از آیزنهاور یاد بگیر
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه بی شک همچنان در تب و تاب و التهاب خواهد بود. خاطره استعمارگریهای غرب، مناقشههای مرزی، مشاجرههای میان دولتها، دعوا بر سر نفت و بحث میان فلسطین و اسرائیل قطعا آینده ای پرالتهاب برای خاورمیانه خواهد ساخت. هر مردی که در ایالات متحده از دیروز تا امروز بر تخت سلطنت نشسته با یک سوال اساسی روبهرو بوده است: چه زمانی و این بار کدام نقطه این آتشفشان طغیان خواهد کرد.
در روزهایی که باراک اوباما گزینههای موجود در خاورمیانه را سبک و سنگین میکند، باید کدام رئیس جمهور را بهترین الگو برای خود حداقل در حوزه خاورمیانه بداند؟ همگان از رونالد ریگان و الگو قرار گرفتن او سخن میگویند اما عملکرد وی در خاورمیانه در روزهای ریاست جمهوری به هیچ وجه قابل دفاع نیست.
پس از حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982، ریگان نیروهای زمینی ما را به منطقه و قلب لبنان فرستاد. این اعزام نیرو 241 کشته بر دست ما گذاشت. عملیات تروریستی در فرودگاه بیروت این تعداد از هموطنان ما را به کشتن داد. ریگان در قبال لیبی هم سیاست مشخص و واحدی نداشت. وی در سال 1986 این کشور را دو بار بمباران کرد، حرکتی که منتهی به قدرت گیری بیش از پیش معمر قذافی شد. ریگان در روزهای حضور در قدرت بارها و بارها تاکید کرد که نباید به هیچ کشوری در دنیا باج داد و یا وارد معامله پشت پرده با آن شد. با این همه گفته میشود که دولت وی برای تامین امنیت گروگانهای خود در لبنان به ایران موشک فروخت و سپس برای مهار ایران به شورشیان در نیکاراگوئه اسلحه و تجهیزات نظامی داد.
شاید بهتر باشد که الگوی دیگری برای باراک اوباما یافت، مردی در قد و قواره آیزنهاور. درست مانند هر رئیس جمهور دیگری پس از جنگ جهانی دوم آیزنهاور هم با موجی از تغییر و تحولات عجیب و غریب در خاورمیانه روبهرو شد. البته وی خود را برای همه چیز مهیا کرده بود. او با برنامهریزی دقیق و کامل میدانست که اصول چیست و اولویتها کدام است. آیزنهاور طرح خود برای خاورمیانه در آن روزهای پر تنش را اینگونه برای دیگران تبیین کرد: چه بسیار مواقع که برنامهریزیها بیمعنا میشوند و البته که همین برنامهها اصل و مبدا همه چیز است.
آیزنهاور حوزههای متفاوتی برای خود تعریف کرد و در حوزه سیاست خارجی هم برخی اهداف مشخص را برای خود تعریف کرده و در حالی که به مسائل اساسی میپرداخت از جزئیات هم غافل نماند. در 1956، آیزنهاور با بزرگترین چالش دوران ریاست جمهوری مواجه شد. مشکل هم در حرکت جمال عبدالناصر بود که کانال سوئز را ملی اعلام کرد. دو سوم از نفت مورد نیاز اروپا از کانال سوئز عبور میکرد. برای فرانسویها و انگلیسیها این مساله به معنای اعلام جنگ بود. در روزهایی که اروپاییها برای جنگ با مصر مهیا میشدند، آیزنهاور نه به دوستان غربی خود و نه به اسرائیل اجازه نداد که سیاست خود را به کاخ سفید دیکته کنند. وی این حق را برای مصریها قائل شد که کانال سوئز را سرمایه ملی بدانند و به جای آن به دنبال راهکاری بر آمد.
در روز انتخابات یعنی ششمین روز از ماه نوامبر سال 1956 میلادی،آیزنهاور با طوفانی تمام عیار از مشکلات در خاورمیانه روبهرو بود. نه روز پیش از این تاریخ اسرائیل بدون کسب اجازه از امریکا به مصر حمله کرده بود. بریتانیا و فرانسه هم از این رژیم تبعیت کرده بودند. یک روز قبل از تاریخ انتخابات هم اتحاد جماهیر شوروی تهدید به دخالت در مساله مجارستان کرده بود. آیزنهاور در مقابله با این تهدید شوروی محکم ایستاد و نیروهای خود را به حالت آماده باش کامل درآورد.
در روزهای بحران واشنگتن هرگونه درخواست کمک از سوی غربیها و اسرائیل را رد کرده و تاکید کرد که دوستان میتوانند در روغن داغ ماهیتابه ای که خود روشن کردند، بسوزند. آیزنهاور تاکید کرد که این استراتژی تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که طرفین نیروهای خود را از مصر بیرون بکشند و به اتش بس تن دهند. تمام این استراتژیها در روز انتخابات به کار آقای رئیس جمهور آمد و وی برنده این ماجرا اعلام شد.
پس از حل و فصل بحران کانال سوئز، آیزنهاور از کنگره خواست که بودجه ای را برای کمک نظامی و اقتصادی در اختیار کشورهای خاورمیانه قرار دهد. در دکترین آیزنهاور از آن تاریخ بریتانیا بازوی اصلی حفظ ثبات و امنیت در خاورمیانه اعلام شد. برخلاف ریگان که با شعار جنگ به لبنان رفت، آیزنهاور در سال 1985 میلادی، 14 هزار نیروی خود را برای تامین منافع به آرامیدر لبنان مستقر کرد و البته نه از خونریزی خبری بود و نه از جنگ. امروز هم خاورمیانه به مردی مانند آیزنهاور در راس قدرت در کاخ سفید نیاز دارد. آیزنهاور یک بار در روزهای حضور در قدرت در کتاب خاطرات روزمره خود نوشت: ایالات متحده هرگز و هرگز در دوران حکمرانی من یک سرباز و یا یک وجب از سرزمین خود را از دست نخواهد داد. ما به صلح پایبند خواهیم بود .
منبع: لس آنجلس تایمز
نظر شما :