جهان دیکتاتور را تحمل کرد؟

۲۵ اسفند ۱۳۸۹ | ۲۲:۲۲ کد : ۱۰۷۲۶ آسیا و آفریقا
دیپلماسی ایرانی موضع اعراب در قبال حادثه لیبی را با محمد منهاج سفیر سابق ایران در لیبی در میان گذاشت و رویکرد دوگانه امریکا در لیبی را با غلامحسین بلندیان کارشناس امنیت به بحث و تبادل نظر گذاشت.

دیپلماسی ایرانی: لیبی در صدر اخبار قرار دارد. از آمریکایی‌ها تا اروپایی‌ها و اعراب هرکدام موضع خاصی در قبال حوادث لیبی اتخاذ کرده اند. برخی مانند اعراب چه در قالب شورای همکاری خلیج فارس و چه در چهارچوب اتحادیه عرب از غرب می‌خواهند که طرح ممنوعیت حریم هوایی را بر فراز لیبی برقرار کنند. عده ای هم مانند باراک اوباما رئس جمهوری ایالات متحده در این خصوص سکوت اختیار کرده و البته تلویحا اعلام منطقه ممنوع پرواز را غیرممکن می‌داند. عده ای در قالب ارویا و قاره سبز نشین‌ها بر لزوم تنبیه معمر قذافی و متوقف کردن کشتار معترضان تاکید دارند اما بر سر ابزار این تنبیه به قطعیت نرسیده اند. در این فضا تحلیل‌گران نیز هرکدام وزنه تحلیل‌های خود را به یک سو سوق داده اند. برخی این تعلل جامعه غربی را به ترفندی زیرکانه برای زمان دادن به قذافی تعبیر می‌کنند و برخی هم تاکید دارند که ایالات متحده چندان بی میل به بقای سرهنگ در قدرت نیست. دیپلماسی ایرانی موضع اعراب در قبال حادثه لیبی را با محمد منهاج سفیر سابق ایران در لیبی در میان گذاشت و رویکرد دوگانه امریکا در لیبی را با غلامحسین بلندیان کارشناس امنیت به بحث و تبادل نظر گذاشت.

مصاحبه محمد منهاج با دیپلماسی ایرانی را در زیر می‌خوانید:

موضع اتحادیه عرب در قبال لیبی و تفاوت آن در مقایسه با موضعی که در برابر تحولات و جنبش‌ها در کشورهای حوزه خلیج فارس داشته است؟

اتحادیه عرب با احتیاط از شورای امنیت موضوع منع پرواز لیبی را درخواست کرده اند. ضمن اینکه تذکر دادند که با هرگونه مداخله نظامی مخالف هستند. البته همين ممنوعیت پرواز به نوعی مداحله نظامی محسوب می شود. اما هدف اتحادیه عرب از گفتن این امرآن است که بیش از غربی‌ها پیش نروند. به همین جهت این انتظار می رفت که اتحادیه عرب چنین موضعی را بگیرد، با توجه به اینکه در خود لیبی هم مردم و به ویژه شورای انتقالى درخواست کردند که این ممنوعیت پرواز اجرا شود. بنابراین این موضع اتحادیه عرب طبیعی است. اما باید دید که در شورای امنیت چه تصمیمی گرفته می شود، ظاهرا غربی‌ها در این موضوع خیلی جدی عمل نمی‌کنند. شاید علت هم این باشد که احتمالا به دلیل تهدیداتی که قذافی و سیف‌الاسلام کردند که اگر ما برویم جای ما یک حکومت اسلام‌گرای تندروی سلفی خواهد آمد. به همین دلیل امریکایی‌ها خیلی از این مساله وحشت دارند. به ویژه شعارهایی که داده می‌شود نیز گاهی سبقه اسلامی دارد به همین دلیل این تردید را برای غربیها بوجود می اورد که این جنبش‌ها مرتبط با القاعده باشند.

با توجه به تحلیل شما کمک شورای همکاری خلیج فارس را و حمایت عربستان از مداخله در بحرین را چطور می‌توان توجیه کرد؟

تفاوت عمل به این دلیل است که کشورهای حوزه خلیج فارس و بویژه عربستان از اینکه این موج ایجاد شده در بحرین موفق به پیروزی شوند و به خواسته‌های خود برسند، این امر خطر فوری است که همه این کشورها را تهدید خواهد کرد. بر همین اساس نهایت تلاش خود را می‌کنند، چون نمی‌توانند این موج را به طور کامل سرکوب کنند، تا حدی بتوانند از خواسته‌های مردم کم کنند تا به برکناری دولت بسنده کنند. در حالیکه خواسته مردم بحرین بیشتر تغییر حکومت سلطنتی به حکومت مشروطه است. بنابراین کمک‌هایی که کشورهای حوزه خلیج فارس و به ویژه عربستان به بحرین می‌کند بر طبق این سیاست است.

کشورهایی همچون مصر که تغییر در نظام خود داشتند کشورهای تاثیرگذاری در اتحادیه عرب به شمار می رود، آیا می‌توان گفت که این تغییرات بر تصمیم‌های اتحادیه تاثیرگذاراست؟

به هر حال تحولاتی که اتفاق افتاده است، مسلما تاثیر گذار بوده‌اند. مصر هم جزو یکی از کشورهایی است که دچار این تغییرات شده است. هم نفس تغییرات و هم حضور مصر با این رویکرد جدید می‌تواند بر تصمیم‌گیری‌ها موثر باشد که بر تصمیم‌گری‌های غرب هم تاثیرگذار بوده است.

غلامحسین بلنديان کارشناس امنيت نیز پرسش‌های دیپلماسی ایرانی را پاسخ داد که متن آن را در زیر می خوانید:

مواضع امريکايى‌ها در برابر تحولات منطقه متفاوت بوده است، اين سياست را چگونه ارزيابى مى‌کنيد؟

ليبى پس از کودتاى قذافى کشورى بود که عمدتا در کانال بلوک شرق کار مى کرد. و پس از فروپاشى شوروى بازهم به شرق گرايش داشت. تا يکى دو سال اخير که اروپايى‌ها توانستند با رايزنى‌هاى بسيار بويژه با مراوداتى که با ايتاليا داشتند کاملا قذافى را در کانال خود قرار دهند. به معناى ديگر قذافى حاضر شد که تمام منافع غرب را تامين کند. در حقيقت قذافى با شش ميليون جمعيت و نفت سرشارى که دارد -- نفت سبک ليبى از نوع بهترين نفت در منطقه است—اين نفت را در اختيار امريکا واروپا قرا داده است. امريکايى‌ها پس از اين خيزش اسلامى که در ليبى ايجاد شده با يک امر پارادوکسيکالى مواجه شدند.

به اين معنا که از يک طرف در بحث ارتباط با شعار حقوق بشرى که هميشه از آن صحبت مى‌کند، اين امر را تامين کنند و از طرف ديگر هم مى‌دانند که يکى از سرسپرده‌هاى خود را در منطقه از دست مى‌دهند. بنابراين نمى‌دانند که چه تصميمى بايد بگيرند.

اگر بخواهند بحث پرواز ممنوع را به تصويب برسانند با قذافى روبرو خواهند شد و اگر نخواهند هيچ عکس‌العملى در برابر کشتار قذافى انجام دهند، بحث حقوق بشر تحت تاثير قرار مى‌گيرد. به همين دليل در حال حاضر امريکايى‌ها و اروپايى‌ها با شرايطى روبرو هستند که قدرت تصميم گيرى ندارند. اما به نظر من غربى‌ها باز هم به قذافى گرايش پيدا مى‌کنند.

يعنى اگر قدافى بتواند ادامه دهد حرکت امريکايى‌ها در اينده متمايل به قذافى خواهدبود، دليل اصلى هم اين است که مردم در کشور ليبى از حجم کمى برخورارند و هم بسيار پراکنده هستند. سرزمين ليبى بسيار گسترده است و فقط شهرهاى نفتى که در کنار درياى مديترانه است بسيار مهم بودند که قذافى توانست اين شهراها راپس بگيرد.

امريکايى‌ها زمان را مى‌خرند، يعنى با گذشت زمان قذافى مسلط خواهد شد و امريکا نيز خواهد توانست همانند گذشته ارتباط خود را با قذافى ادامه دهند. اين اعمال امريکا باعث بى‌اعتمادى جوامع عرب به غرب هم شده است. به همين دليل است که با ديگر کشورهاى عربى همچون بحرين دوستى کرد که مى‌توانند از اقدامات سخت نظامى استفاده کنند.

ايا مواضع بريتانيا و فرانسه هم ظاهرى است؟

بله ، اروپايى‌ها وامريکايى‌ها در منطقه تقسيم نقش مى‌کنند. در نهايت يک مساله را بيان مى‌کنند، اما در ظاهر نقش‌هاى جداگانه‌اى دارند. به عبارت ديگر اروپايى‌ها هم با توجه به مشترکات و پيمان‌هاى منطقه‌اى که با امريکا و ناتو دارند، همه سياست‌ها را با هماهنگى اجرا مى‌کنند.


نظر شما :