کاظم جلالی در گفتگو با دیپلماسی ایرانی:
سایه غرب بر سازمان کنفرانس اسلامی
ديپلماسى ايرانى: کاظم جلالی، عضو کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، منتقد انفعال سازمان کنفرانس اسلامی در قبال تحولات جاری منطقه خاورمیانه است. وی معتقد است بسیاری از دولت های عضو این سازمان، موضعگیری مثبت در قبال تحولات انقلابی و حقوق دموکراتیک مردم خاورمیانه را خوش ندارند زیرا خود در معرض این تحولات انقلاب اند و یا بیم دارند که امواج سونامیانقلاب خاورمیانه به زودی سواحل قلمرو تحت حاکمیت آنها را نیز درنوردد. به نظر جلالی، وابستگی دولتهای عربی به جهان غرب از دیگر دلایل انفعال سازمان کنفرانس اسلامی در حوادث اخیر بوده است. وی در مجموع سازمان کنفرانس اسلامی را محلی برای صدور قطعنامههای تکراری و نشستهای بی خاصیت میداند. متن زیر گفتگویی است با کاظم جلالی درباره عملکرد سازمان کنفرانس اسلامی در اوضاع و احوال کنونی جهان اسلام.
شما معتقدید سازمان کنفرانس از تحولات اخیر خاورمیانه عقب مانده است. دلایل این امر را چه میدانید؟
دلایل متعددی دارد. نخسن اینکه، برخی از کشورهای مهم و تاثیرگذار سازمان کنفرانس اسلامی ، خودشان آماج این تحولات قرار گرفته اند. دوم اینکه، تمام این تحولات در درون خانواده سازمان کنفرانس اسلامی به وقوع پیوسته است. سوم اینکه، سازمان کنفرانس اسلامی از ابتدا سازمان دولتهای مسلمان بوده است و از آنجایی که متاسفانه دولتهای اسلامی دولتهایی هستند که فاصله شان با مردم کشورهای خود روز به روز بیشتر شده است، در شرایط کنونی سازمان کنفرانس اسلامی ، از آنجایی که نماینده دولتهای اسلامی است، نمیتواند به نفع مردم کشورهای اسلامی و علیه دولتهای این کشورها موضع گیری کند. بخشی از این دولتها آماج این تغییر و تحولاتاند و بخش دیگری از آنها هم خائفاند که این تحولات به سوی آنها هم جاری شود. به همین دلیل سازمان کنفرانس اسلامی نمیتواند در این تحولات نقشی ایفا کند.
آیا اساساً سازمان کنفرانس اسلامی موظف در قبال تحولات داخلی کشورهای اسلامی اتخاذ موضع کند؟
در مورد تحولات داخلی، خیر. ولی وقتی این تحولات تبدیل به انقلاب شد و این انقلاب به پیروزی رسید، سازمان کنفرانس اسلامی باید موضعگیری کند. وقتی ملت لیبی این گونه دارند کشته میشوند به نحوی که غربیها هم موضعگیری میکنند، انتظار میرود که سازمان کنفرانس اسلامی هم اتخاذ موضع کند.
الان سازمان کنفرانس اسلامی در قبال تحولات بحرین و یمن چه موضعی باید اتخاذ کند؟
سازمان کنفرانس اسلامی چون متشکل از دولتهای محافظه کاری است که در منطقه حضور دارند، شاید به شکل کلی نتواند موضعگیری کند ولی حداقل بخشی از کشوهای مسلمان میتوانستند در قبال این حوادث موضع مشترکی اتخاذ کنند.
اگر این سازمان – به زعم شما – متشکل از دولتهای محافظه کار نبود، آیا باید در قبال حوادث بحرین و یمن موضعی میگرفت؟
مگر میشود سازمانی با این وسعت و قدمت در قبال حوادث جامعه ای اسلامی که در آن کشتار صورت میگیرد، ساکت بماند؟ اگر این سازمان از دولتهای کارآمد تشکیل شده بود و دیپلماسی قویای داشت، میتوانست در قبال این حوادث نیز موضعگیری کند. الان سازمان کنفرانس اسلامی به سازمانی بیخاصیت تبدیل شده است. البته مقصود من موضعگیری سیاسی صرف نیست. سازمان کنفرانس اسلامی باید از چنان اقتداری در میان کشورهای اسلامی برخوردار باشد که بتواند وارد عمل شود و حوادثی از این قبیل را مدیریت کند. الان این سازمان به محلی برای صدور قطعنامههای تکراری بدل شده است.
اگر الان سازمان کنفرانس اسلامی به نفع اعتراضات داخلی ایران موضعگیری کند، آیا خود شما به این سازمان اعتراض نمیکنید؟
بله، سازمان کنفرانس اسلامی نباید در امور داخلی کشورها مداخله کند.
پس چطور انتظار دارید در امور داخلی بحرین و یمن مداخله کند؟
نه، مراد من اصلاً چنین چیزی نبود. از اول مصاحبه تا الان، بحث من این نبود که سازمان کنفرانس اسلامی راجع به حوادث داخلی کشورهای اسلامی اعلام موضع کند. به نظر من، سازمان کنفرانس اسلامی از تحولات دنیای اسلام عقب است. این سازمان کاملاً دولتی است و صدای ملتها در آن کمتر شنیده میشود و یا حتی شنیده نمیشود.
این سازمان باید صدای ملتهای اسلامی را بشنود و در این باره بیندیشد که چه شده است که امروز موجی از تنفر نسبت به دولتهای کشورهای اسلامی، منطقه خاورمیانه را فراگرفته است. سازمان کنفرانس اسلامی باید واجد مراکز نظرسنجی و مراکز همگرایی با مردم باشد تا بتواند به اصلاح رفتار دولتهای عضو بپردازد تا کار به جایی نرسد که مردم دنیای اسلام آن قدر تحت فشار دیکتاتوری قرار بگیرند که فریادهای خودشان را به شکل یک سونامیبزرگ، که قدرت تخریبی بالایی هم دارد، در داخل جامعهشان مطرح کنند.
سازمان کنفرانس اسلامی حق ندارد در موضوعات داخلی کشورها اعلام موضع و اظهارنظر کند اما حق دارد درباره مسائل مشترک دنیای اسلام وارد عمل شود. امروز مسائلی در دنیای اسلام رخ میدهد که مسائل مشترک دنیای اسلام است. سرکوب مردم لیبی یکی از این موارد است.
برخی از ناظرین سیاسی غربی و عربی نسبت به حوادث پس از انتخابات در ایران نیز موضع انتقادی داشتند. اگر سازمان کنفرانس اسلامی میخواست حکومت ایران را از این بابت تحت فشار قرار دهد، آیا شما خودتان علیه این سازمان موضع گیری نمیکردید؟
حتماً موضعگیری میکنیم. دلیلش هم این است که این یک جنجال و هیاهوی رسانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران است. ما در ایران با یک جمعیت بسیار قلیل در مقابل اراده اکثریت مردم مواجه شدیم؛ اقلیتی که سوژه جنجال رسانه ای بیگانگان شدند.
برخی از ناظرین خارجی ادعا میکنند اوضاع ایران در نخستین ماههای پس از انتخابات کمابیش مثل اوضاع کنونی بحرین و یمن بود. آنها حتی به طولانی شدن اعتراضات در ایران اشاره میکنند.
ناظرین خارجی مشغول جنجال رسانه ای هستند زیرا آنها امروز میبینند که صدای انقلاب ایران در دنیا شنیده میشود و به همین دلیل به چنین تشبیهاتی متوسل میشوند. این قیاس، قیاس مع الفارق است. نسلی که امروز در کشورهای عربی در حال سرنگون شدن است، نسل محمدرضا شاه است و حرکتی که در منطقه خاورمیانه شکل گرفته است، حرکت مردم منطقه با تاخیر 32 ساله نسبت به انقلاب اسلامی ایران است. تحلیل ما از این حوادث این است.
خیلیها معتقدند که سازمان کنفرانس اسلامی بازوی اجرایی ندارد. یعنی تصمیماتش ضمانت اجرایی ندارد.
بله، سازمان کنفرانس اسلامی باید یک آسیبشناسی تشکیلاتی نسبت به خودش داشته باشد. چرا این سازمان باید فاصله اش با مردم آن قدر زیاد شود که در مقابل حرکتهای مردمی کنونی دنیای اسلام، صرفا ناظری مات و مبهوت باشد؟
شما به عنوان عضو کیسیون سیاست خارجی مجلس، پیشنهاد مشخصی برای رفع مشکل ضمانت اجرایی تصمیمات این سازمان دارید؟
این موضوع باید در دستور کار سازمان کنفرانس اسلامی قرار بگیرد تا ما هم درباره آن فکر کنیم. البته بخشی از این مشکل به وابستگی دولتها بازمیگردد. تا زمانی که دولتهای محافظه کار و وابسته به غرب در جهان اسلام حاکمیت داشته باشند، بی تردید سازمان کنفرانس اسلامی وضعیتش همین گونه باقی خواهد ماند. اما اگر این از مشکل وابستگی - که سهم بسیار بالایی هم در وضعیت کنونی سازمان دارد - بگذریم، کشورهای اسلامی میتوانند به برخی از ساز و کارها و تجربیات دیگر سازمانهای بین المللی توجه کنند و راهکارهایی را تدوین کنیم. اما تا زمانی که سازمان کنفرانس اسلامی مشکل هویتی فعلی خود را داشته باشد، یعنی متشکل از دولتهایی باشد که بخش عمده ای از آنها وابسته به غرب هستند، این راهکارها طبعاً نمیتواند کارساز باشد.
جمهوری اسلامی ایران اکنون با کدام کشورهای عضو این سازمان همسویی بیشتری دارد تا با تکیه بر آنها بتواند موضع جمعی مناسبی در قبال حوادث خاورمیانه شکل دهد؟
منظور من این نیست که آیا جمهوری اسلامی ایران میتواند با سایر کشورها بلوکی را تشکیل دهد تا بتواند چنین کاری انجام دهد.
تشکیل این بلوک طبیعتاً با هدف فعالتر شدن سازمان کنفرانس اسلامی است.
لازمه فعالتر شدن این سازمان، برطرف شدن مشکل هویتی آن است. امروز سازمان کنفرانس اسلامی متشکل از دولتهای همپیمان غرب است؛ دولتهایی که در پارادوکس سیاست خارجی غرب قرار میگیرند. یعنی غربیها از دموکراسی و حقوق بشر دم میزنند ولی در منطقه ما از بدترین حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری حمایت میکنند. مشکل اصلی این است که اعضای سازمان کنفرانس اسلامی ، چنین دولتهایی اند.
ظاهرا یکی از دلایل ناتوانی و انفعال سازمان کنفرانس اسلامی در حوادث اخیر، عدم تاکید کافی بر ایده دموکراسی در اهداف تعریف شده این سازمان در سال 1969 است.
بله، دقیقاً همین طور است. سازمان کنفرانس اسلامی متشکل از دولتهایی است که عمدتاً دارای پایگاه مردمی نیستند و در فرایندی دموکراتیک انتخاب نشده اند. لذا سازمان کنفرانس اسلامی عمدتاً به سازمانی برای سخنرانی، صدور قطعنامههای تکراری و تشکیل جلسات بی خاصیت بدل شده است. چرا؟ زیرا افرادی که در این سازمان جمع شدهاند، افرادی نیستند که در یک فرایند دموکراتیک به عنوان نماینده ملتهای خودشان انتخاب شده و به این سازمان راه یافته باشند. در تمامی حوادث دو سه دهه اخیر، سازمان کنفرانس اسلامی از تحولات عقب بود و مواضعی دیرهنگام اتخاذ کرد. ما هیچ وقت ندیدهایم که سازمان کنفرانس اسلامی توانسته باشد در قبال حوادث جهان اسلام به گونهای مناسب ایفای نقش کند.
در حال حاضر مطالبه اصلی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی از این سازمان چیست؟
هیچ! به نظر من اگر کسی شناخت دقیقی از روابط بین الملل داشته باشد، میداند که در شرایط فعلی هیچ انتظاری از این سازمان نمیتوان داشت.
نظر شما :