چرا نمایندگان اروپا در مراسم تحلیف احمدینژاد حضور داشتند؟
مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در فضایی آکنده از تنش انجام شد. فضایی که با وجود موضعگیریهای تند کشورهای اروپایی در روزهای نخست آشوبهای پس از انتخابات، انتظار میرفت که با تحریم حضور اروپاییها ملتهبتر باشد، اما چنین نشد.
دیپلماسی ایرانی هفته گذشته به نقل از خبرگزاری ایسنا و روزنامه الشرق الاوسط مطلبی تحلیلی درباره احتمال حضور سفرای ایرانی در مراسم تنفیذ و تحلیف محمود احمدی نژاد منتشر کرده بود. این تحلیل بر اساس گفته فرانکو فراتینی وزیر امور خارجه ایتالیا انجام شده بود که گفته بود، در صورت دعوت دولت ایران از سفرا و نمایندگان کشورهای اروپایی، آنها در صورتی که در تهران باشند، در مراسم تحلیف و تنفیذ محمود احمدی نژاد حضور خواهند یافت.
اخبار صبح چهارشنبه 14 مرداد بسیاری از رسانههای دنیا با این خبر آغاز شد که در مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد در مجلس شورای اسلامی نماینده اتحادیه اروپا نیز حضور داشت. خبری که تبدیل به خبر نخست شبکه خبری العربیه شد. سفیر سوئد در تهران به عنوان نماینده اتحادیه اروپا که کشورش ریاست اتحادیه اروپا را بر عهده دارد، در این مراسم حضور یافت.
همزمان با اعلام این خبر، رسانهها اعلام کردند، ایالات متحده محمود احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهوری منتخب ایران به رسمیت میشناسد.
این در حالی است که آنگلا مرکل صدر اعظم روز گذشته اعلام کرد، به محمود احمدی نژاد پیام تبریک نخواهد فرستاد چرا که فکر میکند فردی که بر سر انتخابش شک و شبهه وجود دارد لزومی نمیبیند که به او تبریک دهد.
پیش از این نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه و دستگاه وزارت امور خارجه این کشور نیز به انتخاب محمود احمدینژاد به دیده منفی نگریسته بودند و نسبت به آن شک و شبهه وارد کرده بودند.
پرسشی که برای بسیاری به وجود آمده است، این است که چرا اروپاییها نسبت به انتخابات ایران موضع خود را تغییر دادند و حاضر به حضور در این مراسم شدند. مگر خودشان نگفته بودند که چگونگی انتخاب احمدی نژاد پرسشهای بسیاری ایجاد کرده و سلامت انتخابات زیر سئوال است؟ آیا مگر خودشان نسبت به تحولات پس از انتخابات ایران ابراز نگرانی نکرده بودند؟ پس چرا حاضر به حضور در مراسم تحلیف او شدهاند؟
پاسخ این پرسشها را با کمی دقت به مواضع و خواستههای اروپا و وارد شدن به زاویه دید دیپلماتیک میتوان یافت.
نخستین موضوع به نگرانی اروپا از ایران باز میگردد. اروپاییها از هستهای شدن ایران نگرانند و دائما اعلام میکنند که تلاش دارند ماهیت فعالیت هستهای ایران را بدانند. هنگامی که غلامحسین آقازاده رئیس سابق سازمان انرژی اتمی از سمت خود استعفا داد شایعهای مطرح شد مبنی بر این که ایران به دنبال دست یابی به سلاح هستهای است و تا شش ماه دیگر در دشت لوت آزمایش هستهای انجام خواهد داد. منبع این شایعه خبرگزاری نووستی روسیه بود. برخی منابع مدعی بودند که استعفای آقازاده با این شایعه مرتبط است. گرچه سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صراحت گفت، ایران هیچ وقت به دنبال دستیابی به سلاح هستهای نبوده و هیچ وقت هم نخواهد بود. اما روند این موضوع از زمان شایعه تا زمان تکذیب آن از سوی سردار جعفری باعث افزایش نگرانیهای غرب شد. اگر به یاد داشته باشیم ضرب الاجلی که غرب به ایران برای آغاز مذاکرات تا پایان سپتامبر داد نیز همزمان با همین شایعات بود. غرب این روزها به دنبال درگیری با ایران نیست. چرا که در افغانستان عراق هنوز زمینگیر است و خوب میداند اگر بخواهد با ایران وارد جنگ شود روزهای جهنمی را باید تجربه کند. چرا که ایران، عراق و افغانستان نیست. بنابر این به مذاکره روی میآورد. لزوم مذاکره هم حفظ روابط با ایران و حفظ زمینههای مذاکره است.
دیگر این که به هر صورت اروپا خواهان حفظ رابطه با ایران است. اروپاییها نمیتوانند به راحتی از کنار ایران بگذرند. چرا که در حال حاضر به رابطه با ایران در هر شرایطی نیاز دارند. به ویژه این که با رقبای مهمی چون روسیه و چین رو به رو هستند که در بخشهای اقتصادی و انرژی میتوانند سریعا بازارهای اروپا را آن هم در این دوره از بحران اقتصاد جهانی ار دستشان خارج کنند. منافع اقتصادی بسیار متوجه غربیها است. نزدیک به 30 میلیارد دلار به تنهایی حجم مبادلات اقتصادی ایران و چین است. در مبحث انرژی ایران دومین کشور تولیدکننده نفت جهان است. ایران و فرانسه در صنعت خودروسازی همکاریهای گستردهای دارند که حتی تحریمها نیز نتوانسته آن را تحت الشعاع قرار دهد.
به غیر از منافع اقتصادی در منافع سیاسی نیز اروپاییها مشترکاتی با ایران دارند. ایران در منطقه ژئوپلتیک و استراتژیک بسیار مهمی قرار دارد که هر گونه بیاعتنایی به آن میتواند به منافع غرب نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورها نیز صدمه بزند. در افغانستان، عراق، فلسطین، لبنان، سوریه، امریکای لاتین و حتی اروپا، غرب به وجود ایران و تفاهم با آن نیاز دارد.
مسئله دیگر اوضاعی است که غرب در آن گرفتار شده است. اکنون عراق و افغانستان اوج بحرانهای بینالمللی غرب را رقم زدهاند. شاید این مسئله در عراق روند کندتری به خود گرفته باشد اما در افغانستان مسئله بسیار پررنگ است. مسئله افغانستان باعث پیچیده شدن تحرکات سیاسی در بریتانیا، آلمان و فرانسه شده است. ناتو به فکر تحرکات تازه برای خروج از باتلاق افغانستان افتاده است. به این باتلاق اکنون پاکستان هم اضافه شده است. در این میان ایران کشوری است که از استقرار لازم برخوردار است و دنیای غرب به هیچ عنوان مایل نیست استقرار ایران به هم بخورد تا حلقه ناامنی منطقه از افغانستان تا عراق یکپارچه شود. از این رو نیازمند به ایران باثبات هستند. ایرانی که متزلزل نباشد و بتواند کنترل مرزهای خود را داشته باشد.
برای رسیدن به این خواستهها غرب نیازمند گفت و گو با ایران است. لازمه گفت و گو وجود خانه سیاسی در کشورهای مختلف است. این خانه را سفارتخانهها تشکیل میدهند و حلقه ارتباطی تهران با کشورهایشان هستند. بنابر این چارهای جز این ندارند که از ایران دلجویی کنند و تا آنجا که میتوانند با ایران کنار بیایند. مضافا بر این که فراموش نکنیم اولویت سیاست خارجی غرب اعم از اروپا و امریکا در برابر ایران گفت و گو و مذاکره است و این گفت و گو نیز ملزوماتی دارد که اروپاییها را ناچار میسازد که در برخی موارد از مواضعشان عقبنشینی کنند. مثل شرکت در مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد در مجلس شورای اسلامی.
نظر شما :