هاشمی، هاشمی است
هاشمی، هاشمی است. با همه مختصات و ویژگیهایی که در او سراغ داریم.نه آنچنان عنان از کف میدهد که در جایگاه و موضع رادیکال قرار گیرد و نه آنچنان سرد و خنثی سخن میگوید که بود و نبودش تفاوتی نداشته باشد.
درست یا غلط و فارغ از ارزشگذاری بر سیر حرکتی و مواضع هاشمی، یک نکته در نظام ذهنی هاشمی کاملا مشهود است: «حفظ منافع و مصالح نظام». پافشاری او در حرکت بر این مدار گاه چنان پررنگ به نظر میآید که در هر حال گروهی را از او ناامید یا گلهمند میکند.
در حقیقت میان آنچه هاشمی مصلحت میداند و الزاما به آن پایبند است با آنچه برخی دیگر به ویژه طرفین یک منازعه سیاسی از یک موضوع ادراک میکنند تفاوتهایی وجود دارد و دقیقا به همین دلیل است که گاه آنها که زمانی مخالفت با هاشمی را نعوذ بالله به مثابه مخالفت با پیامبراکرم(ص) تلقی میکردند در هنگامهای دیگر از سر دادن تندترین شعارها علیه هاشمی ابایی ندارند.
و ایضا کسانی که زمانی دست او را در پس برخی رخدادهای نامیمون میپنداشتند و القاب سرخ و خاکستری نثارش میکردند در برههای دیگر میتوانند در حمایت از او فراخوان بدهند تا مردم به حمایت و امامتش نمازجمعه بگذارند.
بازخوانی و مرور این روند سینوسی و پرفراز و نشیب از دوری و نزدیکی جریانهای سیاسی به هاشمیرفسنجانی را بیشتر از آنکه بتوان بیانگر حرکت زیگزاگی هاشمی دانست باید مبین تحولات بنیادین و پرشتاب در سپهر سیاسی ایران و تغییر مواضع و آرایش افراد و گروههای سیاسی دانست. چرا که با اندک نوسانی، هاشمی همان هاشمی است. با همه خصوصیات مثبت و منفی که میتوان درباره او برشمرد. خطبههای دیروز هاشمی در نماز جمعه پرحاشیه تهران نیز موید همین نکته است.
گروهی شاید از او انتظار مواضع و سخنانی صریحتر در نقد وضع موجود داشتند و یا بر این گمان بودند که هاشمی حداقل به گوشهای از سیل اتهاماتی که در جریان انتخابات متوجه او شد پاسخی محکم خواهد داد و گروهی دیگر حتی همین سخنان هاشمی را برنتابیده و او را مستوجب هتک و سرزنش دانستهاند.اما سخنان دیروز هاشمی مهر تاییدی بر این واقعیت بود که او همواره سعی میکند از آنچه مرز اعتدال و مصلحت نظام میداند فراتر نرود.
از همینرو از منظری فراتر از دعوای رایج و فارغ از تمایلات تمامیتخواهانه و صفر و صدی باید اذعان کنیم که هاشمی در خطبههایش در چارچوب منافع کلان نظام سخن گفت و هیچ مطالبه غیرقابل وصول و ناممکنی را مطرح نکرد.
او در خطبه اول که مبنایی و راهبردیتر بود به خوبی اهداف و اصول انقلاب را در پیوند با تعالیم و آموزههای دینی و اعتقادی تبیین کرد. آنجا که سخن از کسب مشروعیت حکومت و حاکمان از خواست و رای مردم بهمیان آورد و تلویحا اظهار داشت اگر مردم نخواهند بهترین و صالحترین حاکمان نیز نباید و نمیتوانند بر آنها حکومت کنند.
در خطبههای دوم اما هاشمی راهحلهایی را برای خروج از بحران موجود مطرح کرد که از دیدگاهی بینابینی، قابل تحقق و اجرایی است که لازمه آن البته چشمپوشی طرفین منازعه از برخی مطالبات حداکثری است. پیگیری مطالبات از راههای قانونی، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی رسانهها و دلجویی از خانوادههای قربانیان حوادث اخیر و علما محوریترین راهکارهای ارائهشده توسط هاشمی بود.
طبیعتاً از بطن این پیشنهادها نه به مطالبه حداکثری برخی معترضان که خواهان ابطال نتیجه انتخاباتند میرسیم و نه به تایید و پذیرش آقای احمدینژاد از سوی مخالفان که مطالبه حداکثری جناح حاکم است.
اما چنانچه عزمی برای مهار دامنه بحران و آشتی ملی در کار باشد انعطاف نسبی طرفین برای پیگیری مطالبات از مجرای قانونی، آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت رسانهها و استمالت و دلجویی از خانواده قربانیان، راههای قابل تحقق و البته کمهزینهای است که برای مهار بحران اخیر از سوی هاشمی ارائه شد بیآنکه او پاسخی به ناملایمات و بیمروتیهایی که در حقش روا شد به میان آورد. حال باید نشست و نظاره کرد که آیا این پیشنهادهای خیرخواهانه جامهعمل میپوشد یا تمامیتخواهانه و لجوجانه به راهی ادامه خواهیم داد که سرانجامش بر هیچکس معلوم نیست؛ حتی آنها که اکنون خود را سوار بر مرکب مراد میپندارند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
نظر شما :