قطع رابطه با بریتانیا اشتباه است
نیم نگاهی به چالش کنونی در روابط ایران و بریتانیا
در ابتدای انتخابات سراسری سال گذشته در بریتانیا به نظر میرسید که دولت ائتلافی احزاب محافظه کار و لیبرال دمکرات تمایل دارد که مناسبات خود را با ایران وارد دورهای جدید کند. به عبارت دیگر نشانههای مثبتی برای ارتباط لندن با تهران وجود داشت. ولی در عمل و به دلایل مختلفی از هر دو سو، این مساله اتفاق نیفتاد، حتی به مرور شرایط بدتر از دوران حکومت حزب کارگر نیز شد. در گزینش تیم سیاست خارجی بریتانیا، هم ویلیام هیگ وزیر خارجه و هم معاون امور خاورمیانه او، الستر برت، هردو به عضویت در لابی پارلمانی اسراییل در بریتانیا شهرت دارند و طبعا این مساله مانع مهمی در بهبود روابط تهران و لندن است. ارتباط وزیر خارجه بریتانیا و معاون امور خاور میانه او با لابی اسراییل تهمت یا برچسب نیست. این دو سیاستمدار، از اعضای اصلی لابی کوچک هشت نفره پارلمانی محافظه کار دوستان اسراییل در پارلمان بریتانیا Conservative Friends of Israel)) هستند.
بنابراین با توجه به هژمونی موجود بین ایران و اسراییل، چالش میان تهران و لندن نه تنها کاهش نیافت بلکه ادامه پیدا کرده و حتی تشدید هم شده است، اکنون وزارت خارجه بریتانیا روابط خود را با ایران بیشتر بر پایه چالش بنا کرده و به پیشاهنگ رویارویی با ایران چه در میان متحدان آمریکا و چه در میان اعضای اتحادیه اروپا تبدیل شده است.
یک مرور ساده بر صفحه اول و رسمی سایت رسمی سفارت بریتانیا در تهران نشان می دهد که مسئولان بریتانیا هیچ مطلبی حاکی از خدمات یا مناسبات دیپلماتیک و یا مسایل روزمرهای که باید سفارتها، ولو در ظاهر، انجام دهند، را در ویترین سایت خود قرار ندادهاند. به عنوان مثال، در حال حاضر، در صفحه نخست سایت مذکور مطالبی عناوینی درباره محاکمه بهاییان، تعطیلی موقت سفارت، گزارش حقوق بشر، تحریم ناقضان حقوق بشر و واکنش اشتون به احکام قضایی در ایران ذکر شده و هیچ نکته امیدوار کننده، بی طرف و حتی بدون موضع گیری منفی علیه ایران و یا امری در ارتباط با مناسبات اقتصادی و یا خدمات سفارت بریتانیا به ایرانیان در صفحه نخست وجود ندارد.
بنابراین به نظر می رسد که سیاست تهاجمی و رویارویی طلبانه بریتانیا در ایران امری آگاهانه و سازمان یافته است، طبیعی است که این سیاست از مسایل داخلی و مواضع ایران هم تاثیر پذیرفته است، اما نمیتوان گفت اگر مواضع ایران تغییر کند، این رویکرد بریتانیا در قبال ایران تغییر شکل خواهد یافت.
برخی معتقدند که سیاست بریتانیا در قبال ایران از ابتدای انقلاب این گونه بوده، ولی حتی اگر واقعا هم چنین بوده، این موضع گیری هرگز مانند اکنون آشکارا در تقابل با ایران نبوده است.به عقیده من آنچه که در پس این سیاست و موضع گیری آشکار کنونی بریتانیا علیه ایران نهفته است، تغییر سیاست خارجی بریتانیاست و تاثیر لابی نومحافظهکاران امریکا و لابی اسراییل در بریتانیاست.
محدودیتهای روزافزون سفارت بریتانیا در تهران در دادن روادید سفر به ایرانیان و یا پیشگامی لندن در اقدام غیرقانونی ندادن سوخت لازم به هواپیماهای مسافربری ایرانی که بعدا به دیگر کشورهای اروپایی هم سرایت یافت، نشانگر نادرستی ادعای لندن و واشنگتن در هدفمند بودن تحریمها علیه دولت ایران و مصون بودن مردم ایران از این تحریمها است. اقدام خودداری از دادن سوخت لازم به هواپیماهای مسافربری ایرانی نه در مصوبات شورای امنیت علیه ایران آمده و نه جایی در تحریمهای اضافی اتحادیه اروپا دارد.
این اقدامات یادآور تحریمهای فراقانونی لندن علیه ایران در سالهای 1979 به بعد است که بسیاری از آنها فاقد مجوز و محمل قانونی بینالمللی و به مراتب بیشتر و پیشتر از آن چیزی بود که سازمان ملل و جامعه بینالمللی علیه ایران تعیین کرده بود. نگارنده در ماههای اخیر گزارشهایی از اسناد رسمی این گونه اقدامات لندن در تقابل با ایران را منتشر کرده است.
همچنین در ویدئو بلاگهایی که سخنگوی رسمی فارسی و عربی وزارت خارجه بریتانیا در ماههای اخیر تهیه کرده است، رسما و صریحا مواضعی اتخاذ میکند که علیه مواضع و نظام سیاسی ایران است. بدون ورود به بررسی صحت و سقم ادعاهای مطرح شده در این بیانیههای تصویری و تبلیغی، مساله اصلی این است که وظیفه یک مقام دیپلماتیک باید به نحوی باشد که در چارچوب مسایل دیپلماتیک و برای حل و فصل درگیریها باشد نه ایجاد درگیری و چالش جدید.
برای نمونه، در ویدیوبلاگ سخنگوی مربوطه درباره نمایشگاه شاهنامه در دانشگاه کمبریج، وی حکومت ایران را به ضحاک و مخالفان آن را به فریدون تشبیه میکند. تشبیه میکند، نشان میدهد این سیاست فراتر از جنبههای انتقادی و یا چالش محترمانه دیپلماتیک است. البته باید به این امر نیز توجه داشت که در طرف مقابل نیز رویه به همین شکل بوده است، ولی به نظر میرسد که در سالهای گذشته بریتانیا ادعای خویشتن داری در برابر ایران و ایران را متهم به تنش آفرینی در روابط دوجانبه میکرد، اما به نظر میرسد که اخیرا این سیاست برعکس شده است.
حدود سه سال پیش در کنفرانسی در لندن که من به اتفاق سر ریچارد دالتون سفیر سابق بریتانیا در تهران، در آن حضور داشتم، وی صریحا عنوان کرد سفارت آن کشور به طور روزمره در ایران در حال تهدید بوده و حتی تهدید به حمله فیزیکی هم شد، ولی کار او و همکارانش هیچگاه در ایران تعطیل نشده است.
اما مشخص است که امروزه تعطیل شدن سفارت تنها با یک تلفن تهدید آمیز مشکوک، برای دامن زدن و تشدید چالشها بین دو کشور و برنامهریزی شده است.
سیاست ایران در قبال بریتانیا
این تنها یک روی سکه است. من بر این باورم شرایطی در ایران وجود دارد که باعث میشود شرایط برای بریتانیا سخت شود.
به نظر من در ایران رویکرد نادرستی در مقابل بریتانیا وجود دارد که تهران بهجز قطع رابطه و بستن تمام روابط دیپلماتیک با لندن هیچ راه دیگری ندارد. قطع روابط با بریتانیا از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همواره به عنوان یکی از گزینه های پیش رو توسط برخی از سیاست ورزان ایرانی مطرح شده است.
به نظر من، این رویکردی اشتباه است و زیان بار بودن آن در عمل ثابت شده است، در دنیای امروز بسیاری از کشورها علیه منافع کشور دیگر فعالیت میکنند، اما قطع روابط با ان کشور راه حل درست و کارگشایی نیست. قطع روابط تهران با لندن شاید واکنشی قابل قابل درک باشد، اما به هیچ وجه راه حلی اساسی و راهبردی نیست.. کسانی که مسایل قطع روابط و یا تهدید سفارت و اعمال خشن را در مقابل بریتانیا پیشنهاد میکنند، در عمل به منویات جناحهای تندرو ضدایرانی در بریتانیا کمک کرده و در دراز مدت کمکی به منافع ملی ایران نمیکنند. به نظر من، با وجود همه مشکلات جدی، جدلها و چالشهای میان ایران و بریتانیا، قطع رابطه سیاسی دو کشور، تنها پاک کردن صورت مساله است. قطع ارتباط ایران با همه کشورهایی که علیه منافع ملی ما اقدام می کنند، معقول و عملی به نظر نمیرسد و نشانگر به بن بست رسیدن ابزارها و کارکرد دیپلماسی است.
نظر شما :