشینه "دنگ شیائو پینگ" واوضاع چین در زمان او داشته باشیم.

دنگ شیائو پینگ همانند مائو و چوئن لای در زمره کسانی بود که از ابتدا تا تا پایان حیات، در حزب کمونیست وکشور چین نقش طراز اول وموثر داشتند. سرگذشت وسرنوشت او با تاریخ چین بوبژه درنیمه دوم قرن بیستم عجین شده است.

"دنگ شیائو پینگ" در اوت 1904 در استان سیچوان متولد شد. در نوجوانی وتحصیل در مدرسه، بسائقه وطن پرستی به گروه تحریم کنندگان کالاهای ژاپنی پیوست. او همچنین با کسانی که شعارشان"نجات میهن از طریق صنعتی شدن "بود همراه شد.

 پدرش از خرده مالکین نسبتا مرفه چین بود. تفکر واستطاعت مالی پدر بگونه ای بود که توانست اورا برای تحصیل به فرانسه بفرستد. در افکار نوجوانانه او این آرزو که روزی به فرانسه برود وبا تحصیل در رشته های فنی به کشورش خدمت کند همواره خودنمائی میکرد. سپس در چهار چوب "برنامه کار و تحصیل" درفرانسه در تابستان سال 1920 او بهمراه 80 نفر از محصلین دیگر سوار کشتی شد. وقتی وی در ماه اکتبرهمانسال قدم درخاک فرانسه در بندرمارسی گذاشت، او کم سن ترین فرد این گروه بود.

دنگ پنج سال از دوران نوجوانی خود را یعنی از 16 سالگی تا 21 سالگی را در فرانسه سپری کرد. فرانسه دوران بعد از جنگ جهانی اول رامیگذراند، تحت تاثیر انقلاب اکتبر روسیه وشرائط بعد از جنگ، جنبش ها وسندیکا های کارگری روز به روز در فرانسه قدرت بیشتری پیدا میکردند، و مارکسیسم روز به روز مقبولیت بیشتری مییافت. اوضاع اقتصادی بسیاربدی حاکم بود و پیدا کردن کار خیلی مشکل بود. تازه اگر دنگ خوش شانس بود و کاری هم پیدا میکرد،چون چینی بود، نصف مزد یک کارگر فرانسوی را به او میدادند.

دنگ تحت تاثیردونفر از دانشجویان بزرگتر و ذی نفوذ تر چینی در فرانسه یعنی"چوئن لای" و "ژائو شیان" شروع به مطالعه متون تبلیغاتی مارکسیست ها نمود ودرسال 1922 به حزب کمونیست جوانان چینی در اروپا پیوست.

 "چوئن لای" شش سال از دنگ بزرگتر بود. چوئن لای فرزند یک خانواده ثروتمند چینی بود ، در کالج میسیونری تیان جین درس خوانده بود وبرای تحصیلات دانشگاهی به ژاپن رفته بود. چوئن لای سپس درسال 1920 بفرانسه رفت تا شعبه اروپا ئی حزب کمونیست چین را براه اندازد. چوئن لای قبل از انکه به چین برگردد مدتی در انگلستان و آلمان بود. وی علاوه بر زبان های چینی و ژاپنی،بزبانهای فرانسه وانگلیسی هم حرف مبزد و آلمانی را میفهمید.

بهر حال چوئن لای در دوره مورد بحث دانشجوئی در فرانسه، علاوه بر ارشدیت سنی،جنبه پیش کسوتی ومرشدی در فعالیتهای سیاسی دنگ شیائو پینگ جوان را هم داشت. این سوابق وعلقه های فکری و عاطفی ناشی از آن، موجب شد که چوئن لای تا پایان عمر خود "دنگ" را زیر چتر حمایتی فعالیتی خود گرفت. البته همسوئی برداشت ها که شرط اولیه بود، این رابطه را تقویت کرد.

 واقعیت این است که چوئن لای و دنگ شیائو پینگ هردو از فرزندان طبقه کارگر ویا دهقان نبودند. خاستگاه طبقاتی ومتعین بودن خانوادگی آنها ،مشابهت درطرز تلقی و برداشتها از مقولات ایدئولوژیک را بوجود اورده بود. و هردو با طعم وروشهای زندگی در جهان غرب و فرانسه آشنا بودند.

علیرغم اینکه هردو از کمونیستهای دو آتشه چین بوده ودر سختی ها و ناملایمات وجنگها در خط مقدم بودند، ولی چوئن لای ودنگ درابتدا ودر زمان دکتر سون یات سن با حزب کومین تانگ که آن زمان مورد حمایت شوروی بود همکاری بسیارنزدیک داشتند.

هر دو وقتی که بر مسند قدرت نشستند،در دهه 1960 ،هریک بدرجات مختلف ،چهار رکن مدرنیزاسیون اقتصاد، صنعت، ارتش و دانشگاهها را برخوردار از اولویت میدانستند.

بهر تقدیر این دوران 5 ساله کار و تحصیل در فرانسه، تفکرات دنگ شیائو پینگ را بکلی دگرگون کرد. او از یک میهن پرست وناسیونالیست به یک مارکسیست وانترناسیونالیست بدل شد.

در آن زمان جامعه جوانان چینی سوسیالیست در اروپا نشریه ای به اسم " نورسرخ" بصورت "میمیوگراف" در فرانسه و المان وبلژیک منتشر میکردند. دنگ شیائو پینگ ضمن آنکه درآن مقالاتی مینوشت،نشریه را "استنسیل" و "پلی کپی" وتکثیرو در پاریس توزیع میکرد.

پس از چندی دنگ در سال 1926 در همسفری با گروهی از اعضا چینی حزب کمونیست درفرانسه که برای تحصیل عازم شوروی بودند به مسکو رفت. در ابتدا به دانشگاه کمونیستی" زحمتکشان شرق" وارد شد. ولی بفاصله کوتاهی خود را به"دانشگاه سون یات سن" مسکو که بمنظور تربیت کادرهای انقلابی تاسیس شده بود منتقل کرد.

 دنگ شیائو پینگ در این دانشگاه بمدت یکسال با پسر بزرگ "چیانگ کایچک" ونیز دختر "فنگ یوژیانگ"فرمانده کل نیروهای ارتش ملی چین در شمال غربی ، همکلاس بود.

این مقارن زمانی بود که در چین یک "جبهه متحد" متشکل از حزب "کومین تانگ" و حزب "کمونیست چین" بوجود آمده بود. وقتی ژنرال "فنگ یوژیانگ"که آمادگی متمایل شدن به کمونیستها را داشت، از مسکو دیدن میکرد، از "کمینترن" در خواست کرد که تعدادی از "رفقا" ی چینی را برای کار در ارتش چین معرفی کند.

علاوه بر قابلیت های فردی ،همکلاسی بودن با دختر فرمانده نظامی نیز موجب شد که نام "دنگ" در لیست معرفی شوندگان به ارتش چین باشد.

 دنگ در بهار سال 1927 در سفری پس از گذشتن از صحرای مغولستان وارد موطن خود چین شد.

بعد از فوت دکتر سون یات سن در سال 1925،که رهبری حزب کومین تانگ به "چیانگ کایچک" رسید ،حزب کومین تانگ بکلی بقول ایرانی ها"خط عوض کرد" وبه تصفیه کمونیست ها از حزب، وقلع و قمع آنها پرداخت و به یک تشکیلات ضد کمونیست بدل شد. جنگ داخلی ومغلوبه ای بین ملی گرا ها و کمونیستها آغاز گردید.

در یک جنگ مهم در سال 1934 کمونیستها شکست سختی خوردند. ولی بقایای کمونیست ها توانستند در "جیانگ زی" شورا (سوویت) تشکیل دهند.  پس از چندی نیروهای چیانگ کایچک آنها را تعقیب و "سوویت جیانگ زی" را نیزبمحاصره درآورند وعمده نیروهای ارتش کمونیست ها به تله افتادند.

 مائو، "لین پیائو" ،"چوته"، "بو گو"، و "اتو براون" بهمراه هشتاد وشش هزار نفر از ارتش های سرخ کمونیست ها و وابستگان آنها زیر فشار قوای چیانکایچک مجبور به تخلیه مناطق خود وعقب نشینی شدند. ولی پاره ای از اعضا سوویت جیانگ زی که از غافله عقب مانده بودند(مانند مائو زیتان برادر کوچکتر مائوتسه تنگ)بچنگ نیروهای کومین تانگ افتادند ودر نوامبر 1934اعدام شدند. در ادبیات کمونیستی از این باصطلاح"عقب نشینی مظفرانه"، بزبا ن انگلیسی تحت عنوان"لانگ مارش" نام میبرند.

"راه پیمائی طولانی ارتش سرخ" (این نامگذاری عنوانی است که در انتشارات جمهوری خلق چین بکار برده میشود) که در حقیقت یک "راه پیمائی" داوطلبانه نبود. بلکه آنها هم مانند لنین و تروتسکی در1917 "زمین دادند که زمان بخرند". عقب نشینی مرکب از مجموعه ای از ستونهای واحدهای مسلح در مناطق مختلف بود. ولی این عقب نشینی در دو شاخه اصلی یعنی ارتش اول وارتش چهارم سرخ بیشتر معروف است، ودر تبلیغات بعدی حزبی برجسته تر معرفی شدند.

برای فرار از ضربات نابود کننده ارتش کومین تانگ از جنوب بسمت غرب ، و بمنظور یافتن منطقه امن ودور دستی برای رسیدن به شمال غرب(استان شانک زی وشهرستان ینان) در مسیری نیم دایره وار درجهت عقربه های ساعت، آغاز شد. این مقصد نهائی در ابتدای راه مورد اجماع همه فرماندهان نبود، ولی درنهایت عملا چنین شد.

 یک شاخه ازارتش سرخ ازاستان"فوجیان" حرکت کردند و شاخه دیگر از "هونان" بموازات هم با هدف مشترک براه افتادند. سایر یگان های ارتش سرخ که متفرق بودند بعدا در سال 1936 به آنان پیوستند.

راه پیمایان دوران سختی را گذراندند. بعضی وقت ها روزانه تا پنجاه مایل راه می پیمودند. گذشتن از گذرگاهها و معبر های خطرناک ازجمله پل معلق بر فراز دره عمیق "لودینگ"(درماه مه 1935) ویا کوهستان "تاه سوئه شان"(در اوت 1935) ونیز عبور از باتلاقهای "سیکانگ" (در سپتامبر 1935)از جمله آنان بودند، که بعضا مجبور بودند با قبائل مسلح محلی و یا طرفداران محلی کومین تانگ درگیر شوند،و تلفات قابل توجهی متوجه آنان کرد.

ارتش های شکست خورده بالاخره بروایتی پس از 370 روز وبقولی پس از 386روز راه پیمائی و طی حدود 6-8 هزار مایل در 20اکتبر 1935به استان "شن سی" رسیدند.

لازم است نکته ای را در اینجا یاد آور شوم. بنظر میرسد که در آمار و ارقام وثبت و ضبط وقایع این واقعه ، غفلت و اشتباه،اغراق و بزرگنمائی، ویا دستکاریهائی هدفمند برای مقاصد تبلیغاتی حزبی واسطوره وقهرمان سازی ایدئولوژیک هم بی تاثیر نبوده اند.

 زیرا غیر از محققین ومورخین مستقل نظیر ادگار اسنو، ویا یکی دو نفرنویسنده و ژورنالیست انگلیسی و اروپائی دیگر،که این مسیر و واقعه را با بیطرفی نسبی گزارش کرده اند، سایر اطلاعات مربوط به این راه پیمائی از کانال مسئولین حزب کمونیست چین منتشر شده، واحتمال اینکه تغییراتی منطبق بر ضروریات و مصلحت ها در آن صورت گرفته باشد بعید نیست. برخی ازمحققین حتی در مورد طول مسیر راه پیمائی هم تشکیک کرده و ارقام متفاوتی ارائه داده اند.

 بهر حال بنا بر بعضی اسناد، نفرات اولیه این ارتش ها یکصد هزار نفر بودند، که فقط سی هزار نفر زنده به مقصد رسیدند. اگر منابع و مآخذ بدبینانه تری را ملاک قرار دهیم ، از 86 هزار نفرفقط 6- 8 هزار نفر زنده باقی ماندند تا در غارهای آهکی "ینان" اولین "سوویت" پایداروجامعه نمونه سوسیالیستی چین را بنا نهند.

مباحثات ایدئولوژیک قبل از شروع این راهپیمائی طولانی، در خصوص علل شکست نظامی ازارتش ملیون،واتخاذ استراتژی آینده، وادامه مباحثات ایدئولوژیک درون گروهی حین راه پیمائی، باعث پالایش مسلکی شد.

 نظرات مائو با حمایت چوته ،لین پیائو وچوئن لای و حتی دنگ شیائو پینگ و همفکران دیگر اوکه در ارتش نفوذ داشتند، بر مخالفین ایدئولوژیک درون سازمانی خود غلبه کرد ورهبری مائو مسجل شد.

رقبای او"بو گو" و "اتو براون"(یک مارکسیست آلمانی که با برگزیدن نام چینی "لی ته" به کمونیستهای چینی پیوسته بود  واز فرماندهان برجسته جناح مقابل بود) رای کافی نیاوردند واز فرماندهی کنار گذاشته شدند ومائو رهبری بلامنازع را کسب کرد.

 میتوان گفت که در ژانویه 1935مارکسیست های چینی از نظر فکری وایدئولوژیک باصطلاح "پوست انداختند". ضمن انکه از نظر جسمی و فیزیولوژیک نیز اصطلاحا پوستشان کنده شد.

مائو پس از رسیدن بمقصد برای روحیه دادن به رفقایش در سال 1935 نوشت: "راه پیمائی طولانی یک مانیفستو است. ما به دنیا نشان دادیم که ارتش سرخ ارتش قهرمانان است... واین "مارش" یک حرکت تبلیغی است. راه پیمایان به 200 میلیون نفر از مردم یازده استان مسیرشان این پیام را رسانیدند که ارتش سرخ تنها راه برای آزادی است".

بهر حال در خلال"راه پیمائی طولانی ارتش سرخ" سالهای 1934 و1935 ،"دنگ" که در ان موقع 30 سال بیشتر نداشت با آنها همراه بود و سمت رئیس اداره سیاسی حزب در حال حرکت را داشت. اگرچه بفاصله کمی از این پست معاف شد.

بعد از شروع جنگ با ژاپن در 1937 "دنگ" کمیسر سیاسی لشگر 129حزب کمونیست شد. این لشگر به ماشین نظامی بزرگی بدل شد ،بطوریکه یکی از چهار ارتش بزرگ کمونیست ها در خلال جنگ جهانی شد. این نیروها بعد از اغاز جنگهای داخلی در سال 1946 به ارتش دوم نیروی زمینی تغییر نام یافت.

تنگ شیائو پینگ بسرعت در سلسله مراتب رهبری حزب ترقی کرد ودر سال 1952 به پکن منتقل گردید. وی در سال 1954 به عضویت پولیت بورو و دبیر کلی کمیته مرکزی حزب برگزیده شد. درهشتمین کنگره حزب کمونیست چین بعضویت کمیته دائمی 6نفره دفتر سیاسی و دبیرکلی آن برگزیده شد. از ان زمان ببعد اویکی از قدرتمندترین مردان حزب کمونیست چین تبدیل شد.

دنگ شیائو پینگ از بسیاری جهات مردی توانا،با استعداد و باهوش بود وبین سایرین بعنوان "دائره المعارف زنده"معروف بود. مائو تسه تونگ بنیانگذار جمهوری خلق چین ضمن تعریف از قابلیت هایش، اورا به نیکیتا خروشچف در شوروی معرفی کرد.

دنگ بعد از آن در دهه های 50 و 60 چندین بار از شوروی دیدار داشت، به یکی از مهره های اصلی روابط چین و شوروی، وبعدا نیز،درگیر در موارد اختلاف ایدئولوژیک دو کشور بدل شد.

سال های بین 1956 و1966دورانی بود که چین با برپائی کمون ها توانست یک جامعه سوسیالیستی در سراسر چین ایجاد کند وبا معیارها و تعاریف مارکسیستی موفقیتها وتجربیات قابل توجهی کسب کرد. دنگ در این دست آوردها نقش داشت.

ولی از آنجا که فواره چون بلند شود سرنگون شود، راه "مائو" و "دنگ" از هم جدا شد. آنها در مورد اتخاذ استراتژی اقتصادی وتوسعه ای وبعضی سیاست های دیگر با هم اختلاف عقیده پیدا کردند. بطوریکه در مقطعی مائو قدغن کرده بود که بدون تصویب او تصمیمات دنگ بمرحله اجرا در آیند.

در سال 1966 مائو تسه تنگ،برنامه " انقلاب بزرگ کارگری وفرهنگی" را آغاز کرد و صد ها هزارجوان گاردهای سرخ (ارتش کمونیستی) برای رهائی از چنگ ایادی "سرمایه داران صاحب قدرت" از قبیل دنگ شیائو پینگ را بسیج کرد.

از سال 1969 تا 1973 دنگ و خانواده اش به مناطق روستائی ژیانگ زی برای بازآموزی تعالیم مائو تسه تنگ تبعید شدند. در طول این مدت تنگ شیائو پینگ مجبور به کار های یدی بود. وی براساس کار آموزیهائی که در زمان نوجوانی در فرانسه داشت،بر روی تراکتور کار میکرد و یا در مواردی آنها را تعمیر میکرد و بعضی وقت ها همراه افراد خانواده اش مرغ و خروس پرورش میداد. ضمن این کارها نوشته های کارل مارکس و مائو تسه تنگ را نیز دوره میکرد.

وقتی احساس کردند که او درس هایش را فرا گرفته و گوشمالی لازم را دیده وباصطلاح "آدم" شده است در سال 1973 با مساعدت چوئن لای، او را به پکن برگردانیدند وبه سمت معاون نخست وزیرش گماردند.

واقعیت این بود که از توانمندی و تخصص او نمیتوانستند بگذرند. اوهم بسرعت جبران مآفات کرد وبا هوشمندی در سال 73 رهبران نظامی منطقه ای را با مهارت تمام تجدید سازمان داد. وی دوباره ترقی کرد و به پولیت بورو رفت.

 هنگامیکه چوئن لای نخست وزیر در سال 1974 بعلت بیماری در بیمارستان بستری شد،تمام کارهای او نیز بگردن "دنگ" افتاد واو با نبوغ و قدرت بی نظیر خود به رتق و فتق امور پرداخت. بنحوی که در سال 1975 به سمت معاون اول نخست وزیر و معاونت حزب و رئیس ستاد ارتش ارتقا پیدا کرد.

ولی اشتیاق و شتاب زدگی او در اجرای اصلاحات، مائو و دیگر دولتمردان محافظه کار را نگران کرد، وآنها را بر انگیخت تا بسیاری از سمت های وی را از او باز پس بگیرند واز قدرت بدورش سازند.

 این بار عزرائیل بکمکش آمد. در ژوئیه 1977 مائو تسه تنگ درگذشت. در فاصله کوتاهی مجددا از "دنگ شیائو پینگ" اعاده حیثیت شد، وجنگ قدرت و جانشینی بین او و"باند چهارنفره" شامل بیوه مائو وسه نفر همفکران او آغاز شد.  گروه چهار نفره بازداشت شدند.

این واقعه شروع بازگشت او به قدرت بود. اینک نوبت او بود که در غیبت مائو،حمله به پیروان مائو را آغاز کند. پس از ان برنامه مائو زدائی و افکار مائوئیسم را بی امان بجلو برد.

"گروه چهارنفری" شامل "چیانگ چینگ" بیوه مائو در سال 1980در پکن به محاکمه کشیده شدند. این محاکمه نمادی از پیروزی نهائی دنگ شیائو پینگ ومقامات دولتی دیگری بودند که در دوران انقلاب فرهنگی و دوره دهساله بعد از آن تبعید ویا متحمل مشقاتی شده بودند.

در اواخر دهه هفتاد میلادی دنگ شیائو پینگ قدرتمندترین رهبر جمهوری خلق چین بود. او در این زمان رئیس کمیسیون نظامی حزب کمونیست چین و معمار اصلی پیشرفت اقتصادی چین بود.

 حامیان او در این جنگ قدرت این بار "ژائو زیانگ" و "هو یائوبانگ" بودند که به ترتیب نخست وزیر و دبیر کل حزب کمونیست شدند. این سه نفر نیز یک باند سه نفره تشکیل دادند.

 این سه با وجود اختلاف نظرها، وجه مشترک فکری واحدی داشتند و آن این که بر نا کارآمدی اقتصاد مائوئیستی یقین داشتند. ضمن آنکه به دموکراسی نیز کاملا بی اعتماد بودند.

به دنگ لقب رهبر اصلاحات را دادند. درهای چین به روی جهان گشوده شده وسرمایه های خارجی جذب شدند. بموازات آن برنامه اعزام جوانان به خارج برای آموختن و آشنائی با آخرین تکنولوژی ها تنظیم گردید.

در بعد سیاست خارجی تشنج زدائی را برگزیدند. در این راستا چین با ژاپن در سال1978 معاهده صلح و دوستی را به امضا رساند. روابط پر تشنج چین و شوروی رو به بهبود رفت. طی یک فرایند طولانی که در سال 1997 به انعقاد موافقت نامه ای بین بریتانیا و چین انجامید،هنگ کنگ مجددا به خاک اصلی چین ملحق شد.

او سرمایه گذاری در صنایع سنگین را کاهش داد و دستمزد کارگران را بالابرد. با بالا بردن بهای محصولات،دولت درآمدهای اضافی را به کشاورزان برگرداند و کشاورزان اجازه یافتند محصول اضافی را بطور خصوصی در بازار بفروشند. در نتیجه برای اضافه محصول یک بازار آزاد بوجود آورد.

این بدان مفهوم است که اگر واقعیت اقتصادی با ایدئو لوژی سیاسی نمی خواند، ایدئولوژی را باید با واقعیت سازگار کرد. نه واقعیت را با ایدئولوژی.

بسیاری سعی کرده اند برنامه های نوگرائی اقتصادی و وارد کردن نقش عامل "کار آفرینی" به توسعه اقتصادی را به ابتکار عمل یک گروه کوچک از کشاورزان نسبت دهند. اتفاقا داستان شیرینی را که واقعیت هم داشته است نقل میکنند.

این موضوع بعد ها توسط خود دولت چین هم پروبال داده شد وبر روی آن تبلیغ جالبی هم شد.

 یا "کار آفرینی" درچین بروایت یکی از رسانه های مجازی با تغییراتی چنین اغاز میشود: Entrepreneurship

" در اواخر دهه هفتاد میلادی سوسیالیسم مرکزی و دیوان سالارانه چین با ادامه سیاست کشاورزی در مزارع اشتراکی حیات روستائی را با مرگ تدریجی روبرو کرده بود.

سیاست "جهش بزرگ" مائو به قحطی و مرگ میلیونها روستائی انجامیده بود و کشاورزان در سرتاسر چین در حال رها کردن کمون ها وکشت زارهای اشتراکی بودند.

در این اثنا در روستای کوچکی بنام شیائوگنگ ۱۸ تن از روستائیان تصمیم گرفتند مزرعه اشتراکی شان را میان خود تقسیم کرده به کار روی مزارع فردی بپردازند. در میان خود عهدنامه ای هم امضا کردند که که تاریخ آن نوامبر ۱۹۷۸ است.

در این پیمان نامه دهقانان سوگند خورده بودند که که در برابر فشارهای حزب کمونیست منطقه برای انحلال مزارع فردی ،تا پای جان بایستند. تجربه خصوصی کردن زراعت در شیائو گنگ با موفقیت خیره کننده ای روبرو شد و در عرض یکسال درآمد این دهقانان به بیست برابر دستمزد پیشین آنها بالغ شد.

داستان این تمرد وسرپیچی کشاورزان از کانالهای اطلاعاتی حزب کمونیست بالا رفت و به گوش دنگ شیائو پینگ رهبر حزب هم رسید.

دنگ که خود به تازگی بر رقبای رادیکال خود در باند چهار نفره به ریاست بیوه مائو فائق آمده بود، از نابودی این روستا بوسیله نیروهای امنیتی جلوگیری کرد و از نزدیک به تحلیل کامیابی چشمگیر آن پرداخت.

 تیم دنگ شیائو پنگ می دانستند که توسعه سوسیالیستی به بیراهه رفته بود و رژیم با خطر اضمحلال روبرو بود. لذا دل به دریا زدند وآن ابتکار را مدل قراردادند. این مدل توسعه بجز آن روستای کوچک در جائی دیگرسابقه نداشت.
به این ترتیب بود که روش خصوصی سازی زراعت بتدریج از روستای شیائوگنگ به جامعه ۸۰۰ میلیونی کشاورزان چینی تعمیم یافت و جهش اقتصادی چین مانند انقلاب سیاسی سه دهه قبل از آن، از روستاها آغاز شد.

بنا بنوشته این سایت ،امروز روستای شیائوگنگ به اسطوره های ملی چین پیوسته و به محلی توریستی تبدیل شده که در میدان آن تندیسی از دهاتیان در حال امضای پیمان نامه ۱۹۷۸ خودنمائی می کند.

گروه دنگ شیائو پنگ برای برون رفت از تنگنای اقتصادی، و با الهام از موفقیت اهالی شیائوگنگ سیاست اقتصادی جدیدی را اعلام کرد که بنا به قولی در خارج به"اقتصاد قفسی" موسوم شد.

قفس جائی است که غذا وهوا از بیرون میتواند وارد آن شود ، ولی برون رفت محبوسین از آن ممکن نیست. برای شهروندان ممکن است ایجاد انگیزه فردی نمود تا کار و تولید نمایند و شرایط رفاهی زندگی خود و خانواده شان را در همانجا تامین کنند و در نهایت اقتصاد کشور را بهبود بخشند. ولی اینکه آنها بخواهند حرف بزنند ونظر بدهند وعنان سیاسی امور وقدرت تصمیم گیری از دست حزب و نخبگان جامعه خارج شود، مقوله قابل قبولی نیست".

بر این اساس ازادی هائی شخصی بیشتری به چینی ها داده شد. از سانسور فیلم ، موسیقی و نمایشنامه کاسته شد. اجازه داده شد که تحت شرائطی دانشجویان به کشورهای خارجی بروند و تحصیل کنند. ازادی در مد لباس هم تا حدودی داده شد. عناصر سرمایه داری وارد اقتصاد چین شد. سرمایه گذاری خارجی در چین اغاز گردید و مناطق اقتصادی با صنایع اشتغال زا توسعه یافت و دوران رونق اغاز شد.

در خلال دوره اصلاحات، دنگ پایه های اصلی سوسیالیزم بمعنای آنکه دولت تولید کننده اصلی، و توزیع کننده اصلی باشد را حفظ کرد.

اعمال این سیاست ها، آمرانه و با دیکتاتوری توام بود. بنحوی که در سالهای 1979 و 1980حتی صدای پاره ای از طرفدارانش هم در آمد و در مواردی بگونه ای علنی با دیکتاتوری یک فرد با قدرت مطلق معترض شدند وخواستاریک سیستم دموکراتیک گردیدند.

دنگ مستقیما این جنبش دموکراتیک را سرکوب نمود. تعدادی از رهبران این جنبش زندانی شدند و سازمانهای غیر رسمی و انتشاراتشان ممنوع شد. در سال 1986 تظاهرات گسترده واعتراض آمیز دانشجویان سرکوب و خفه شد.

بهر حال همانطور که گفته شد با توجه به سن بالای دنگ شیائو پینگ ، ناگزیر نسل جوانتری باید سیاست درهای باز وسایر اصلاحات اقتصادی اورا دنبال میکرد. لذا با حمایت او "هو یائوبانگ" بسمت دبیر کلی حزب کمونیست چین و "ژائو زیانگ" بسمت نخست وزیر چین انتخاب شدند.

 هردو این مقامات با آغوش باز برنامه واصلاحات اقتصادی و صنعتی دنگ شیائو پینگ راکه ایجاد شرکت های آزاد در اقتصاد را توصیه میکرد، دنبال کردند.

 "هو یائوبانگ" در آوریل 1989 درگذشت،و "ژائو زیانگ" بدنبال وقایع میدان " تیانان من" که در ژوئن 1989 (بنحوی که خواهم گفت) اتفاق افتاد از مناصب دولتی برکنار شد. آهنگ و شتاب رشد اقتصادی را که مقامات محافظه کار بالای حزبی( از قبیل "لی پنگ" و" یائو ییلین")آنرا علت اصلی این قیام و اغتشاشات میدانستند کنترل و اهسته تر شد.

 در صحنه سیاست خارجی،اتخاذ سیاست یک کشور و دوسیستم اجتماعی ،موجب شد هنگ کنگ که بعد از جنگ تریاک در 1840 توسط بریتانیا اشغال واجاره شده بود به چین بازگشت.

دنگ قبول کرد که یک کشور میتواند دو سیستم اجتماعی متفاوت داشته باشد. وساکنان هنگ کنگ از ازادیهای مصرح در قوانین زمان سلطه بریتانیا برخوردار باشند. اما دنگ حاضر نبود این حقوق را به مردم سرزمین اصلی چین اعطا کند.

ماکائو در نزدیکی کولون ودر امتداد هنگ کنگ که از قرن شانزدهم از مستعمرات پرتقالی ها بود ،اینک بصورت منطقه ویژه وخود مختار اداره میشود. ماکائو مرکز تفریحی و قمارخانه ها برای خوشگذرانهائی است که با دلار و ین پول خرج میکنند واز محدودیت های گذشته جامعه چینی در آن خبری نیست. این جزیره از نظر دفاعی وسیاست خارجی تابع چین است ولی حد اقل تا سال 2049 خود مختاری اداری خواهد داشت و سیستم حقوقی وپلیس محلی خود را دارد.

مشهور است که او در پاسخ به منتقدان سیاست خود گفته بود: گربه باید بتواند موش بگیرد. چه فرق می کند که رنگش سفید باشد یا سیاه.

دنگ نخستین رهبر چین بود که بعد از سه دهه با جیمی کارتر در ایالات متحده دیدار کرد. در تگزاس با کلاه کابویی در برابر دوربین ها ژست گرفت. وبا سرمایه داران امریکائی شام خورد و از انان دعوت کرد.

هنگامی که میخائیل گورباچف برنامه پرسترویکا و گلاسنوست را در اتحاد شوروی اعلام نمود. دنگ با قاطعیت برحفظ نظام سوسیالیستی و برنامه اصلاحات خود ایستادگی کرد. او نسخه چینی پروسترویکای خود را داشت وبکلی با ضرورت وملازمه گلاسنوست بعنوان شرط موفقیت توسعه اقتصادی برایش نا مفهوم بود.

از آوریل 1989 یک رشته تظاهرات دموکراسی خواهی ببهانه های مختلف در چین شروع شد. درگذشت هو یائو بانگ دبیرکل قبلی حزب وتشییع جنازه او یکی از این بهانه ها بود. پس آن دانشجویان خواسته های دیگری را مطرح کردند. هزاران دانشجو در شانگهای و پکن و سایر شهرها دست به اعتصاب غذا زدند. اجتماعات اعتصاب گران توسط رسانه ها منعکس میشدند. این تحرکات که هفته ها ادامه داشت در مقطعی با دیداررسمی میخائیل گوربا چف در نیمه دوم ماه مه از شانگهای و پکن مصادف شد.

 دیدار رئیس حزب و دولت اتحاد جماهیر شوروی از چین آخرین بار در سال 1959 در زمان خروشچف صورت گرفته بود. سفر گورباچف در استانه برنامه های اصلاحات اقتصادی و سیاسی دوکشور زیر ذره بین مقامات بین المللی بود. گورباچف هنگامی با همسرش وارد شانگهای شدند که دانشجویان دموکراسی خواه چینی اعتصاب غذا کرده بودند.

"ژائو زیانگ" دبیرکل حزب و "لی پنگ" نخست وزیرچین حتی بدیدار اعتصاب کنندگان در بیمارستان شانگهای رفتند و با رهبران انان صحبت کردند. سخنان وخواسته های دانشجویان از تلویزیون پخش شد. در چهارم ژوئن 1989 تظاهرات بگونه گسترده ای در میدان "تیانان من" پکن(بمعنای صلح آسمانی ویا آرامش بهشتی)اوج گرفت واین در شرائطی بودکه قبلا ژورنالیستها و خبرگزاریهای متعددی به چین سرازیر شده بودند که دیدار رسمی گورباچف وهمسرش "رئیسه" را از چین گزارش کنند وهنوز فرصت را غنیمت شمرده و چین را ترک نکرده بودند.

 دولت چین با خشونت و مشت آهنین وتانک و مسلسل با این تظاهرات برخورد کرد. بنحوی که فقط در پکن بروایت چینی ها 300 نفر و به سخن غربی ها ده برابر این تعداد دانشجو وتظاهر کننده در میدان "تیانان من" کشته شدند.

این وقایع بصورت گسترده ای در تلویزیونهای جهان بنمایش در آمد و لکه سیاهی بر کارنامه دنگ شیائو پینگ باقی گذارد که هیچگاه پاک نشد. این وقایع انتقادات گسترده بین المللی را بهمراه داشت،ولی این انتقادات از وفاداری دنگ شیائو پینگ به حزب کمونیست چین نکاست.

"دنگ" در اواخر سال 1989 از آخرین سمت رسمی خود که ریاست کمیسیون نظامی مرکزی بود نیز استعفا داد.

اخرین باری که "دنگ" در انظار عمومی ظاهر شد، مراسم جشن سال نو قمری چینی در اوائل سال 1994 بود. دنگ شیائو پینگ در 19 فوریه 1997 در سن 92 سالگی در پکن فوت کرد. وقتی که او فوت کرد معجزه اقتصادی چین متولد شده بود.

در مورد معجزه اقتصادی چین که همگان برحسب شاخص های اقتصادی جهان سرمایه داری به آن معترفند،بعضا اظهار نظر های متناقضی نیز بچشم میخورد.

در عرض یک دهه معجزه اقتصادی چین توجه ناظران جهانی را به خود جلب کرد. معجزه اقتصادی چین صدها میلیون نفر را در عرض یک نسل از فقر مزمن به طبقه کارگر یا متوسط تبدیل کرد. امری که در طول تاریخ بیسابقه است.

چین توانست با آزاد کردن نیروی موثر انگیزه و ابتکار فردی، که در کمونیسم سرکوب و مهار شده بود شتابی ناگهانی در اقتصاد خود ایجاد کند.

اقتصاد صادراتی چین بر نیروی کار ارزان مبتنی است. یکی از بنیادهای اقتصاد سرمایه داری تبدیل نیروی کار به یکی از عوامل موثر در تولید، یعنی هم ردیف دانستن آن با سایر عوامل تولید است که قیمت آن با عرضه وتقاضا تعیین میشود. این امربا تعالیم مارکس و لنین و مائو در تعارض است.

رمز پیشرفت اقتصادی چین تا به حال علاوه بر پائین بودن دستمزدها در یک جامعه سوسیالیستی،مرهون انضباط فطری، دیسیپلین و اطاعت از سلسله مراتب بیش از یک میلیارد چینی ، و سخت کوششی و قانون پذیری تاریخی نژاد زرد نیزبوده است.

در حال حاضر تولید ناخالص داخلی چین سالانه حدود 10 درصد رشد دارد. تولید محصولات صنعتی از رشدی معادل 17 درصد درسال برخوردار است. اقتصاد چین درحال حاضر دومین اقتصاد جهان بعد از امریکا است. گفته میشود که در سال 2020 امریکا را نیز پشت سر خواهد گذارد. در حال حاضر چین به بزرگترین صادر کننده در طول تاریخ بشرتبدیل شده است.

چین در حال حاضر بزرگترین مصرف کننده مس و الومینیم در جهان است واشتهای زیادی برای واردات فولاد و نفت وگاز و سایر اقلام دارد. در شرائطی که بقیه کشورهای صنعتی با بحران و رکود اقتصادی دست بگریبان هستند ،"صد گل" پر پر شده مائو با تاخیر پنجاه ساله اینک در عرصه اقتصاد غنچه داده است.

اقتصاد دانان نوعا معتقدند که رشد و توسعه پایدار بدون داشتن حداقلی از ازادیهای سیاسی در جامعه قابل تحقق نیست. آنچه در مدل توسعه اقتصادی آمرانه چینی چشمگیر است فقدان عنصر دموکراسی است و این امر چین را به استثنائی بر قاعده توسعه اقتصادی تبدیل کرده است.

 از سوی دیگر پیشرفت اقتصادی به شکل گیری طبقه متوسطی انجامیده که لاجرم دیر یا زود خواستار آزادی های شخصی و سیاسی بیشتری خواهد بود. این طبقه متوسط است که موتور حرکت بسمت دموکراسی است.

اگر روند این توسعه سریع اقتصادی به گونه ای سنجیده و قابل اعتماد، یعنی از طریق اعطای آزادی های بیشتر سیاسی بیشتر و امکان دخالت مردم در سرنوشتشان حل نشوند، چنین بنظر میرسد که چین در آینده با مشکل مواجه خواهد شد.

سالخوردگی فزاینده در ترکیب جمعیتی چین بر اثر سیاست "تک فرزندی" در نسل های پیشین نیز مزید بر علت خواهد بود.

بسیاری معتقدند که پارادوکس ونیزعدم تعادل بین نرخ رشد دو رقمی که حاصل آن پدید آمدن طبقه متوسط قابل توجهی با نیازهای فزاینده اجتماعی از یکطرف، و فقدان آزادیهای شهروندی و سیاسی از سوی دیگراست، بزودی چین را با بحران جدی مواجه خواهد کرد که پاسخ گوئی به آن کار ساده ای نخواهد بود.

از نظر شاخص های اقتصادی،در حال حاضرجهان بلحاظ بیکاری وبحران اقتصادی با کاهش نرخ دستمزد ها روبه رو است. وحال آنکه اقتصاد چین بلحاظ اشتغال کامل وافزایش تقاضا با افزایش دستمزد روبرو است،این امر به موازات تورم رو به افزایش، چین را وادار خواهد کرد که نرخ برابری پول خودرا با ارزهای بین المللی بالا ببرد.

این در شرائطی است که دولت نرخ مالیات ها را بسیار پائین نگهداشته وخدمات اجتماعی برجسته و سطح بالائی هم ارائه نمیدهد. این امر با انتظارات نسل و طبقه متوسط جدید چین که بزودی خاطره پارچه وطنی ویونیفورم ساده با یقه "مائوئی" را فراموش کرده وچشم انتظار کلکسیون های جدید طراحان و مدیست های فرانسوی و ایتالیائی هستند، سازگار نیست.

از طرفی با افزایش رفاه نسبی ناشی از بهبود اقتصادی، چینی ها هم مانند ژاپنی ها، اروپائی ها و دیگران به سادگی با مزد کم تن به کار نخواهند داد.

چین با اقتصادی چنین شتابان دیگرآمادگی و توان دوران سخت اقتصادی وریاضت کشی را ندارد. زمانی که بیکاری و تورم افزایش پیدا کند، معجزه اقتصادی کم فروغ خواهد شد. بسیاری از مدیران میانی امروزه در شانگهای خاطره ای جز شنیده ها از پدرانشان،ازدوران کمون ها ندارند.

شاید بزودی دیگر مقدور نباشد که که "گلاب قمصرکاشان"زعفران قاینات" ویا "مغزگردوی نیاوران" رابا قیمت ارزانتر و کیفیت بهتر از چین به ایران وارد کرد!

زمانی که مزیت نسبی کار ارزان قیمت در عرصه بازار رقابت ، در جامعه میلیاردی چین از بین رفت و الگوی مصرف توده مردم چین تغییر کرد،شاید توجه به شاخص قیمت ها دیگر کار ساز نباشد، واحتمالا باید شاخص ارزش ها مورد بازنگری قرارگیرند.

 امروزه "هو- جین تائو" رییس جمهور ودبیر کل حزب کمونیست چین است که از سال 2002 به بعد به این سمتها برگزیده شده است.

او که در دانشگاه در رشته مهندسی هیدرولیک تحصیل کرده است، یک تکنو کرات پراگماتیست از نسل چهارم رهبران حزب کمونیست چین وجانشین "جیانگ زمین" است.

وی زمانی پیش از انکه بمعاونت جیانگ زمین برسد، دبیر حزب وکمیسر سیاسی ارتش در منطقه خود مختار تبت بود.

میگویند وی در آنجا شورش تبتی ها رابا قوه قهریه با برقراری حکومت نظامی درمارس 1989 در لهاسا سرکوب کرده است. وباز بعضی از دیپلماتهای مقیم پکن در آن زمان گفته بودند که نیروهای وی درعملیات میدان "تیانان من" برای سرکوب دانشجویان نیز مشارکت داشته اند.

 صرفنظر از صحت و سقم این نوشته ها، سیاست اعلام شده در زمان او با هر توجیه وتعبیری در صحنه روابط بین المللی با شعار "توسعه صلح آمیز" و کاربرد"قدرت نرم" معرفی می شود. در سیاست داخلی وی معتقد به یک "جامعه هماهنگ" میباشد.

 بهر حال عملکرد "هو" در گذشته حکایت از آن دارد که وی هم به دموکراسی وآزادی بیان، اعتقاد و اعتماد چندانی ندارد. ظاهرا او قصدی نیز برای تغییرات بنیادین در این روند ندارد. لذا میراث وروح دنگ شیائو پینگ هنوز و همچنان بمدت نا معلومی بر آسمان چین خودنمائی وپرواز خواهد کرد.

 آنها میگویند رشد اقتصادی دو رقمی Double Digit”" بلی ، ولی دموکراسی و انتقاد، نه.

تا به حال که در اعمال این سیاست موفق بوده اند. ولی اینکه این روند در عصر "دیجیتال Digital" تا کی میتواند ادامه داشته باشد ؟! سوالی است که من هم مثل شماپاسخ روشنی برای آن ندارم.

تهران- خرداد ماه 1390

 

نظر شما :