الربیعی: اگر به قدرت نرسیم ممکن است دیگر هیچ وقت روی آن را نبینیم

۲۴ اسفند ۱۳۸۸ | ۲۱:۰۹ کد : ۷۱۲۹ گفتگو
گفت‌وگوى دیپلماسی ایرانی با موفق الربیعی، یکی از نامزدهای مطرح ائتلاف ملی عراق
الربیعی: اگر به قدرت نرسیم ممکن است دیگر هیچ وقت روی آن را نبینیم

موفق الربیعی دبیر شورای عالی امنیت ملی عراق و یکی از نامزدهای مطرح ائتلاف ملی عراق است. ائتلافی که احزاب سیاسی بسیار مهمی را به دور خود جمع کرده و به جرات می‌توان مهمترین ائتلاف سیاسی عراق در کنار ائتلاف ملی و ائتلاف العراقیه است. الربیعی قبلا از نزدیکان نوری المالکی بود. اما نزدیک به شش ماه پیش از مالکی دور شد. خصوصا زمانی که از دبیری شورای عالی امنیت ملی عراق کنار گذاشته شد. هنگامی که اختلاف‌های ائتلاف ملی با ائتلاف دولت قانون به ریاست نوری المالکی افزایش یافت و مالکی در نهایت نپذیرفت که به این ائتلاف بپیوندد، الربیعی بیش از پیش از مالکی فاصله گرفت. اکنون او یکی از نامزدهای مطرح این ائتلاف از شهر بغداد است. او نیز همانند بسیاری از جریان‌های سیاسی شیعه عراق دغدغه آینده عراق را دارد.

الربیعی چندی پیش به تهران آمد. فرصتی یافتیم تا با او درباره انتخابات عراق و برنامه‌های ائتلاف ملی به گفت و گو بنشینیم. آنچه در زیر می‌آید ماحصل این گفت و گوی تقریبا یک ساعته است.

 چرا انتخابات عراق تا این اندازه برای شما اهمیت دارد؟

این انتخابات اساسی است. چرا که جهت روند عراق را شکل خواهد. نه، نه تصحیح می‌کنم، هویت عراق را شکل خواهد داد. صدام حسین به اشکال مختلف از 1921 تا 2003 بر عراق حکومت کرد. هویت عراق پس از 2003 به خصوص در بغداد تغییر کرد. این تغییر ناخواسته بود. هویت عراق چه کسی می‌خواست چه نمی‌خواست، هویت اکثریت شد. اولا اکنون این هویت در انتخابات تهدید شده است.

دوم این که اگر از دستان اسلام‌گرایان شیعه حکومت و دولت عراق خارج شود دیگر ستاندن آن بسیار سخت خواهد شد. اما اگر در دستان اسلام‌گرایان شیعی ماند از دست دادن آن خیلی سخت می‌شود. چرا که در چهار سال گذشته دولت اسلام‌گرایان شیعی بود و این باعث می‌شود برای چهار سال آینده پیشرفت ادامه داشته باشد. ما در چهار سال آینده دستاوردهای آنچه به دست آورده‌ایم و ایجاد کرده‌ایم را برداشت خواهیم کرد.
 
شهروند عراقی اکنون از دست رفته‌ها، خرابی‌ها و نبود خدمات را می‌بیند. چرا که این مسائل قابل لمس است. او اکنون خدمات معنوی‌ای که به او داده شده است را نمی‌بیند. در حال حاضر شهروند عراقی آزادی دارد. از قابلیت انجام هر گونه فعالیت سیاسی برخوردار است. به او کرامت انسانی را برگردانده شده است. احساس ملی‌گرایی‌اش تقویت شده است. اما این دستاوردها مقیاس اندازه‌گیری ندارد. مثلا نمی‌توانید بپرسید چند کیلو آزادی گرفته‌ای؟ در حالی که می‌تواند بپرسد چقدر برق در اختیار دارم؟ چرا که قابل اندازه‌گیری است. قبلا عراقی‌ها 6 ساعت برق داشتند حالا 8 ساعت برق دارند. شهروند عراقی اکنون دستاوردها را احساس نمی‌کند. بلکه بر عکس آنچه می‌بیند کاهش خدمات عمومی است که قابل لمس و قابل دسترسی است. در نتیجه شما را با این مقیاس مقایسه می‌کند.

بنابراین اگر در دور بعد دولت را از دست بدهیم این دستاوردها را از دست خواهیم داد. هر چه هم تا کنون ساخته‌ایم و به دست آورده‌ایم بر سرمان خراب خواهد شد. چرا که پیروزی همیشه پدر و مادرهای بسیاری دارد اما شکست همیشه یتیم است. هیچ کس حاضر نیست شکست را بپذیرد. به همین دلیل است که می‌گویم اگر قدرت را ما اسلام‌گرایان شیعه از دست بدهیم، کسب مجدد آن واقعا سخت خواهد بود.

 خوب شما اکثریت عراق را تشکیل می‌دهید. شیعیان در عراق اکثریت را دارند. پس چرا ممکن است قدرت را به همین سادگی از دست بدهید؟

نه معلوم نیست ما اکثریت باشیم. ما در کادر خودمان اکثریت هستیم. در رهبری‌ها و تاریخمان صاحب اکثریتیم. اما واقعیت این است که تعداد سربازان، پلیس، باغبان، کشاورز، کارگر و غیره به تعداد علمای ما نیستند که بگوییم ما را انتخاب خواهند کرد...

اما ملت که اکثریت شیعه هستند؟

ملت شیعه آگاه منظور من است. معلوم نیست مردم عادی شیعه عراق مثل من و شما فکر کند. چرا که او چیز دیگری می‌بیند. او می‌بیند تجربه شیعیان اسلام‌گرا بر او 7 سال حکومت کرده‌اند چه بوده و می‌بیند که کوتاهی‌هایی وجود دارد و بر اساس آن قضاوت می‌کند. او چه را می‌بیند؟ او به کوتاهی‌هایی که طی 7 سال گذشته وجود داشته می‌نگرد. حکومت 7 سال جدید عراق با حکومت دوران صدام حسین، عبدالکریم قاسم، ملک فیصل‌ها و دیگران کاملا متفاوت است. حتی با آموزه‌های آنها تفاوت دارد. نه تنها با هویت فرهنگی، مذهبی و اجتماعی آن متفاوت است بلکه با هویت سیاسی آن نیز متفاوت است. حتی اقتصاد اجتماعی نیز متفاوت است. بیشتر آنها سنی مذهب بودند که بعدا جای خود را به سنی‌های ریف دادند. حتی با شیعیان ریف هم دارند. این‌ها چه کسانی هستند؟ اینها شامل آدم‌های روستایی و بی‌فرهنگی هستند که اقتصاد اجتماعی آنها با ما فرق می‌کند. متد حکومت جدید کاملا متفاوت است.

 در این حکومت از زیر بنا همه چیز تغییر کرد. این نظام قانون اساسی نوشت، پارلمان تشکیل داد، دولت مردمی آورد و خلاصه همه چیز را دگرگون ساخت. قبلا حکومت منحصرا در دستان صدام و اطرافیانش بود در حالی که حکومت الآن در گروه‌ها و جریان‌های سیاسی توزیع شده است. یعنی ما یک نظام سیاسی جدید ایجاد کردیم. این را شهروند عراقی احساس نمی‌کند. به شهروند عراقی می‌گویی من به تو آزادی دادم، به تو می‌گوید با این آزادی چه کنم؟ او گورهای دسته جمعی را فراموش کرده است. نمی‌خواهد هم به آن دوران باز گردد و درباره‌اش فکر کند.

نکته دیگر این است که ما یک دستگاه امنیتی جدیدی از نو ساختیم. از صفر یک سیستم جدید بنا کردیم. ما ارتش ساختیم، نیروهای امنیتی داخلی ایجاد کردیم، سازمان امنیت جدید، سازمان مبارزه با تروریسم، گروه ضربت، پلیس و غیره ساختیم. یک منظومه امنیتی کاملا جدید. این را هم شهروند درک نمی‌کند. چرا که به این مرحله نرسیده است که بخواهد آن را درک کند. القاعده بر چهار استان بزرگ کشور تسلط داشت. سه استان غربی و یک استان جنوبی کشور میان گروه‌های شبه نظامی تقسیم شده بود. بغداد به دو نیم تقسیم شده بود. نیمی از آن در اختیار القاعده بود و نیمی دیگر در اختیار شبه نظامیان. الآن چنین چیزی نیست.

روزی شش خودروی بمب‌گذاری شده در بغداد منفجر می‌شد ولی الآن چنین نیست. بنابر این وضعیت امنیتی بهبود یافته است. اما این را هم شهروند عراقی درک نمی‌کند.  چرا؟ چون هر چند هفته یک بار یک ماشین بمب‌گذاری شده منفجر می‌شود و این باعث می‌شود که همچنان احساس ناامنی کند. او نمی‌گوید از تعداد بمب‌گذاری‌ها کم شده. هنوز در مقابل چشمانش خودروهای بمب‌گذاری شده منفجر می‌شوند. حافظه‌اش بیشتر از سه تا چهار هفته دوام نمی‌آورد. وقتی به او می‌گوییم امنیت بهتر شده می‌گوید، چه کسی می‌گوید بهتر شده. همین چند روز پیش یک ماشین بمب‌گذاری شده منفجر شد. در حالی که این اتفاق مثلا مربوط به سه هفته پیش است، جدید نیست.

 این را هم به یاد نمی‌آورد که دو سال پیش روزی شش خودروی بمب‌گذاری شده منفجر می‌شد. یادش نمی‌آید که همین دو سال پیش مجبور بود ساعت 2:30 بعد از ظهر به خانه‌اش برود چون اوضاع خیلی ناامن بود؛ اما الآن حافظه‌اش ضعیف است. در نتیجه می‌گوید، ما خدماتی ارائه نداده‌ایم. می‌گوید، وضعیت امنیتی خوب نیست، برق فاجعه است، کشاورزی فاجعه است، صنعت فاجعه است، وضعیت کارمندها افتضاح است، توزیع زمین‌ها فضاحت‌بار است، بازسازی خارجی از همه بدتر است، بهداشت خجالت آور است، آموزش و پرورش بسیار بد است، می‌توانم بدی‌ها را تا صبح بشمارم. البته همه اینها هم صحیح است. مردم راست می‌گویند این وضعیت واقعا اسف‌بار است. من نمی‌خواهم از دولت دفاع کنم. ولی می‌خواهم از تجربه دفاع کنم. من می‌گویم باید میان دولت و حکومت تفاوت قائل شد. من از نظام عراق دفاع می‌کنم. از نظام جدید عراق. من می‌گویم بله صحیح است، نه تنها صدها بلکه هزاران خطا مرتکب شدیم. در تمام پرونده‌ها این خطاها مشهود است از پرونده‌های امنیتی گرفته تا خدمات‌رسانی، سیاست، اقتصاد و ...

 آیا نقاط ضعفتان را دقیق می‌دانید یا خیر؟ یعنی می‌دانید کجا خطا کرده‌اید یا خیر؟

 بله، به آن می‌رسم. صبر کن. ما باید بدانیم مشکل ما کجاست، چرا خطا کردیم. همان طور که می‌گویی چرا خطا کردیم؟ اولین نکته، وقتی که به قدرت رسیدیم شرکای میهنی ما به ما خیانت کردند. آنها ثروت و حکومت را از دست دادند و از این رو دست به خیانت و دسیسه علیه ما زدند. منظورم سنیان عراق است. سلاح برداشتند و به توطئه علیه ما پرداختند. به احنای مختلف از بمب‌های جاده‌ای گرفته تا خودروهای بمب‌گذاری شده، عملیات انتحاری، نابود ساختن زیربناها و روبناهای کشور که تا حالا هم ادامه دارد. حتی دیگر هم‌پیمانان ما به ما خیانت کردند. آنها بیشتر از حقوقشان از ما طلب می‌کردند.

 پس از آن کشورهای منطقه همه علیه ما دست به توطئه زدند. تمام کشورهای اقلیمی بدون استثنا علیه ما شدند. 
 سلاح‌های بسیاری از مرزهای ایران و عراق عبور می‌کرد تا به دست شبه نظامیان برسد. از عربستان سعودی برای ما عوامل انتحاری، پول‌های کلان برای القاعده، فتواهای تکفیری، حمایت‌های سیاسی و حمایت‌های رسانه‌ای برای ما می‌آمد. مثلا همین شبکه‌ العربیه که باید بگویم شبکه "العبریه" به جای "العربیه"؛ همین شبکه انفجار خودروهای بمب‌گذاری شده را مقاومت می‌نامید...

 حتی الجزیره.

 الجزیره باز کمتر بود. العربیه اول به آنها لقب مقاومت داد، سپس مقاومت شریف شد و حالا هم چیزی نمی‌گوید. خط تکفیری گمراه کننده را به همین نام می‌نامید.

 از مرزهای سوریه هر ماه یک‌صد عامل انتحاری وارد عراق می‌شد. اکنون به یک عامل تا دو عامل کاهش یافته است. بنابر این به سمت تمام کشورهای منطقه متمایل شدیم. به سمت ایران، عربستان، سوریه و ... که این مشکلات خوشبختانه کاهش پیدا کرد؛ بسیار هم کاهش یافت.

 نباید فراموش کنید که هر آزادی هزینه‌های کلانی هم دارد. ما الآن در عراق 150 هزار سرباز خارجی داریم. استقلال ما مورد تهدید است. تصمیم‌مان در اختیار خودمان نیست. بنابر این چگونه می‌توانیم کشور را بسازیم؟ وقتی که استقلال‌مان مورد تهدید است و نمی‌توانیم آزادانه تصمیم بگیریم، کاری نمی‌توانیم بکنیم. در عراق نه تنها 150 هزار سرباز خارجی هست بلکه 150 هزار سرباز در سایه خارجی هم وجود دارد...

 150 هزار سرباز در سایه خارجی؟    

 بله 150 هزار سرباز در سایه خارجی. اینهایی که می‌گویند که آنها برای حمایت از امنیت کشور آماده‌اند، نمی‌فهمند....

 اینها چه کسانی هستند؟

 امریکایی‌، افریقای جنوبی، اروپایی‌، کره‌ای و بسیاری از ملت‌های دیگر که 150 هزار نفر را تشکیل

می‌دهند. آیا با وجود اینها می توان تصمیم‌گیری کرد؟ یقینا خیر.  نکته دیگر، آنچه در عراق اتفاق اقتاد آیا کودتای نظامی همانند کودتای عبدالکریم قاسم و عبدالرحمان عارف و صدام حسین بود. آنچه در عراق اتفاق افتاد یک سونامی بود. یک سونامی بنیان‌برانداز. سونامی‌ای که در 1400 ساله گذشته سابقه ندارد. از ثقیقه تا به حال سابقه نداشته است. این سونامی را نه شرکای ما در داخل میهن فهمیدند و نه مردم‌مان. کشورهای اقلیمی نیز نمی‌خواهند بفهمند. بهترین مثال همین گفته وزیر امور خارحه امارات است. عبدالله بن زاید وزیر امور خارجه امارات متحده عربی به من گفت که دکتر ما باید پنج سال تامل کنیم تا بفهمیم در عراق چه اتفاقی افتاد. ما نفهمیدیم واقعا در عراق چه شد...

 این را دقیقا به شما چه زمانی گفت؟

 تقریبا یک سال و نیم پیش. آنها نتوانستند این موضوع را بفهمند. چرا که همواره در عراق باید یک نفر می‌مرد تا یکی دیگر جایش بیاید. اگر آن فرد آدم خوبی نبود علیهش کودتا می‌کردند یا او را به زور عزل می‌کردند. چیزی که در تمام کشورهای عربی تقریبا مشابه است و وجود دارد. حتی مجلس هم از خود مجموعه حاکم است. عجیب هم هست هر کس هم که از این راه‌ها به قدرت می‌رسد همه کشورهای عربی و بین‌المللی آن را به رسمیت می‌شناختند. در نتیجه اتفاقی بسیار غریب افتاد. مثلا یکی از مقامات ارشد عرب به من گفت، آنچه در عراق اتفاق افتاد به اندازه‌ای عجیب بود که انگار بگویی نام‌های دجله و فرات تغییر کرده، یا کوه‌ها از شمال به جنوب رفته‌اند.

 دلایل دیگری هم وجود دارد. دلایلی که به ذات خود ما بر می‌گردد و خود ما مسببش هستیم. نخست این که هیچ کسی را سر جای مناسبش قرار ندادیم. دوم این که در برخی از ماها کسانی هستند که با اندیشه‌های طائفه‌ای روزهای خود را سپری می‌کنند و می‌خواهند با دیگران تصفیه حساب کنند. سوم، احزابی هستند که فقط به فکر منافع حزبی خود هستند و تلاش می‌کنند احزاب دیگر را حذف کنند. چهارم، ما اصلا تجربه حکومت کردن را نداریم. ما 1400 سال از هسته قدرت دور بودیم. مثلا یک بار هنگامی که صدام حسین را اعدام کردیم نزد عزیز عراق مرحوم سید عبدالعزیز حکیم رفتیم. او از ما حمایت می‌کرد و به ما روحیه می‌داد. من خودم شخصا صدام حسین را پای چوبه دارد بردم.
 
وقتی که برگشتیم نزد آقای حکیم فهمیدیم که در روند اعدام اشتباهات بسیاری مرتکب شدیم. مثلا پاهای صدام را بستیم، صلوات فرستادیم و خطاهای بسیاری دیگر. وقتی پیش سید عبدالعزیز رسیدیم او از ما بسیار تجلیل کرد و گفت، تاریخ عراق از شما به نیکی یاد خواهد کرد، خدا شما را جزا بدهد اما دکتر چرا چنین خطاهایی مرتکب شدید، مثلا فیلم ویدئویی که منتشر شد اصلا خوب نبود. گفتم آقا ما تجربه اعدام نداریم بلکه ما همیشه تجربه اعدام شدن داشتیم. ما را همیشه پای چوبه دار می‌بردند. تجربه ما قربانی شدن بود، این نخستین بار بود که صدام حسین را اعدام می‌کردیم. این موضوع در بسیاری از موراد مصداق دارد.

 نکته دیگری که وجود دارد به صراحت می‌گویم ما با خودمان افرادی فاسد آوردیم. هر مجموعه‌ای از این موضوع رنج می‌برد. در همه دنیا چنین مشکلاتی وجود دارد. افرادی وجود دارند که بی‌کفایت هستند. افرادی هستند که دروغگو هستند. اصلا حرف نمی‌فهمند. اوضاع عراق با ایران فرق می‌کند. ما مجبور شدیم وزارتخانه‌ها را به احزابی بدهیم که هیچ خبرگی‌ای در این کار ندارند مثل وزارت آموزش و پرورش. همان طور که آیت الله سیستانی به من گفت، ما نیاز به مردمی داریم که با کفایت و سالم باشند. انسان‌هایی مقبول که به ملت خدمت کنند. در میان ما افراد دزدی در آمدند.   

 

 ادامه دارد....


نظر شما :