انتخاب امریکا در خاورمیانه چیست؟
تغییر رژیم یا اصلاحات
ديپلماسى ايرانى: خاورمیانه و شمال آفریقا این روزها در صدر اخبار قرار دارند. آمریکا پای ثابت هر پرسشی است که در این خصوص مطرح میشود: نقش آمریکا در این تحولات؟ تاثیر آمریکا بر خیزشهای عمومی و اخیرا هم رویکرد واشنگتن نسبت به خاورمیانه جدید؟ روزنامه وال استریت ژورنال در این خصوص مینویسد: پس از چند هفته تحقیق و تفحص در این خصوص که با خیزشهای عمومی در خاورمیانه و شمال آفریقا چه کنیم؟ واشنگتن نشینها سرانجام تصمیم واحدی را اتخاذ کردند: کمک به متحدان قدیمی که حاضرند برای بقای در قدرت اصلاحات را پیاده کنند حتی اگر این کمک بدان معنا باشد که برآورده کردن اصلاحات مد نظر معترضان به تمامی چند وقت طول بکشد.
آمریکا از آن شتابزدگی اولیه نجات پیدا کرده و اکنون همین استراتژی چند خطی را پیاده میکند. در مصر و لیبی در مواجه با حسنی مبارک و معمر قذافی، باراک اوباما به سرعت پشت آنها را خالی کرد. این روزها در مراکش و بحرین از این استراتژی خبری نیست. در این کشورها واشنگتن با دولتها همکاری میکند تا اصلاحات را پیش ببرند و یا به قول برخی تحلیلگران به جای "تغییر رژیم" به دنبال "دگرگونی در رژیم" است.
این رویکرد در جهان عرب هم مورد استقبال قرار گرفت. همان رهبرانی که برخورد امریکا در مواجهه با حسنی مبارک را به چشم دیدند اکنون میدانند که اگر تن به اصلاحات ندهند باید روزی جامه وداع با قدرت را بر تن کنند. اگر اوباما همان موضع را در قبال پادشاه بحرین هم به عنوان نمونه اتخاذ کند نمیتوان انتظار داشت که زنجیره ای از این تحولات خاورمیانه را در بر نگیرد. این مساله میتواند برای امریکا به معنای زلزله در خاورمیانه باشد. خاورمیانه ای که تا همین امروز هم به اندازه کافی ملتهب بوده است.
واشنگتن در شرایطی این استراتژی را اتخاذ میکند که باراک اوباما در داخل آمریکا هم مورد شدیدترین انتقادها در مواجهه با مصر قرار گرفته بود. اوباما ابتدا از حسنی مبارک حمایت کرد اما در نهایت ترجیح داد دستان او را رها کند و منفعت بلند مدت در قاهره را خریداری کند. در بحرین اوباما تمام تلاش خود را کرد تا مانع از تکرار این سناریو شود. وی به سرعت حمایت خود را پشت سند بحرینیها زد. روز جمعه در منامه، اپوزیسیون یکی از بزرگترین راهپیماییهای خود را به راه انداخت. اکنون در بحرین هم دولت ترجیح میدهد اصلاحات را هرچند در بازه زمانی درازمدت ادامه دهد.
کاخ سفید نشینها ادعا میکنند که از دولتهای هدف قرار گرفته توسط خیزشهای مردمی در خاورمیانه خواسته اند که خویشتنداری به خرج داده و دست به سلاح نشوند. بسیاری از تحلیلگران تاکید دارند که یک ماه گذشته برای بسیاری از سیاستمداران یک دوره آموزشی فشرده بود. یک مقام آمریکایی با شرط عدم افشای نام خود در این خصوص میگوید: ما از این ماجراها آموختیم که باید تن به یک سری اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بدهیم. اما این حرکت را باید گام به گام و کشور به کشور شاهد باشیم.
لحظه حساس و حیاتی زمانی از راه رسید که باراک اوباما در ملاعام به حامد بن خلیفه خیانت کرد. وی در ژستی دیپلماتیک خشونتهای به کار گرفته شده علیه معترضان در منامه را مورد تقبیح و نکوهش قرار داد. نمایندگان پادشاه و تندروهای آمریکایی یک به یک به کاخ سفید زنگ زده و مراتب اعتراض و انتقاد خود را اعلام کردند. همگان از آقای اوباما خواستند که در این مسیر ترمز نبریده و اندکی هم در استراتژیهایش تعدیل به خرج دهد.
در بخشهایی از اعتراضهای مکتوب امده بود: آقای رئیس جمهور اگر محکم پشت سر پادشاه نایستید مطمئن باشید که بحرین در دایره اختیارات ایران قرار خواهد گرفت. شاه بحرین بدون کمکهای شما و متحدان منطقه ای شکست را تجربه خواهد کرد. امریکاییها بدترین سناریو را برای این ماجرا احتمال دادند: وخیمتر شدن اوضاع در بحرین و یورش عربستان سعودی به این کشور برای مهار شیعیان و در نهایت هم بحران اقتصادی.
یک دیپلمات بحرینی در این خصوص میگوید: ما برای عبور از این بحران به کمک تمام قد ایالات متحده نیاز داریم.
این تنها دیپلماتهای بحرینی نبودند که فریاد کمک از امریکا سر دادند. دریادار مایک مولن که فرماندهی ستاد مشترک ایالات متحده را عهده دار است و معاون وزیر امور خارجه جفری فلتمن نیز همین موضع را گرفتند. در میان اعضای رده بالای کاخ سفید هم خانم هیلاری کلینتون و آقای رابرت گیتس در جامه وزرای امور خارجه و دفاع نخستین کسانی بودند که از باراک اوباما خواستند بلای حسنی مبارک را بر سر خاندان سلطنتی در منامه نیاورد. این بار باراک اوباما به این تذکرات نصیحت گونه گوش فرار داد و به جای خالی کردن پشت حاکمیت، از مخالفان و معترضان خواست تا با دولت بر سر میز مذاکره بنشینند.
اسرائیل هم در این ماجرا وارد بازی شد و نگذاشت بیش از پیش با بیتدبیری امریکا در منطقه تنها شود. وی از واشنگتن نشینها خواست که در منامه صبوری به خرج دهند. اسرائیلیها به صراحت به همتاهای امریکایی خود هشدار دادند که تلآویو در محاصره دشمنانی قرار خواهد گرفت که فریاد الموت بر سر اسرائیل سر خواهند داد. واشنگتن در نهایت به این نتیجه رسید که نمیتواند با سقوط حاکمیت مورد حمایت خود در بحرین کنار بیاید.
تاکنون تنها مورد استثنا ترجیح تغییر رژیم بر دگردیسی یا همان دگرگونی در رژیم، لیبی بوده است. کشوری که تا پیش از سال 2003 میلادی و کنار آمدن با جهانیان در حقیقت اصلیترین دشمن ایالات متحده هم بود. در دوران ریاست جمهوری جورج بوش در نهایت لیبی حاضر شد تسلیحات در اختیار خود را که از جنس هستهای هم بود واگذار کند و به اغوش جامعه بین المللی بازگردد. باراک اوباما ابتدا سکوت اختیار کرد تا دوست تازه یافته را نرنجاند اما در نهایت وحشیگریهای او را مورد شدیدترین انتقادها قرار داد. وی از دیکتاتور خواست که بازی را واگذار کرده و برود. البته هنوز هم منتقدان ادعا میکنند که این واکنش کافی نبوده و لزوم حمله نظامی احساس میشود.
امریکا و غرب در بحرین هم از ایران میترسند. برخی ادعا میکنند که ایران و لبنان به دنبال تقسیم منفعت در بحرین شیعهنشین پس از این خیزشهای عمومی هستند. کارشناسان اقتصادی هم داعیهدار این بحث هستند که بحریان در کشورهای نفت خیزی مانند لیبی به نفع ایرانی تمام میشود که روزهای تحریم را پشت سر میگذارد. قیمت بالای نفت در این برحه زمانی به کمک ایرانیها آمده است.
نظر شما :