سايه سرنوشت مصر بر عربستان سنگينى مىکند؟
ديپلماسى ايرانى: دلايل بسيارى وجود دارد که ثابت مىکند نظام عربستان نظام منحصر به فرد يا نمونه نادر در حکومتهاى جهان نيست، بهتر است بگوييم اين حکومت نمونه سنتى نظامى است که به رغم از بين رفتن نظامهاى سنتى در جهان همچنان پابرجا مانده است. اين درست است که ثروتهاى مالى به آن کمک کرد تا جايگاه خود را تقويت کند و يک جامعه انسانى بروکراتيک منحصر به فرد ايجاد کند کما اين که به کمک شرع و تبديل دين به ايدئولوژى توانست مشروعيت سياسى براى خود ايجاد کرده و استقرار و ثبات سياسى براى خود رقم بزند اما اين که بگوييم اين حکومت در برابر هر گونه تغيير اجتماعى و سياسى سريع توان ايستادگى دارد، کمى بايد شک کرد.
جامعه عربستان تغيير کرده است به تبع آن خواستههاى فرزندان زن و مرد آن نيز تفاوت کرده و نخبگان جديدى شکل گرفتهاند که مطالبات تازهاى دارند. اين تحول باعث شده تا شهروندان به دنبال احقاق حقوق و خواستههايشان باشند و براى اين کار هم کارى به گذشتگان و نياکان خود ندارند.
خطاهاى بسيارى در دهههاى اخير صورت گرفته ولى باعث سرنگونى نظام عربستان نشده است اما شايد با يک يا دو خطاى بزرگ کشور فرو نپاشد ولى صدها خطاى کوچک يک حکومت مىتواند کشور را ناگهان در پرتگاه سقوط قرار دهد، دقيقا همان اتفاقى که براى مصر افتاد. به اين حادثه جامعهشناسان "عفونتهاى حکومت" مىنامند. در اين حالت حکومت از ملت جدا مىشود تا جايى که دو طرف وارد دو مسير موازى مىشوند که ديگر حکومت نمىتواند نيازهاى ملت را برآورده کند. ديگر نه ملت به اوامر حکومت عمل مىکند و نه ديگر حکومت ابزارى براى اجراى دستورات خود مىيابد، از اين جا حرکت دو طرف در جهت عکس هم آغاز مىشود و ديگر هر کدام اثرپذيرى خود را بر ديگرى از دست مىدهد، نظام نمىتواند در خلاء سياسى ادامه حيات دهد بلکه تنها در زندگى اجتماعى تعريف شده امکان زندگى دارد، جامعه در برههاى به آن فرصت مىدهد ولى در مواقعى ديگر حرکت آزادانهاش را مختل يا حتى فلج مىکند مثل اتفاقى که در ميدان التحرير (قاهره) افتاد.
قطعا عربستان در حال حاضر در بحران سياسى شديدى به سر مىبرد به خصوص اين که از يک سو همپيمانان منطقهاى خود را از دست داده و در دنياى خارج از منطقه نيز ديگر دست مستحکم دوستى به سويش دراز نيست و از سوى ديگر نفوذ ايران روز به روز در منطقه افزايش مىيابد و اين باعث مىشود تا عربستان بيش از پيش تحت فشار قرار گيرد به گونهاى که ديگر تحمل هيچ فرصتسوزى يا تعلل را ندارد.
انديشه پراگمتاتيک و يافتن راهى براى جلوگيرى از افتادن به سراشيبى سقوط حرکتى است که حکومتها بايد همين الآن به فکر آن باشند، اعتماد به حمايت خارجى به خصوص ايالات متحده حتى اگر حمايت نظامى را هم به همراه داشته باشد حرکتى شکستخورده است و نمىتواند مانعى حقيقى براى تغييرات اجتماعى باشد، زور نيز در نهايت حد و مرزى دارد و اگر بخواهد از اين مرز خارج شود نقش اراذل و اوباشى را بازى مىکند که فقط مىترساند ولى هيچ گاه پيروزى دائمى به وجود نمىآورد. حکومت هوشمند آن حکومتى است که خود برنامه داشته باشد نه حکومتى که صرفا به تحرکات اجتماعى بخواهد واکنش نشان دهد.
لازم است عربستانىها نيز مجدانه فکرى کنند و حداقل راهى را بپيماند که کويت پيموده و يک دموکراسى نيمه کارهاى براى خود دست و پا کنند، قبل از آن که دچار چنان تزلزل سياسىاى شوند که حرکت ميلونى مردم را نتوانند کنترل کنند و به سرنوشت ديگر کشورهاى عربى منطقه دچار شوند.
شکى نيست که نظامهاى نيمه دموکراتيک حداقل مىتوانند تا اندازهاى بقاى نظام را تضمين کنند و ملت را همراه خود سازند. لازمه تشکيل چنين حکومتى نيز داشتن پارلمانى منتخب است که از دل نيروهاى سياسى فعال واقعى جامعه بر آمده و نماينده اراده مردم باشند تا بتوانند از استقلال سازمانها و وزارتخانههاى کشور حمايت کنند. بىشک رسيدن به اين هدف نيز از راه احزاب متملق بر نمىآيد بلکه بايد حتما احزاب فعال و نماينده مردم حضور داشته باشند. چارهاى جز اين نيست که به روزنامهها و رسانهها اجازه داده شود هر چه مىخواهند بنويسند و منتشر کنند. همچنين به جوامع مدنىاى که سابقا فعاليتآنها به شدت محدود شده بايد اجازه داده شود که آزادانه فعاليت کنند چرا که اين کار ضمن اين که از فعاليتهاى زيرزمينى آنها جلوگيرى مىکند به آنها کمک مىکند که جامعه را نيز به خوبى مديريت کنند.
حرف آخر اين که فقط شورش و اعتراض خلاقانه يا قلع و قمع استبدادى تنها انتخابهاى پيش روى حکومتها نيست. بايد يک سرى اصلاحات سياسى در وقت مناسب و صحيح آن در دستور کار قرار گيرد تا از تشکيل "عفونت سياسى" و در نتيجه آن بىثباتى جلوگيرى شود. ابزار زمان و نوع اصلاح بايد در مراحل پيش رو قطعا در نظر گرفته شوند. اگر حسنى مبارک 18 روز قبل از سقوطش حاضر مىشد در برابر مطالبات "جوانان 25 ژانويه" کوتاه بيايد و ولو دردناک خواستههايشان را اجابت کند آيا اکنون او را رهبرى دموکراتيک مىخواندند يا رئيس جمهورى مخلوع؟
منبع: ميدلايست آنلاين
نظر شما :