پدیده جدید خاورمیانه در قرن بیستم

۰۶ فروردین ۱۳۹۰ | ۱۸:۱۷ کد : ۱۰۶۰۱ اخبار اصلی
گفتاری از محمد علی مهتدی برای دیپلماسی ایرانی
پدیده جدید خاورمیانه در قرن بیستم

ديپلماسى ايرانى: شباهت‌ها و تفاوت‌های قیام‌ها در عربستان با کشورهای شمال افریقا

مسلما این قیام‌ها به یکدیگر مربوط هستند. پدیده‌ای در منطقه بوجود آمده است که قیام‌های مردمی در کشورهای عربی نامیده می‌شود. در اکثر کشورهایی که شاهد این قیام‌ها هستیم دارای رژیم‌های پلیسی و دیکتاتوری هستند. و در چارچوب سیاست خارجی امریکا در منطقه عمل کرده و می‌کنند. بنابراین عوامل مشترک در بین آنها وجود دارد. این امر با تونس آغاز شد، سپس به مصر، همزمان در یمن و اردن، بعد هم در بحرین و اخیرا هم در عربستان و عراق و عمان حرکت‌هایی صورت گرفته است. تمامی این جنبش‌ها را می‌توان در یک چارچوب منطقه‌ای بررسی کرد. تشابهاتی بین آنهاست و همه هم بر یکدیگر تاثیر گذاشته‌اند و در نهایت تمامی این حرکت‌ها به تغییرات معادلات منطقه‌ای خواهد انجامید. به عبارت دیگر پس از این تحولات ما خاورمیانه‌ای خواهیم داشت که با خاورمیانه قبل متفاوت خواهد بود.

اما هرکدام از این حرکت ها ویژگی‌های خاص خود را هم دارند، به عبارت دیگر در کنار تشابهات تفاوت‌هایی هم وجود دارد. به این دلیل که هر کدام از این جوامع و رژیم‌های حاکم بر انها متفاوت هستند. بنابراین نتیجه این حرکت‌ها رسیدن به اهداف و مدت زمانی که به این اهداف می‌رسند با یکدیگر متفاوت است. از طرف دیگر شعارهای مشابه هم در تمامی این قیام‌ها وجود دارد، به عنوان مثال شعار "الشعب یرید اسقاط النظام" به معنای "ملت می‌خواهد رژیم را سرنگون کند". این شعار در تونس و سپس در مصر شنیده شد. اما در برخی از کشورها هم گفته شد "الشعب یرید اصلاح النظام". ما باید این حرکت‌ها را پدیده ای بدانیم و آن را پدیده خاورمیانه جدید در قرن بیستم بخوانیم.

در مقام مقایسه باید گفت که عربستان با تونس و مصر متفاوت است. جامعه تونس و مصر براساس شهروندی است و طبقه متوسط و قوی دارد. و معمولا این تحولات اجتماعی از سوی طبقه متوسط شروع می‌شود و به نتیجه می‌رسد، به دلیل اینکه معمولا منافع طبقات بالا با رژیم‌ها مشترک است و طبقات پایین هم بیشتر به فکر معاش است. بنابراین طبقات متوسط این حرکت‌ها را شروع می‌کند و کم کم طبقات پایین را به سمت خود می‌کشاند. به ویژه در کشورهایی که مساله فقر و فساد حکومتی وجود دارد همانند جامعه مصر.

اما در کشورعربستان به این شکل نیست، در این کشور و یمن بافت اجتماعی بافت قبیله‌ای است. دولتی که در عربستان حاکم است ائتلافی است از خاندان آل سعود و مکتب وهابی. نارضایتی در عربستان با مصر یا تونس متفاوت است. انچه که می‌تواند در عربستان به آن اشاره کرد سه مورد است:

  1. ضعف حکومت، به دلیل اینکه پادشاه ملک عبداالله بیمار است، و ولیعهد شاهزاده بن عبدالعزیز هم سرطان دارد و نمی‌تواند کاری انجام دهد. شاهزاده نایف که وزیر کشور است نیز بیمار است و مساله جانشینی قدرت اختلاف بسیار است. این یک نقطه ضعف برای عربستان محسوب می‌شود که در داخل دستگاه حاکمه خلاصه می‌شود.
  2. اما خارج از دستگاه حاکمه ما قشری داریم که تحصیلکرده‌های عربستانی هستند و در دانشگاه‌های اروپا و امریکا تحصیل کرده‌اند که با ارزش‌های غربی اشنا شدند. بنابراین در کشور خود خواستار اصلاحات، اعطای آزادی‌ها و نوعی دموکراسی متناسب با جمعیت هستند. این قشر گاه اعتراضاتی هم دارد اما میزان قدرتش در حدی نیست که بتواند حرکت یا جنبشی را ایجاد کند.
  3. بخش شیعیان در کشور عربستان است که حرکت‌هایی هم مشاهده شده از سوی شیعیان بوده، چرا که این اقلیت حدود ده درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهد. علیه شیعیان تبعیض زیادی وجود دارد و از بسیاری از حقوق اجتماعی محرومند. ضمن اینکه مکتب وهابی آنها را تکفیر می‌کنند و کشتن آنها را نیز مباح دانسته‌اند. به همین دلیل شیعیان که اکثرا هم در منطقه شرقیه روی سفره‌های عظیم نفتی ساکن هستند اما ازحقوق شهروندی برخوردار نیستند. البته مبارزات شیعیان سابقه طولانی دارد.بسیاری از شیعیان مبارز عربستان برای دست یافتن به حقوق شهروندی و مساوی زندانی و یا تبعید شدند. امادر دوره‌ای دولت سعی کرد که با دادن امتیازاتی به شیعیان برای حل این مشکل قدم بردارد، اما بازهم بعد از مدتی دوباره اوضاع به همان شکل سابق برگشت. در این چند هفته اخیر آنچه که ما شاهد ان بودیم بیشتر تظاهرات شیعیان که اقلیت هستند، بوده است. با اینکه امیر فهد وعده‌هایی به آنها داده، اما اعتمادی را ایجاد نکرده است.

 

این مسایل تفاوت حرکت‌ها در عربستان با مصر یا تونس است. به همین شکل در بحرین نیز حرکت‌ها به نظر می‌رسد که بیشتر از جانب شیعیان بوده است. اما در بحرین شیعیان اکثریت هستند و هفتاد درصد مردم را تشکیل می‌دهند، درحالیکه قدرت در دست اقلیت مسلمان سنی است که نسبت به اکثریت به شدت تبعیض قایل می‌شوند. اما دولت این امر را قبول ندارد. هم در عربستان و هم در بحرین معترضان خواستار سلطنت مشروطه و حکومت قانون، مجلس منتخب از طرف مردم و دادن قدرت به مجلس هستند. به عبارت دیگر مخالفتی با رژیم پادشاهی اعلام نکردند بلکه دوست داشتند که رژیم پادشاهی در چارچوب قانونی و نه به شکل دیکتاتوری و فردی عمل کنند.

سفر آقای احمدی‌نژاد به عربستان و تحولات در کشورهای منطقه

اصل کلی که در سیاست ایران وجود دارد این است که ایران و عربستان باید با هم روابط حسنه‌ای داشته باشند و براساس همکاری باشد که این امر هم برای مسایل خلیج فارس و هم برای خاورمیانه مفید است.

اما در حال حاضر دو زمینه منفی وجود دارد.

  1. زنجیره همپیمانان امریکا در منطقه از هم پاشیده و عربستان تنها مانده است. همه تحلیل‌گران معتقدند که عربستان سعودی در انزوا قرار گرفته، گرچه همچنان سیاست خود را براساس منافع امریکا در نظر می‌گیرد. همانطور که می‌دانیم مدتی پیش پس از توقف صدور نفت لیبی، عربستان سعودی تولید نفت خود را به 500 هزار تا یک میلیون بشکه افزایش داد تا قیمت نفت تثبیت شود. به دلیل اینکه قیمت نفت بسیار بالا رفته و به 120 دلار رسیده بود که این امر به اقتصاد غرب ضربه می‌زند. استفاده از نفت به عنوان سلاح سیاسی که خود ملک فیصل پادشاه عربستان در جنگ 1973 از آن استفاده کرد، نتیجه داد. غرب فهمید که باید به خواسته‌های این کشورها در خاورمیانه توجه کند و فقط هدفش دریافت نفت ارزان و حفظ امنیت اسراییل نباشد. بقیه کشورها هم نیازها و هدف‌هایی دارند. اما الان ملک فیصل به قتل رسید و عربستان با وجود انزوا در جهات منافع امریکا عمل می‌کند. این امر یک زمینه منفی محسوب می‌شود که ما در زمانی به سراغ یک کشور می‌رویم که این کشور در انزوا قرار گرفته است.
  2. نکته دیگر همانطور که گفتم سیستم تصمیم‌گیری در عربستان به دلیل بیماری پادشاه دچار مشکل شده است. به طور حتم مشخص نیست که هنوز چه گروهی تصمیم‌گیرنده است. اگر اقای احمدی نژاد به عربستان سفر کند حتما ملاقاتی با ملک عبدالله خواهد داشت، اما ایا در این شرایط اگر تفاهماتی صورت بگیرد می‌توان در آینده هم روی آنها حساب کرد یا خیر؟

در پایان می‌توان به نکته مثبتی هم در سفر آقای احمدی‌نژاد اشاره کرد که ممکن است در این سفر مساله شیعیان را در عربستان حل کند، البته انها شهروندان عربستانی هستند که از حقوق خود دفاع می کنند ولی به دلیل اینکه درایران مذهب جعفری مذهب رسمی و حکومت ولایت فقیهی است، شاید با مشورت‌هایی که اقای احمدی‌نژاد می‌کند، به حقوق شیعیان توجه بیشتری کنند و این مساله حل شود.   


نظر شما :