مشکل جهان عرب فقط مبارک نيست
ديپلماسى ايرانى: آيا آنچه در مصر شاهديم فقط بحران نظام مصر به تنهايى است؟ هميشه هنگامى که قضاياى عربى را بررسى مىکنيم حرفها و تحليلهايى مىزنيم که به دور از واقعيت است و با جوهره و ريشه اصلى موضوعات منطقه ما همخوانى ندارد. سادهترين مثال، مناقشهها و بحثهاى جارى حول اوضاع کنونى مصر از زمانى که تظاهرات "روز خشم" آغاز شده، است.
حسنى مبارک، رئيس جمهورى فعلى مصر، همان طور که مخالفانش گفتهاند، صدام حسين نيست، زين العابدين بن على هم نيست يا حتى به ديگر حاکمان منطقه نيز شباهت ندارد. مبارک رئيس کشورى است که صاحب تاريخ طولانىاى است، خودش نيز جزئى از همان تاريخى است که مصرىها خودشان به آن افتخار مىکنند، او مرد کارکشته هم دوران جنگ هم دوران صلح است. مبارک ديکتاتور نيست کما اين که دموکرات هم نيست، فردى است منحصر به فرد که فقط به خودش شبيه است. اما مسئله فقط مبارک يا ديگر روساى جمهور عرب که هر کدامشان در جمهورىهاى عربى با بحرانهاى مختلف دست و پنجه نرم مىکنند، نيست.
بحران جمهورىهاى ما اين است که بيش از آن که به شيوه جمهورى اداره شوند به شيوه پادشاهان اداره مىشوند، در حالى که پادشاه نيستند، براى همين، جداى از امروز يا چند سال بعد، هميشه به بنبست مىخورند. مسئله زمانى بيشتر جاى سئوال پيدا مىکند که مىبينيم برخى رهبران عرب جمهورىهاى عربى زندگى پادشاهان و امراى مختلفى را تجربه کردهاند، اما پادشاهان تغيير کردند ولى خودشان نمىخواهند تغيير کنند. اين بحران حقيقى ما است. هيچ دورهاى براى محدود ساختن دوران حکومت رئيسجمهور تعيين نشده است در نتيجه حکومتهايشان به دليل پيمودن همين راه به بنبست مىخورند و بلافاصله پس از آن با بحران مشروعيت مواجه مىشوند.
برخى از شبکههاى ماهوارهاى را براى سر دادن شعارهاى سراسر کذب با هدف ايجاد مناقشه صرف و هيجان بخشيدن و ايجاد تشتت آرا نزد مشاهدهکنندگان بايد بسيار سرزنش کرد، به همين دليل ساده هم مىبينيم به طور ويژه بر روى مصر تمرکز کردهاند. منظورم امروز نيست که لازم است بر روى مصر به سبب تحولاتش تمرکز کرد، منظورم از قديم الايام است که تمرکز بىجاى بسيارى روى مصر داشتهاند. نبايد فراموش کنيم که اين فقط حسنى مبارک نيست که به دليل قلع و قمع رسانهها بايد مورد سرزنش قرار بگيرد، در هر کشور عربى که برويم مشابه همين وضعيت را شاهديم.
ما نبايد جوهره اصلى و موضوعات ريشهاى را رها کنيم و فقط چشممان به پوستهها و ظواهر باشد. بحران ما فقط بحران مصر نيست، بحران همه جمهورىهاى عربى است. کسانى که مبارک را تا ديروز ملامت مىکردند که نوکر امريکا است چگونه امروز امريکا را ملامت مىکنند که چرا باقدرت عليه مبارک نايستاده است. آنها حتى فراموش مىکنند که جمهورىهاى عربى ديگرى نيز وجود دارند که بحران و گرفتارىشان بسيار بيشتر از بحران و گرفتارى نظام مصر است، ولى از دايره رسانهها به دور ماندهاند. نمىدانم مىتوانم بگويم که ما در يک نفاق عربى به سر مىبريم يا واقعا اين جهل ماست؟ چرا مثلا از نظام سودان سخن به ميان نمىآيد؟ يا نامى از ديگر جمهورىهاى نزديک يا دور از مصر مثل ليبى و مغرب صحبتى نمىشود؟
آنچه گفتيم دفاع از نظام مصرى نيست، به هيچ وجه، بلکه دعوت براى تعقل و تامل براى درک واقعيات کل جامعه عربى است. شايد بد نباشد براى نجات جمهورىهاى خود براى مدتى ولو کوتاه از شيوه ترکيه که ارتش از نظام کلان کشور حمايت مىکند ولى عرصه سياسى را براى سياستمداران و اهالى سياست گذاشته، تبعيت کنيم. بىشک با انجام اصلاحات قانونى مىتوان زمانى را براى محدود ساختن دوران رياستجمهورى روساى جمهور عربى در نظر بگيريم. نبايد فراموش کنيم آنچه در تونس اتفاق افتاد همان چيزى است که در مصر اتفاق افتاده و فردا و فرداهاى ديگر در ديگر کشورهاى عربى رخ خواهد داد. فقط ممکن است زمانش دير يا زود شود.
منبع: الشرق الاوسط
نظر شما :