چالشهای فراروى صالحی
صالحى در بهترین دانشگاههای جهان تحصیل کرده، چند سال کسوت ریاست معتبرترین دانشگاه کشور را بر تن داشته و به زبانهای انگليسى و عربى تسلط دارد. اين مزایا در کنار روابط عمومی خوب، ظاهر آراسته، شخصیت آرام، متین و با وقار که لازمه کار یک دیپلمات برجسته در کنار توانمندىهاى حرفهاى است، میتواند ضامنی برای موفقیت در سمت جدید و برقراری رابطهای حرفهای با همتایان خارجی وی باشد.
صالحی هرچند به اندازه اسلاف خويش (خرازى و متکى) از سابقه کار در وزارت خارجه برخوردار نيست، با اين وجود حضور چند ساله وى در آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان نماينده ايران و معاونت نمايندگى ديپلماتيک کشورمان در سازمان کنفرانس اسلامى را مىتوان حداقلهای قابل قبولى براى پست جدید او برشمرد. همچنين رياست صالحى بر سازمان انرژی اتمی را میتوان امتيازى براى وزير خارجه در کشورى که مسئله هستهای - خواسته يا نا خواسته - به عنوان مهم ترین معضل سیاست خارجی در عرصه جهانى است، تلقى کرد.
با اين وجود امتیازات مذکور بدان معنى نيست که او در شرايط کنونى کشور- داخلى و خارجى - به راحتی بتواند در اين سمت، وزیر خارجه موفقی باشد. صالحى وارث شرايط و مواجه با چالشهایی است که اجمالا میتوان برخی از این چالشها را فهرست وار در موارد ذیل اشاره کرد:
1) وضعیت نامطلوب روابط خارجی ایران
روابط خارجی ایران با خارج در بدترین شرایط خود حتی در مقایسه با سالهای پرتنش اول انقلاب قرار دارد.
روابط ایران با همسایگان به عنوان اولین اولویت سیاست خارجی از وضعیت خوبی برخوردار نیستو به جرات میتوان گفت در بدترین شرایط روابط با همسایگان در دو دهه گذشته قرار داریم. بر اساس اسناد ویکی لیکس و دیگر قرائن موجود کشورهای عربی نظیر عربستان و امارات متحده عربی مواضع تندی در قبال ایران دارند، هر چند برخى اين مواضع را خصمانه ارزيابى میکنند. نکته مهم در روابط با این کشورها این است که ما پس از گذر از دوران جنگ تحمیلی در حال بازسازی واعتماد آفرینی با این کشورها بودیم و قدمهای اساسی که لازمه این مهم است در دولتهای سازندگی و اصلاحات برداشته شد. بیاعتمادی و تخریب روابط با این کشورها نیز خواست نظام نبود بلکه از شعار زدگی، جاهطلبی و ماجراجویی رییس دولت و ناکارآمدی وزارت خارجه تحت امر ایشان سرچشمه میگرفت.
طی هفتههای اخیر رويدادهاى ناگوارى را در روابط ایران وافغانستان نیز شاهد بودیم که خوشبينانه ترين ارزيابى در این باره، از دست دادن همسايهاى است که طى سى سال گذشته ميزبان حداقل شش ميليون نفر از اتباع آن بوده ايم و اکنون نيز بيش از يک ميليون از آنان در کشور ما زندگى مىکنند. تظاهرات علیه ايران، حمله به سفارت کشورمان در کابل و هرات و به آتش کشيدن نمادهاى ملى ما چیزی است که در تاريخ سى ساله روابط کشورمان با افغانستان سابقه نداشته و براى اولين بار رخ مىدهد.
کشورهای اروپایی به عنوان مهمترین شریک تجاری ایران و تعدیل کننده مواضع تند ایالات متحده، مواضع تندی نسبت به ایران اتخاذ کردهاند. این کشورها سردمدار تحریم ایران شدهاند و در این مسیر گاهی از ایالات متحده نیز پیشتر هستند. به عبارت دیگر رابطه منطقی و توام با احترام با اروپا که دولت اصلاحات در صدد بنیان گذاشتن با این بخش مهم از جهان داشت، امروز به شکلی در آمده که رییس دولت از سفر به کم اهمیتترین کشور این قاره عاجز است و سفرای کشورمان در این کشورها نیز قادر به انجام وظایف دیپلماتیک خود نیستند. کانادا نیز سردمدار طرح قطعنامههای ضد ایرانی در مسئله حقوق بشر است.
روسیه، چین و هند به عنوان مهمترين و تاثيرگذارترين جناح غيرغربى بازيگران در صحنه بين المللى، علیرغم همه سرمایهگذاری و حجم تجاری ایران با این کشورها، مواضعى همسو با غرب را در مورد ايران اتخاذ کرده و در قطعنامههای تحریم ایران، بدون هیچ دغدغهای از کاهش حجم روابط تجاری، با متحدان غربی خود که عزت و کرامت کشورمان را نشانه رفتهاند همراهی کرده و به قطعنامههایی که آنان مبتکر و حامی آن هستند رای مثبت مىدهند.
وضعيت نابهسامان ايران در صحنه جهانى به گونهاى است که حتی کشورهای آفریقایی نیز از موضع گیری علیه ایران ابايى ندارند. ماجرای نیجریه، گامبیا و سنگال نمونههایی از این وضعیت و به بيان ديگر مشتى از خروارها در اين خصوص است.
همه اینها نشان میدهد که ما نه تنها در توسعه و تقویت روابط کشورمان با دیگر کشورها در سالهای گذشته موفق نبودهایم که در بسيارى از موارد دست آوردهاى دولتهاى گذشته را نيز بر باد داهايم.
2) قطعنامهها و تحریمها؛ بندهایی بر پای سیاست خارجی
رويکرد ناصواب و سياستهاى ماجراجويانه دولت نهم، پرونده هستهای ایران را از آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل منتقل کرد که بدون ترديد بزرگترین اشتباه کشور در مدیریت پرونده هستهای بود. مسالهای که امروز به مهمترین چالش پیش روی سیاست خارجی ایران تبدیل شده است. تصویب 4 قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت و اعمال تحریمهای بین المللی به علاوه تحریمهای چندجانبه آمریکا و متحدانش وضعیت بغرنجی را در تعاملات خارجی ایران رقم زده است. به گونهای که امروز خلاصی از این تحریمها و محدودیتهای تجاری، سیاسی و دیپلماتیک که هزینههای سنگینی را به کشور تحمیل کرده از جمله شروطی است که مسولین مربوطه آن را مطرح میکنند و کسی به این سوال پاسخی فراخورعقل و تدبیر نمیدهد که چرا خود را به دامی افکنده و به کمندی گرفتار کردهایم که خواهان خلاصی هر چه سریع از آن هستیم. طرفه آنکه نام علی اکبر صالحی در فهرست تحریم اتحادیه اروپا قرار داشت. هر چند این مسئله با قرار گرفتن ایشان در سمت جدید در حال حل شدن است، ولی به هر حال طرح چنین موضوعی باعث میشود ظرفیتهای وزیر خارجه در صحنه روابط خارجی ایران به خصوص در ارتباط با طرفهای غربی با محدودیتهای ناخواستهای مواجه شود.
3) تنزل جایگاه وزارت خارجه در ساختار کشور
وزارت خارجه بر اساس اسناد فرادستى کشور (قانون اساسى، رهنمودهاى بنيانگذار جمهورى اسلامى و خلف ايشان) از جایگاه والایی در ساختار سیاسی کشور برخوردار است. طى پنج سال گذشته نگرش آقاى احمدى نژاد به اين دستگاه حرفهاى، اعمال محدودیتهایی در انجام وظایف و اجبار و اعمال سیاستهایی که از هیچ پشتوانه کارشناسی برخوردار نبوده، دستگاه دیپلماسی کشور را به شیر بی یال و دم و اشکم تبدیل کرده است. این رویکرد دولت، به تضعیف جایگاه وزارت خارجه در حوزه سياستگذارى، اجراى ديپلماسى و انجام ماموریتهای محوله در قانون اساسی و دیگر اسناد فرادستی کشور منجر شده است. ضمن اینکه هیچ کشوری در جهان جایگاهی برای چنین وزارت خارجه و وزیر آن قائل نیست.
در حال حاضر مهمترین پروندههای سیاست خارجی کشور در بيرون از وزارت خارجه مديريت مىشود و وزارت خارجه فقط مجری برخی تصميمات و سیاستهای متخذه در نهادهای دیگر است. نوع نگاه به وزارت خارجه در چند سال گذشته و برخوردهای دستوری با این وزارت خانه قدرت ابتکار و حرکت خودجوش را از این مجموعه حرفهای، توانمند و برخوردار از دیپلماتهایی برجسته گرفته است.
موضوع نمایندگان ویژه که تحت فشارهاى صورت گرفته به آقاى احمدى نژاد به شکل صورى به مشاورین تغيير نام يافت، از نهادهاى موازى دستگاه سياست خارجى است. امرى که اعتراض کوتاه و گذراى منوچهر متکى به يکى از آنان به مثابه عبور از خط قرمز احمدی نژاد، پايان نافرجام مسوليت وى در دستگاه ديپلماسى را در پى داشت. ماموريتهاى مهم در عرصه روابط خارجى کشور، به افرادی خارج از وزارت خارجه واگذار میشود که برخى از آنان حتى با الفباى ديپلماسى نيز آشنايى نداشته و شناگرانى هستند که تجربه غواصى در برکه ای را نيز يدک نمىکشند تا چه رسد به اقیانوس پر تلاطمی که سیاست خارجی کشور گرفتار آن است.
4) تخریب انفجاری بدنه کارشناسی وزارت خارجه
در سالهای گذشته بازنشستگی اجباری تعداد قابل توجهی از مديران و کارشناسان مجرب، توانمند وتحصيلکرده وزارت خارجه که هریک سابقهای به اندازه عمر جمهوری اسلامی دارند و جایگزینی مديران لایق با افرادی که هنر اصلى آنان نزدیکی به یک جناح فکری و یا تبعيت محض از مقام بالاتر است، اين دستگاه حرفهای را به طبلى ميان تهى تبديل کرده است. ضمن این که برخوردهای دستوری، فامیل بازی، تبعیض و رابطه سالاری الباقی نیروهای خدوم این وزارت خانه را سرخورده، بی انگیزه و منفعل کرده و بدنه کارشناسی این وزارتخانه به شدت تضیف شده است. مسبب اصلی این تخریب انفجاری در بدنه وزارت خارجه آقای متکی بود که برای بقاء خود در این پست به هر خواستهای نه تنها از سوی احمدی نژاد که حتی از نفرات رده چندم دفتر، نزدیکان و مشاوران او تن در داد.
در برنامهای که آقای صالحی در روز رای اعتماد به مجلس ارائه کرد به «کارآمد نمودن وزارت خارجه و تغییر شیوه جذب نیرو در دستگاه دیپلماسی» اشاره شده بود. نمیدانم آقای صالحی با اغتنام از زمان یک ماه و اندی انتصاب به عنوان سرپرست تا اخذ رای اعتماد از مجلس و آگاهی از یاس و نا امیدی حاکم بر نیروی انسانی وزارت تحت امر خود، این موضوع را به عنوان یکی از محورهای کاری خود برای رای اعتماد به مجلس ارائه نموده یا اینکه این، رویکردی در کنار دیگر محورهای کلی برنامه او بود. توصیه مشفقانه همه دلسوزان و مدیرانی که سالیان متمادی اعتلای نام ایران و جمهوری اسلامی در وزارت خارجه وجهه همت آنان بود این است که بازسازی و سازماندهی مجدد این لشکر تحقیر شده و منهزم باید در صدر برنامههای آقای صالحی باشد. چرا که تنها سرمایه وزارت خارجه در پیشبرد اهداف کشور در حوزه روابط خارجی همین نیروی انسانی است.
صالحی زمانی حضور در وزارت خارجه را پذیرفت که همزمان، سلف او، منوچهر متکی، به ناشایستترین و تحقیرآمیزترین شکل ممکن برکنار شده بود؛ واقعهای که حتی در بحرانیترین دوران جمهوری اسلامی ایران نیز سابقه نداشت. برکناری متکی در زمانی که در حال انجام ماموریتی در خارج از کشور بود، انتقادات بسیاری را بر انگیخت که به دلیل نزدیکی متکی به مجلس نشینان، بیشترین و تندترین انتقادات به این برکناری و روشی که صورت گرفت، از سوی نمایندگان مجلس صورت گرفت. کما اینکه مجلس تجلیل شایستهای از وزیر برکنار شده کرد. شاید اگر اعتراض نمایندگان به این وضعیت و این نوع برخورد تحقیرآمیز با متکی نبود، چه بسا علی اکبر صالحی با آراء گسترده تری از مجلس رای اعتماد میگرفت ومجبور نبود با 146رای سکان هدایت حرفهمند ترین دستگاه بوروکراسی کشور را در دست گیرد. واضح است که این رای ضعیف مجلس واکنشی از سوی مجلس به برکناری متکی و عدم واکنش صالحی به روش برکناری در نظامی است که بزرگترین پشتوانهاش ارزشهای اخلاقی و انسانی است. در همین راستا میتوان حدس زد که این مجلس و علی الخصوص نمایندگان منتقد و معترض در آینده نیز چندان با او همراهی نخواهند کرد. مسالهای که میتواند چالشی برای یک وزیر در پیشبرد اهدافی باشد که لاجرم نیازمند حمایت و برخورداری از پشتوانه نیرومندی در مجلس است.
سخن را با ذکر این نکته به پایان میبرم که مهمتر ازهمه مشکلات، موانع و چالشهایی که ذکر آن رفت، رویکرد و نگاه ویژه آقای احمدی نژاد و تیم او در دستگاه ریاست جمهوری به وزارت خارجه و وزیر آن است. از منظر آقای احمدی نژاد دستگاه دیپلماسی کشور معیوب و پرسنل آن افرادی مرعوب هستند. شاید به همین دلیل است که رئیس دولت، وزیر خارجهای میخواهد که مطیع محض دستورات ایشان باشد و لاغیر. کسی که بر سیاستهایی ماجراجویانه او مهر تایید بزند و هر چه میگوید بیهیچ کم و کاستی و بدون بررسی کارشناسی اجرا شود.
در خاتمه ضمن آرزوی توفیق برای آقای وزیر در احیاء اعتبار وجهه مخدوش کشور از طریق درک درست از واقعیتهای حاکم بر جهان و بازسازی روابط با همسایگان، متحدان سابق و دیگر بازیگران صحنه بین الملل، امیدوارم ایشان با همت خود و همکارانش بتوانند نقشی ولو اندک در مهار سیاست خارجی افسار گسیخته و هدایت اين کشتى گرفتار طوفانهاى سهمگين به ساحلی امن داشته باشند؛ که به قول خواجه شيراز:
همتم بدرقه راه کن اى طاير قدس که دراز است ره منزل و من نوسفرم
نظر شما :