نقض حقوق بشر برای جلوگیری از نقض حقوق بشر
دیپلماسی ایرانی: خانم دکتر بسیاری از کارشناسان تحولات لیبی و قطعنامههای صادر شده از سوی شورای امنیت در مورد لیبی را امر تازه ای میدانند. فکر میکنید به چه دلیل شورای امنیت سازمان ملل به صدور قطعنامه در این زمینه اقدام کرده است؟
به هر حال ما در موضوع بحران لیبی از یک سو با واقعیاتی مواجهیم و از سوی دیگر این که سازمان ملل در اثر رویارویی با واقعیت، بر یک سری از مفاهیم صحه میگذارد. به عنوان مثال اگر زمانی نظریه مسئولیت حمایت فقط یک نظریه بود، در حال حاضر با این قطعنامههایی که شورای امنیت در مورد نقض حقوق بشر در لیبی صادر کرد این نظریه از حالت انتزاع خارج شده و عینیت پیدا کرده است و تا حدود زیادی میتوان گفت که برای این نظریه چارچوب ایجاد شده است.
آنچه این قطعنامهها بیان کرد این بود که قطعا دخالت برای حمایت از مردم باید توسط شورای امنیت صورت گیرد. اساسا هرنوع مداخله ای باید توسط شورای امنیت باشد و به واسطه این قطعنامهها صحه ای براین مسئله گذاشته شد که دولتها نمیتوانند راسا در این زمینه اقدام کنند بلکه حتما لازم است که شورای امنیت مجوز بدهد. این مهم ترین نکته ای بود که میتوان از این قطعنامه برداشت کرد. این که این دخالت به چه شکلی باشد مسائل ثانویه محسوب میشوند.
تا چه حد اجرای این قطعنامهها موفقیت آمیز بوده است؟
موضوع مهمی که امروز مطرح است این است که آیا عملیات در لیبی که در دفاع از حقوق بشر صورت گرفته، خودش نقض حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه نبوده است. به طور کلی به نظر میرسد آن اتفاقاتی که در لیبی رخ داد و در حال وقوع است از حیطه اعمال منطقه پرواز ممنوع خارج بوده است. این که هواپیماهای لیبی را حتی در وضعیت نشسته در آشیانه و در زمانی که در حال پرواز نیستند مورد هدف قرار دهند، از حدود اجرای چنین عملیاتی خارج است.
آنچه مسلم است این است که حتما باید نظارتی بر این عملیات از طرف سازمان ملل متحد که صالح ترین رکن برای اعمال نظارت بر چنین عملیاتی است صورت میگرفت. یا این که جامعه عرب میتوانست در این زمینه فعال برخورد کند که کاملا منفعل مانده است. مشارکت اتحادیه عرب در این زمینه میتوانست بسیار مفید باشد. یا این که وقتی برای انجام این عملیات موافقت جامعه عرب را خواستار شدند این اتحادیه میتوانست مشروط موافقت کند و خواستار نظارت بر اجرای این عملیات شوند ولی دیدیم که آنها هیچ شرطی نگذاشتند.
بنابراین به نظر شما ورود شورای امنیت به این موضوع و تصویب این قطعنامهها امری درست بوده است؟
اصل این قضیه که شورای امنیت مداخله در این موضوع را لازم دانسته امری مثبت است اما مسئله این است که معمولا همیشه انگیزه اصلی اعضای دائم شورای امنیت برای مداخله حمایت از بشر نبوده است بلکه هواره منافعی داشته اند. وقتی در لیبی مداخله صورت میگیرد اولین سوالی که ذهن را به خود مشغول میکند این است که اگر لیبی نفت نداشت آیا کشورهای غربی و نیروهای ناتو مداخله میکردند؟ یا مثلا در مورد اتفاقات و فجایعی که در بحرین رخ میدهد شورای امنیت غیر فعال برخورد کرده است و هیچ جلسه ای نداشته است.
شما به رویکرد دوگانه اعضای شورای امنیت یا نقض حقوق بشر در عملیات ناتو در لیبی اشاره کردید. جامعه جهانی چه کاری میتواند در جهت مبارزه با این رویکرد انجام دهد؟
به هر حال امکان سوء استفاده ار قدرت شورای امنیت وجود دارد. چرا که رکن سیاسی است و ماهیت آن برخورد دوگانه و یا چندگانه است که یک جا وارد عمل میشود و در جای دیگر چشم پوشی میکند. ولی این دلیل نمیشود که موقعی که اقدام میکند و وارد عمل میشود و جنبه مثبت آن را ندیده بگیریم. از سوی دیگر در برخی موارد سازمان ملل مجوز عملیات را صادر میکند ولی در عمل چون نظارتی بر آن ندارد ممکن است سوء استفادههایی بشود و از آن چارچوب خارج شود. کاری که سازمان ملل میتواند انجام دهد این است در مجمع عمومیاین مسئله مطرح شود.
اگر چه در شورای امنیت نمیتواند این کار را بکند ولی میتواند در مجمع عمومیاین کار صورت گیرد که قطعنامه ای تصویب شود که درآن ذکر شود که مثلا از آن حدود تخطئی شده است. این کار در حیطه «شرمنده سازی» که در رابطه با حقوق بشر اقدامیمعمول است میتواند موثر باشد. یا حتی در شورای حقوق بشر میتوان فعالیت کرد و دولتها را قانع کرد. نمایندگان کشورهای در حال توسعه و کشورهای منطقه میتوانند این اقدام را انجام دهند و بگویند این ضرورت وجود دارد که مجمع عمومییا شورای حقوق بشر با شورای امنیت و با این نیروها که در حال انجام عملیات هستند تعاملی داشته باشند و در این زمینه اتمام حجتی صورت گیرد یا ضوابطی مشخص کرد که حتی الامکان از امکان سوء استفاده جلوگیری شود.
فکر میکنید شورای امنیت روند مداخله خود در موضوعات حقوق بشری از این دست را ادامه خواهد داد؟
با توجه به این روندی که در حال حاضر مشاهده میشود و خیزشی که در کشورهای منطقه وجود دارد به نظر میرسد این روند ادامه داشته باشد.
چه معیارهایی برای تشخیص جنایت علیه بشریت وجود دارد؟ درچه زمانی شورای امنیت میتواند به این موضوع استناد و اشاره کند؟
این نکته قابل توجه است که درحتی در قطعنامه 1970 هم وقتی در مورد مداخله صحبت میکند میبیان میکند که به نظر میرسد که جنایت علیه بشریت اتفاق افتاده است. یعنی تایید نمیکند. چون این موضوع نیاز به بررسی دارد و رکنی که باید آن را احراز کند مثلا در این قضیه به دلیل اقدامات قذافی دیوان کیفری بین المللی است. لذا وقوع جنایت علیه بشریت نیاز به بررسی داردو یعنی تمام عناصر سازنده جرم را باید بررسی کرد. ولی به هر حال در وهله اول برای ورود شورای امنیت، ظاهر قضیه، اخبار، اطلاعات و گزارشهای موجود در این حد که مداخله کند برای این که جلوی کشتار را بگیرد کفایت میکند.
ممکن است در مواردی ثابت شود که جنایت علیه بشریت نبوده و نوع دیگری از جرایم به وقوع پیوسته ولی من فکر میکنم در مورد لیبی حتما جنایات بین المللی متعددی به وقوع پیوسته است از جنایت جنگی گرفته تا جنایت علیه بشریت. کاملا مشخص است که نیروهای قذافی به غیر نظامیان حمله کرده اند و مقررات حقوق بشر دوستانه را نقض کرده اند.
به این نکته اشاره کردید که نیروهای ناتو نیز در مواردی حقوق بشر را رعایت نکرده اند. این اتفاق چه مصداقهایی دارد؟
در بسیاری از مواقع در عملیات نیروهای ناتو اصل تفکیک رعایت نشده است. با این وجود اینها نیاز به بررسی دقیق دارد که کاملا مشخص شود که در کدام عملیات در چه زمانی چه تعداد تلفات به جا گذاشته است. البته این مسئله در حدی است که تلفات جانبی عملیات با هدف آن تناسب نداشته باشند. اینها نیاز به بررسی دقیق دارد. ولی در حدی که اخبار را میشنویم میتوانیم بگوییم که احتمال وقوع این مسئله میرود
آیا دخالت شورای امنیت در زمان مناسبی صورت گرفت؟
به هر حال در مورد لیبی نقض حقوق بشر و کشت و کشتار بسیار گسترده اتفاق افتاده بود. حتی قذافی اعلام میکرد که این کار را میکند و قصد خود را هم اعلام کرد. به نظر من شورای امنیت این وظیفه را دارد که گاهی به نحو پیشگیرانه اقدام کند. در واقع پیشگیری، بخشی از مسئولیت حمایت است. ما نمیتوانیم بایستیم مردم قربانی شوند، بعد مداخله صورت گیرد.
در چه صورت اجرای این عملیات با موفقیت بیشتری صورت میگرفت؟
این که شورای امنیت به نیروهای ناتو و دیگر کشورها اجازه میدهد به حمایت از مردم و جمعیت بی دفاع و غیر نظامیان وارد عمل شود، تصمیم مهم و درستی است، ولی مسئله این است که این نیروها چطور وارد عمل شوند.
چقدر خوب بود اگر سازمانهای منطقه ای مثل سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب یا اتحادیه آفریقا که به وضعیت منطقه بیشتر آشنا هستند میتوانستند ابتکار عمل را به دست بگیرند و سازمان ملل متحد فقط در جهت اخذ مجوز و نیروهای ناتو را فقط به عنوان همکار و داشته باشند.
به معنای دیگر اقدام نظامیالزاما نباید توسط ناتو صورت گیرد. البته باز اینجا ما این مسئله را خواهیم داشت که اگر چنین اتفاقی ممکن باشد شورای امنیت مجوز نمیدهد. اعضای دائم شورای امنیت خصوصا آمریکا معمولا چنین اقداماتی را تصویب نمیکنند مگر این که خودشان در آن باشند و یا رهبری آن را بر عهده داشته باشند. به هر حال ممکن است این اتفاق در حال حاضر ممکن نباشد ولی این سازمانهای منطقه ای میتوانند به عنوان همکار در عملیات مشارکت داشته باشند.
نظر شما :