ابهام در سیاست ایران در افغانستان
دیپلماسی ایرانی: روزنامه کیهان در سرمقاله امروز (سه شنبه) خود به تحلیل انتخابات افغانستان و مسائل مربوط به این انتخابات پرداخته است. در این تحلیل در عین حال که میزان مشارکت قابل قبول دانسته شده، به علل کاهش مشارکت مردم افغانستان در این انتخابات در مقایسه با اولین انتخابات مجلس افغانستان پرداخته است.
اما علاوه بر این بحث، کیهان به نکتهای اشاره کرده است که میتوان در آن تامل بیشتری کرد. روزنامه کیهان به انتقاد از صدا و سیما پرداخته است و نوشته است: «متاسفانه صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران در روز برگزارى انتخابات، بيش از اخبار خود انتخابات، اخبار انفجارها و اتفاقات منفى را پوشش داد که احياناً حداقل در بخشى از مخاطبان تلقى نادرستى از موضع ايران نسبت به انتخابات افغانستان به وجود آورد.»
نه تنها این نکته در مورد موضع جمهوری اسلامی در مورد انتخابات افغانستان و کلا روند امور در انتخابات ابهام ایجاد میکند، بلکه خود سرمقاله کیهان این ابهام را نمایان میکند. حتی سرمقاله کیهان نیز از یک موضع واحد نسبت به این انتخابات برخوردار نیست. از یک سو به تمجید و توجیه انتخابات پرداخته میشود و از سوی دیگر نقد و رد آن.
کیهان موضع جمهوری اسلامی ایران را از زمان آغاز فرایند سیاسی در افغانستان (سال 2004 میلادی) با ثبات میداند و در تشریح آن مینویسد: «ايران اگرچه با هرگونه حضور اشغالگرانه نيروهاى ناتو و... در افغانستان مخالفت کرده و مقاومت در برابر اين نيروها را حق طبيعى مردم مظلوم افغانستان دانسته است ولى آن را نافى حضور فعال مردم اين کشور در صحنه انتخاب و حق رأى ندانسته است بلکه آن را يکى از راهکارهاى کليدى -در کنار مقاومت- براى آزادسازى افغانستان از اشغال تلقى کرده است.»
سوال اصلی که شاید بیانگر نوعی سردرگمی سیاست ایران در افغانستان باشد همین حمایت همزمان از جریان مقاومت در برابر اشغالگران و حمایت از روند سیاسی مبتی بر انتخابات است. به هر حال سرنخ جریان مقاومت در مقابل اشغالگران در حال حاضر در دست نیروهای تندرویی است که انتخابات را نیز یکی از بازیها و دستپخت نیروهای خارجی میدانند. آیا ایران میتواند همزمان از هر دو حمایت کند؟ آیا این نوعی از سردرگمی در سیاست خارجی را نشان نمیدهد؟
آنچه بدیهی است ثبات و امنیت در افغانستان تامین کننده منافع ایران است. با این حال ایران حضور نیروهای خارجی به خصوص نیروهای آمریکایی در افغانستان را در تضاد با منافع خود میداند. آیا این دو کاملا در یک راستا هستند؟ یا این دو هدف گاه موجب رفتارهای تناقضآمیز میشود؟ نیروهایی که در حال حاضر با اشغالگران میجنگند تا نیروهای خارجی را از افغانستان خارجی بیرون کنند در تضاد با امنیت افغانستان عمل میکنند و ایجاد کننده ناامنی در این کشورند.
از این رو به نظر میرسد ایران در بین طالبان و نیروهای خارجی سردرگم مانده است. درست است که ایران با هر دو نیرو مخالف است ولی این رد همزمان هر دو نیروی متخاصم و موثر در افغانستان گاه موجب بروز تضادها و سردرگمی در سیاست ایران در افغانستان میشود و این بیش از هر چیز موجب سردرگمی و شاید دلسردی متحدان ایران در افغانستان میشود.
ناظران دو انتخابات گذشته افغانستان (ریاست جمهوری و پارلمانی) معتقدند روند دو انتخابت گذشته به گونهای بوده است که به تضعیف گروههای نزدیک به ایران و متحدان سنتی ایران در افغانستان انجامیده است. با این حال ایران به طور جدی از هر دو انتخابات اعلام حمایت و رضایت کرد. تبریک زود هنگام محمود احمدی نژاد به حامد کرزای به خاطر انتخاب مجدد در انتخابات گذشته افغانستان موجب نارضایتی و سردرگمی برخی از متحدان سنتی ایران در افغانستان شد.
در انتخابات پارلمانی شنبه گذشته نیز بیشترین حجم عملیاتهای خرابکارانه در مناطق مرکزی و شمالی رخ داد و درحوزه شرقی و جنوبی افغانستان ناامنیهای کمتری به وجود آمد. به نظر میرسد نیروهای تندرو مخالف انتخابات بیشتر تمرکز خود را بر مناطق مرکزی و شمالی مناطق که غیرپشتون نشین است گذاشتهاند و این میتواند به نوعی به معنای تلاش برای تقویت پشتونها و تضعیف تاجیکها، هزارهها ازبکها باشد. این به معنای تضعیف هر چه بیشتر متحدین ایران است.
به هر حال به نظر میرسد ایران در افغانستان سردرگم مانده است و با اقدامات تناقض آمیز، متحدین خویش را نیز دچار سردرگمی کرده است. شفافیت و تعریف منافع مشخص و غیرمتعارض و در عین حال اجرای یکپارچه سیاست خارجی و جلوگیری از موازی کاری در حوزه سیاست خارجی میتواند بهترین راه برای خروج از این وضعیت باشد.
نظر شما :