رفتارهاى ايران معمايى براى اعراب
ديپلماسى ايرانى: از ابتداى آغاز انقلابهاى عربى همواره اين پرسش مطرح بوده که ايران قرار است چه نقشى در اين هنگامه انقلابها ايفا کند. به خصوص زمانى که ايران از انجام اين انقلابها استقبال کرد و آن را در امتداد انقلاب اسلامى خود در سال 1979 دانست، طرح اين پرسش که نقشه ايران براى آينده انقلابهاى عربى چيست و قرار است کجاى اين معادله قرار بگيرد، بسيار مطرح بوده است.
روزنامه الحيات، چاپ لندن در يادداشتى به اين موضوع پرداخته و مطلب خود را اين گونه آغاز کرده است که: از آغاز موج اعتراضها در منطقه عربى مقامات ايرانى آن را نسخهاى از انقلاب خود مىدانستند و همواره گفتهاند که وقوع اين انقلابها سى سال با تاخير انجام شده است. يعنى منظورشان همان پروژه صدور انقلاب بود که سالها همسايگان ايران را در آن دوره ترساند. در دوره قبل از انقلاب روابط ايران با کشورهاى منطقه خليج فارس روابطى مبتنى بر مصالح مشترک بود و چون ايران دوران شاه نيز مانند کشورهاى عربى اين منطقه از نظام پادشاهى بهره مىبرد، روابط دو طرف بسيار حسنه شده بود.
در ادامه اين يادداشت آمده است: ايرانىها سقوط حکومتهاى همپيمان غربى يعنى حکومتهاى مصر و تونس را باعث تقويت جايگاه منطقهاى و سياستهاى خود در سازمانهاى جديد منطقهاى دانسته و آنها را در صف کشورهاى جديد همپيمان خود به حساب آوردهاند. اين در حالى است که کسانى که انتفاضههاى عربى را به پا کردهاند بر مستقل بودن انقلابهاى خود تاکيد داشته و هر گونه سوء استفاده از آن را رد کردهاند. ايرانىها در حالى حرف از خاورميانه اسلامى جديد مىزنند که بسيار روشن است که تلاش دارند از فرصتهايى که در پى انقلابهاى عربى به وجود آمده نهايت استفاده را برده و به جاى پروژه خاورميانه بزرگ جورج بوش، خاورميانه مورد نظر خود را پيش ببرند. از نگاه ايرانىها اوضاع منطقه عربى به گونهاى حرکت مىکند که رويارويى دو قطب ايران و امريکا در آن اجتنابناپذير است. به اعتقاد آنها اين انقلابها يا به سود ايران يا به سود منافع امريکا تمام خواهد شد و به اين هم کارى ندارند که آيا اين ديدگاه به واقعيت نزديک است يا خير. ايران رهبرى مبارزه با صهيونيستها و استکبار جهانى را بر عهده گرفته و انتظار دارد که بتواند نگاههاى همسو در جامعه عربى را نيز با خود همراه کند. گويى که چنين چيزى براى سه کشور تونس و مصر و در حال حاضر ليبى امکانپذير است. البته ايران اين را هم خوب مىداند که نمىتواند بر انقلابهاى اين سه کشور تاثير مستقيم بگذارد چرا که خود کشورى شيعى است و مردم اين کشورها سني.
نويسنده سپس به بحث بحرين مىرسد و مىنويسد: اما وضعيت در بحرين کاملا متفاوت است. به ويژه اين که ايرانىها توانستند با تعريف سياستى جديد و استفاده از رسانههاى خود بر فضاى عربى تاثير بگذارند و با بهرهبردارى از مطالبات جريانهاى مخالف در اين کشور که اکثريت آنها را شيعيان تشکيل مىدهند به حساسيتهاى موجود در داخل بحرين بىاعتنايى کرده و سياستهاى خود را به پيش ببرند.
نويسنده اين يادداشت در ادامه به توجيه دخالت نظامى عربستان و کشورهاى عضو شوراى همکارى خليج فارس در امور بحرين پرداخته و مىنويسد: ايرانىها همواره تاثيرى عميق بر کشورهاى منطقه خليج فارس داشتهاند. مسئلهاى که باعث نگرانى کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس شده و به تشکيل منظومه نظامى موسوم به سپر جزيره شده است. ايران خوب مىداند که سپر جزيره براى رويارويى با آن تشکيل نشده است و در هيچ حالتى نيز آن را هدف قرار نخواهد داد ولى با اين حال نتوانسته خشم خود را مخفى کند و با صدور بيانيهاى حمله شديدى به شوراى همکارى خليج فارس به ويژه عربستان سعودى کرده و آن را متهم به بازى با آتش کرده است، يکى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى ايران نيز از عربستان خواست که به دليل دخالت در امور داخلى بحرين از مردم اين کشور عذرخواهى کند.
وى در نهايت مىنويسد: ايران نسبت به مواضع امريکا در تحولات عربى منطقه گفته که سياستهاى امريکا همواره دو گانه است از يک سو از حقوق بشر دفاع مىکند و از سوى ديگر براى قلع و قمع ملتها لشکرکشى مىکند. ما موضع ايران را در برابر امريکا مىدانيم ولى پرسشى که براى ما وجود دارد و تا کنون پاسخ روشنى نيافتهايم اين است که مواضع ايران در برابر تحولات و انقلابهاى عربى منطقه چيست؟ مثلا قرار است در برابر قلع و قمع نظام ديکتاتورى حاکم بر بحرين چگونه رفتار کند؟ آيا واقعا مردم منطقه بايد به صحبتهاى مقامات ارشد ايرانى تمکين کرده و به آنها متمايل شوند؟
نظر شما :