آدم پرتوقع!
نویسنده خبر:
محمدرضا دبیرى
يادداشتى از محمدرضا دبيرى، در باب عزل و نصب وزير امور خارجه براى ديپلماسى ايرانى
اندرعزل و نصب وزیر امورخارجه
دیشب در مجلسی شنیدم که متکی رفت و صالحی آمد. بههمین سادگی.
تکانی خوردم!... اصلا کسی نیست به من بگوید به تو چه که تکان بخوری! به تو چه ربطی دارد که چه کسی در قدیمی ترین و معتبر ترین وزارت خانه این مملکت که190-180 سال از عمر آن میگذرد و شخصیت های بیاد ماندنی قبلا بر این مسند تکیه زده اند، حکم میراند. تو که آردت را بیخته و الک را آویخته ای، نه آن روز ها سر پیاز بوده ای و نه امروز ته آن.
اصلا تو که نه خط و خطوط میفهمی و نه از فرق راست سنتی، و مثلا اصولگرایان جدید سردر میآوری، به تو چه مربوط که وارد معقولات میشوی؟!
تو اگر یاد گرفته بودی که بدانی\"الخیر فی ماوقع\" چه کاربردی دارد، و یا میدانستی که این نیم بیت شعر:
\"صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت\" به چه درد میخورد، حال و روزت بهتر از این بود.
ولی خوب، بهر حال هرکه هستم باشم، شهروند این کشور که هستم، غرورملی که دارم، در گذشته دور وزارت خارجه را خانه دوم خود که میدانستم. فکر که میکنم. پس لابد من هستم! و حق دارم که بنویسم.
وزارت خارجه با تمام درماندگی هائی که ممکن است داشته باشد، هنوز در بیرون و در اذهان اسمش و جایگاهش حرمت دارد. هنوز در صحنه بین المللی، این وزارت خانه و وزیر امورخارجه درچشم کشورهای دیگر نماد و نمود حاکمیت یک کشور بزرگ و دارای تاریخ است.
اینکه متکی که بود و در دوران وزارتش چه کارنامه ای از خود بجای گذاشت، نه میدانم و شاهد بوده ام و نه ازطریق رسانه ها اطلاع و ابزار دقیقی برای ارزیابی آن دارم. فقط از روی شناخت شخصی میدانم که او انسان حلیمی است.
این هم که انتخاب فرخنده صالحی فعلا بهعنوان سرپرست، و به اغلب احتمال بعد از اخذ رای اعتماد از مجلس، بهعنوان اولین وزیر خارجه تکنوکرات در سی سال گذشته، و هفتاد و یکمین وزیر امورخارجه ایران در طول تاریخ مملکت، نوید بخش چه پیامی است، محتاج مجالی دیگر است که در فرصتی مناسب باید به آن پرداخت.
صحبت امروز، نحوه و روش این عزل وآن نصب است. این بهمعنای دفاع از عملکرد این ویا نفی انتخاب دیگری نیست، به موجب قانون اساسی هم کسی حق ندارد در اختیارات رئیس جمهور در انتصاب وزرا و همکاران وی تردید و تشکیک کند. یقینا حکمت و یا مصلحتی ایجاب کرده است که ایشان دست به ترمیم کابینه زده اند.
ولی این سوال در اذهان آنهايی که از جزئیات امور بی خبرند بی پاسخ باقی میماند، که چرا دربرکناری وزیر خارجه کشور عزت این مقام لحاظ نشده است. او هنگامی که در سفر آفریقا بوده و حامل پیامی از جانب رئیس کشور بوده است عزلش کرده اند. آیا اضطرار بهگونه ای بوده است که نمیشد این عزل و نصب ها 48 ساعت به تاخیر بیفتند و در پوشش یک استعفا، این کار صورت گیرد.
برای شهروند عادی در خارج از کشور مسلما غرورانگیز نیست که با وزیر خارجه کشورشان هرکسی که باشد- ولو فرضا نا کارآمد- موهن و تحقیرآمیز برخورد شود. این امر احترام نمایندگی های سیاسی و کنسولی را نزد اتباع خودی و حتی بیگانه تنزل میدهد. اعتبار سفرا را در مذاکرات کم میکند، و شان وزارتخارجه را بیش از پیش پائین میاورد.اختلاف سلیقه و نظر همواره ممکن است وجود داشته باشد ولی در سنت کشورهای بزرگ رسم نیست که وزیر امور خارجه ای را برکنار کنند و اصرار بر این باشد که همگان بفهمند که او استعفا نداده است، بلکه عزل شده است.
درچهار پنج سال قبل که بازنشسته شده بودم و برای پیگیری امور اداری بازنشستگىام ناگزیر به وزارت امور خارجه مراجعه میکردم. به لحاظ برخورد نابجائی که یکی از کارمندان آنجا با من کرده بود، با خود عهد کرده بودم که دیگر پایم را در وزارتخارجه نگذارم. با وجود آنکه حقی هم از من ضایع شده بود، تا به امروز هیچگاه به آنجا نرفته ام. وقتی رفتار با وزیر امورخارجه چهار سال گذشته را شنیدم، به نظرم رسید که من آدم پر توقعی هستم و باید در عهد و پیمان خود تجدید نظر کنم.
نظر شما :