تلاش اروپا براى انتخاب رئيسجمهورى جديد لبنان
جلسه نمايندگان مجلس لبنان براى انتخاب رئيسجمهورى اين کشور دوباره به تعويق افتاد تا پيچيدگى انتخابات لبنان از بيش از پيش پيچيدهتر شود.
به گزارش منابع خبرى، «نبيه برى» رئيس پارلمان لبنان اعلام کردهاند، جلسه راىگيرى براى انتخاب رئيسجمهورى جديد سه هفته ديگر برگزار خواهد شد.
پيش از اين منابع خبرى از به تعويق اتفادن انتخاب رئيسجمهورى تا يک هفته ديگر خبر داده بودند.
اين در حالى است که وزيران امور خارجه فرانسه، ايتاليا و اسپانيا به لبنان آمدهاند تا بحران موجود بر سر انتخاب رئيسجمهورى اين کشور را هر چه سريعتر حل و فصل کنند. اين سه وزير در جلسات مکررى که با گروههاى مختلف لبنانى از جمله «نبيه برى» رئيس پارلمان لبنان داشتهاند، بر حل موضوع انتخاب رئيسجمهورى لبنان تاکيد داشته و از آنان خواستهاند، 24 نوامبر يعنى زمان پايان يافتن دوران رياست جمهورى «اميل لحود» بر سر انتخاب رئيسجمهور جديد به توافق برسند.
«برنارد کوشنر» وزير امور خارجه فرانسه از مقامهاى لبنانى خواسته به سرعت بر جانشين اميل لحود را تعيين کنند و نگذارند موضوع انتخاب رئيسجمهور از وضعيت کنونيش دامنهدارتر شود.
وزراى امور خارجه فرانسه، ايتاليا و اسپانيا تاکيد کردهاند، ميان تمام گروههاى لبنانى براى رسيدن به توافق وساطت مىکنند و تلاش خواهند کرد، هر چه سريعتر لبنان از بحران کنونى خارج شود.
در اين ميان برنارد کوشنر از نمايندگان لبنانى خواست، براى پايان دادن به مشکل انتخاب رئيسجمهور براى هميشه، تغييرات تازهاى در قانون اساسى لبنان ايجاد کرده تا ديگر اين کشور دچار چنين مشکلاتى نشود.
«موراتينوس» وزير امور خارجه اسپانيا نيز در اين باره گفت: «ما تنها براى يک هدف به لبنان آمدهايم. آن هم حل بحران کنونى براى انتخاب رئيسجمهوري.»
بحران باز هم گره خورد
با به تعويق افتادن انتخابات رياستجمهورى لبنان تا هفته آينده، گرچه ممکن است به نظر آيد که زمان چندان طولانى به انتخاب رئيسجمهورى جديد باقى نمانده اما آنچه مسلم است، اين است که هنوز گره انتخاب رئيسجمهور حل نشده باقى مانده به ويژه اين که هيچ تضمينى براى رسيدن به توافق بر سر فرد مشخصى نيز براى رسيدن به اين پست وجود ندارد.
ابهام در انتخاب رئيسجمهورى به اندازهاى است که تا کنون حتى نام نامزدهاى رقيب نيز مشخص نشده است.
در اين ميان برخى از مخالفان و اعضاى 14 مارس سوريه را متهم به سنگاندازى در انتخاب رئيسجمهورى کشور کردهاند.
وليد جنبلاط که اکنون در واشنگتن به سر مىبرد، در نطق خود در پايتخت آمريکا گفت: «سوريه در پس تمام ترورها و وقايع جارى لبنان است و حتى در تحولات سياسى کنونى کشور نيز سنگاندازى مىکند.»
اين موضوع به اندازهاى جدى است که «على باباجان» وزير امور خارجه ترکيه گفت: «از آنجا که روابط ما با هر دو کشور لبنان و سوريه حسنه است، از اين رو مىتوانيم ميان هر دو کشور براى انتخاب رئيسجمهورى وساطت کنيم.»
اگر دخالت سوريه بر سر انتخاب رئيسجمهورى صحت داشته باشد، مىتوان گفت، در صورتى که سوريه بر سر نامزد انتخاباتى لبنانىها توافق کند، مشکل انتخاب رئيسجمهور جديد لبنان نيز حل خواهد شد. اما حقيقت اين است که مشکل لبنان به اين سادگى نيست. اظهارات جنبلاط بر سر سنگاندازى براى انتخاب رئيسجمهور جديد اين کشور را به دو دليل مىتوان رد کرد.
نخست اين که همگان به خوبى مىدانند که در ميان نامزدهاى مطرح سوريه بيش از همه به «ميشل عون» تمايل دارد. ميشل عون توانسته سورىها را براى انتخاب خود قانع کند. (گرچه دمشق اصرارى هم به شخص خاصى ندارد.) اما اين گروههاى 14 مارس هستند که نتوانستهاند بر سر انتخاب ميشل عون به توافق برسند. به عبارت ديگر حتى اگر سوريه هم به شخص خاصى اصرار داشته باشد، از آنجا که نمايندگان 14 مارس با آن نامزد مخالفند، از اين رو باز گره انتخاب رئيسجمهورى همچنان باز نشده باقى خواهد ماند. زيرا نمايندگان اين گروه با حضور هر نامزدى که به سوريه متمايل باشد، مورد حمايت باشد يا حتى به صورت توافقى رضايت سورىها را جلب کند، بر پست رياستجهورى مخالفند.
از سوى ديگر سوريه با خارج کردن سربازانش از لبنان ديگر از آن قدرت نفوذى سابق برخوردار نيست و از اين رو نمىتوان آن کشور را به عنوان يک کشور تاثيرگذار در تحولات سياسى لبنان قلمداد کرد.
در اين ميان به نظر مىرسد، آمريکايىها و اروپايىها سياستى مخالف هم ولى در عين حال همسو در لبنان اتخاذ کردهاند.
همسو به اين دليل که هر دو کشور از انتخاب رئيسجمهورى نزديک به منافع حزبالله مخالفند. هم اروپا و هم ايالات متحده آمريکا علنا مخالفت خود را با فرد يا گروهى که طرفدار حزبالله باشد، اعلام کردهاند. آنها تلاش دارند، رئيسجمهورى در لبنان بر سر کار آيد که بتواند در خلع سلاح کردن حزبالله موفق عمل کند، تضمينى براى حفظ امنيت اسرائيل دهد و ديگر نگذارد مشابه اتفاقاتى که طى دو سال گذشته در لبنان رخ داده و عموما ضرباتى را به منافع اسرائيل و آمريکا وارد کرده، تکرار شود.
اما آمريکا و اروپا بر سر انتخاب رئيسجمهورى لبنان با هم اختلافهايى هم دارند. نخست اين که اروپايىها به ويژه فرانسوىها به هيچ وجه حاضر نيستند، وجهه خود در لبنان را از دست داده و جايگاه خود را به راحتى تحويل آمريکايىها دهند.
به اعتقاد آنها لبنان جزئى از اروپا است و به واسطه نفوذ فرهنگ فرانسوى بر آنها نزديکىهاى بسيارى با اروپايىها دارد. به همين دليل است که اتحاديه اروپا اهميت ويژهاى به تحولات لبنان مىدهد. هنگامى که بحث حضور نيروهاى يونيفيل مىشود، اين اتحاديه اروپا است که پافشارى مىکند، فرماندهى اين نيروها بر عهده داشته باشد. بحث انتخابات رياست جمهورى لبنان به ميان مىآيد، اين کشورهاى عضو اتحاديه اروپا هستند که بيشترين تحرکات را در عرصه سياست بينالملل لبنان از خود نشان مىدهند. مشابه چنين مواردى را در لبنان بسيار مىتوان ديد. حتى در اختلافهاى داخلى دو سال گذشته لبنان، اعضاى اتحاديه اروپا بيشترين سفر را به لبنان داشتند. اين موضوع سبب مىشود تا سياست اروپا در برابر لبنان با سياست آمريکا در برابر اين کشور متفاوت شود. اروپايىها همواره تلاش داشتهاند، نقش آمريکا را در لبنان کمرنگ کرده و در مقابل حضور خود را پررنگتر کنند.
نکته ديگر اين است که اروپايىها حتى در لبنان حاضر به کاهش تنشها به هر قيمتى هستند. بدين معنا که تنها با هدف کاهش بحرانها حاضرند با سران حزبالله ملاقات کنند، به آنها به گفت و گو بنشينند و حتى در برخى موارد نسبت به آنها نرمش نشان داده و تن به برخى خواستههاى آنها دهند. از تندروترين جناح در فرانسه تا متعادلترين جناح همه بر حفظ اين سياست مصرند. برنارد کوشنر وزير امور خارجه فرانسه که اين روزها تندروىها ضد ديپلماتيکش بسيار نمايان شده، بارها با سران حزبالله نشسته و مذاکره کرده است. وى حتى جلساتى در داخل لبنان و فرانسه ترتيب داده و رهبران حزبالله و مخالفانش را پذيرا شده و تلاش کرده ميان آنها ميانجىگرى کند.
اما در مقابل آمريکا به چنين سياستى اعتقاد ندارد. آمريکايىها از آنجا که معتقدند، راه خاورميانه بزرگ از لبنان مىگذرد و هر مانعى بر سر اين راه را بايد از ميان برد، از اين رو با حضور حزبالله و متحدانش مخالفند. آنها معتقدند حزبالله را بايد از ميان برداشت، زيرا تهديدى براى منافع ايالات متحده است. به همين دليل است که هيچگاه حتى پيشنهاد مذاکره با اين جنبش را ندادهاند و رسما اعلام کردهاند نبايد طرفداران اين جنبش به قدرت برسند.
وجود اين دو نگاه متناقض خود باعث ايجاد بحران در لبنان شده است. شايد اين چالش با مذاکره قابل حل باشد، اما چيزى است که هنوز در لبنان وجود دارد.
از اين رو بايد انتخابات رياستجمهورى لبنان را همچنان دامنهدار دانست.
از سوى ديگر در اين ميان پيشنهاد کوشنر بسيار تاملبرانگيز است. تغيير در قانون اساسى براى تعيين رئيسجمهورى چيزى نيست که بتوان به راحتى از کنار آن گذشت. قانون اساسى لبنان بر اساس اصول طائفهاى است، از اين رو هر گونه تغييرى در آن که نتواند منافع هر کدام از طائفهها را تامين کند، مىتواند فاجعه بزرگى را در لبنان رقم زند. به غير از آن، قانون اساسى فعلى مورد تاييد مردم لبنان و با نظارت نمايندگان اتحاديه اروپا و ديگر مراجع بينالمللى تهيه شده است.
اما چيزى که در اين جا غير قابل اغماض است، اين است که به نظر مىرسد، کوشنر اين عبارت را بىدليل به کار نبرده است. خاورميانه بزرگ نيازمند اصول دموکراتيکى است که در آن بحرانهاى انتخاباتى به حداقل رسيده باشد.
از آنجا که راه خاورميانه بزرگ به ادعاى آمريکا از لبنان مىگذرد، بنابر اين بايد اين کشور از هر لحاظى مطابق با اصول خاورميانه بزرگ باشد. شايد منظور کوشنر که اين روزها مواضع بسيار نزديکى با آمريکا و اسرائيل دارد، نيز در حقيقت همين باشد.
نظر شما :