فرارسيدن ماه مهم در تاريخ اروپا
ماه اوت 1939در تاریخ دیپلماسی اروپا و شاید جهان یکی از سرنوشت سازترین ایام باشد.
در سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم و بهنگام امضاء قرارداد مونیخ در خصوص ناحیه المانی زبان سودتنلند وجدائی ان از چک اسلاواکی، هيتلر در مقابل نگاه های خوشباورانه سر نویل چمبرلن و قیافه بی تفاوت ادوارد دالادیه اعلام کرد که این آخرین تقاضای او بمنظور تحقق صلح در اروپا است. او قبلا با اتحاد گمرکی و وادار کردن شوشنیک به امضاء Anschluss در مارس 1938 اطریش را به آلمان منضم کرده بود. در آن جمع فقط خود پیشوا میدانست که این هنوز آغاز کار است. او اینک به لهستان میاندیشيد.
چمبرلن نخست وزیر انگلیس وقتی وارد فرودگاه لندن شد با اشاره به سند مونیخ فاتحانه به مردم کشورش بشارت داد که برای انگلستان صلح به ارمغان آورده است ! در آنروز افرادى مانند وينستون چرچيل که به ساده لوحى او پوزخند زدند کم نبودند.
بعد از آن ماشین تبلیغاتی گوبلز لهستان را هدف گرفت. هیتلر می گفت که قصد او حل مساله اقلیت آلمانی پروس شرقی و تأمین وتهیه آذوقه و نیازهای مشروع اقتصادی آلمان و حل مسأله دانتزیک و دالان دانتزیک است.
او سرسختى کلنل بک را میشناخت و لذا تلاش می کرد که لهستان را منزوی نماید. بطوری که جنگ احتمالی با لهستان بصورت یک جنگ عمومی در اروپا در نیاید و فرانسه و انگلیس وشوروی عکس العمل و واکنش جّدی غیر دیپلماتیک با توسل به قوه قهریه از خود نشان ندهند.
پاره ای از صاحبنظران معتقد بودند که اعلامیه ها و موضعگیریهای نویل چمبرلن و ادوارد دالادیه زمامداران وقت انگلیس و فرانسه در بعد از الحاق "سودتنلند" به آلمان براى آنکه به هیتلر بفهمانند که عزم آنان در دفاع از لهستان خلل ناپذیر است ، قاطعیت و شفافیت لازم را نداشته است و بعبارتی ناخواسته علائم غلطی برای آلمان ارسال کرده اند. بر اساس این برداشت، هیتلر براین باور راسخ شد که چنانچه فعلاً با استالین به نوعی سازش کند و اشتهای استالین را در بلعیدن بخشی از لهستان و پاره ای از کشورهای بالتیک ارضا نماید در گسترش فضاى حياتى آلمان در لهستان با فرانسه و انگلیس مشکل جدی نخواهد داشت . البته درستی این نظر هنوز بطور دقیق به اثبات نرسیده است.
از طرفی استالین نیز ضمن نگرانی شدید از ایدئولوژی نازیسم که کمونیست ها و یهودیها را عامل بدبختی آلمان میدانست، منافع اتحاد شوروی را در این میدید که امپریالیست های سنتی یعنی انگلیس و فرانسه به درگیری و جنگ با فاشیسم آلمان تشویق شوند و نتیجه جنگ در اروپا هرچه باشد پس از پایان جنگ مردم گرسنه و از پای در آمده آن کشور ها مشتاقانه به دامن کمونیسم خواهند افتاد و او بدون مشارکت در جنگ میوه پیروزی را خواهد چید.
بر این اساس علیرغم تمامی تضادها و دشمنی های ایدئولوژیک فاشیسم وکمونیسم ، بی علت نبود استالین پس از قبضه کردن قدرت ورسیدن به ریاست پولیت بورو در نیمه دهه 30 ودر طول محاکمات و تصفیه های خونین بعد در سال 1937 که بوسیله پلیس مخفی استالین "چکا" و"ان. کا. و.د." توسط"یاگودا" ، "یژوف" و"بریا" صورت می گرفت تعداد زیادی از رقبای او (اولین آنها سرگئی کروف رئیس محبوب حزب در لنینگرادواز نزدیکان استالین بودکه در حقیقت قربانی محبوبیتش شد) و نیزجمعی از دولتمردان یهودی که در زمان لنین بیش از سایر اقلیت ها در پوليت بورو و کميته مرکزى قدرت داشتند قربانی تصفیه های خونین وی معروف به "تصفیه های کبیرمسکو" شد ند.
شايان توجه است که در ابتداى انقلاب بلشويکى در زمان زمان لنین از 22 کمیسر(وزیر) 17 تن آنان یهودی بودندوروسها در اقليت مطلق بودند. خود ولاديمير ايليچ ايلیانف(لنين) ظاهرا تابع کلیسای شرق بود و از نظر اصل و نسب یک چهارم یهودی بود. يعنى مادر لنين ازجانب پدرى يهودى الاصل ومادرش داراى تبار سوئدى و آلمانى بود.
نمایشنامه های تراژیکی که پلیس مخفی شوروی ترتیب میداد، شامل انتقاد متهمان از خودبود وآنها اعتراف میکردند که" اپورتونیست" و"ضد انقلاب " بوده اند و از ان جمله می توان به محاکمه شانزده نفر (اوت 1936) محاکمه 17 نفر(ژانویه 1937) محاکمه مارشال توخاچفسکی و سایر ژنرالهای ارتش سرخ، ونهایتاً محاکمه 21 نفر( منجمله بوخارین) درمارس 1938 اشاره کرد.
با تبعید تروتسکی (یهودی) در ژانویه 1937 و بالاخره ترور او درسال 1940 در مکزیک ، فقط سه نفر از « بلشویک های قدیمی» کمیته مرکزی زمان لنین به جای مانده بودند . زوزف استالین (یوسف وینسارینویچ جوگاشویلی سابق) ،میخائیل ایوانویچ کالینین و ویاچسلاومولوتف(ویاچسلاومیخائیلویچ اسکریابین سابق).
در سالهاى قبل از جنگ جهانى دوم تعداد يهوديها در پستهای کلیدی وساختار قدرت استالين کاهش يافته بود. علی الاصول يهوديها چون در طول تاریخ فاقد سرزمين بودند با افکار ملی گرایانه رايج در اروپا ى قرن نوزدهم واز جمله روسيه تزارى موافق نبودند.
در ابتداى انقلاب اکتبر چون تفکرات مارکسيستى مبتنى بر حاکميت طبقه" پرولتاريا" ،وفارغ از قلمرو و سرزمين و نظام "دولت-ملت" از این جهت با منافع و خواستهاى آنان هماهنگ بود، از این روی یهودی ها در انقلاب اکتبر روسيه نقش مهمى دارا بودند. ولی سیر وقایع و گذشت زمان موجب شد که واقعیات خود را به تحلیل های تئوریک و ایدئولوژیک تحمیل کند.
بعدها درسال1943 در بين الملل سوم استالين شايد بنا به ضرورت بسيج مردم در زمان جنگ ،با تقويت روحيه ناسيوناليستى روسها برخلاف آموزه هاى مارکسیسم – لنینیسم ارتدکس سرود انترناسيونال را که سرودى انقلابى بود منسوخ و بجاى آن سرود ملى درست کرد.وی جنگ علیه آلمان را "جنگ کبیر میهنی"نامید.
در بهار 1939 که یکی از طرفداران تروتسکی در تعبیدگاه وی در مکزیک بدیدار وی رفته بودنقل کرده است که تروتسکی باو گفته بود که عاقبت :« استالین با هیتلر هم پیمان خواهد شد».
آن شخص وقتی به پاریس بازگشت و برای دوستان مشترک آن گفته را باز گو کرد همه هم صدا گفتند تروتسکی دیوانه شده ! و از فرط کینه استالین چنین اظهار نظری کرده است وچنین چیزی امکان عقلی ندارد . سه ماه بعد این امر تحقق یافت و پیمان عدم تجاوز بسته شد ، و یکسال بعد تروتسکی ترور شد.
در هیجد همین کنگره حزب کمونیست شوروی (مارس 1939) لیتوینف وزیرخارجه تلاش می نمود که شوروی را به متفقین (فرانسه و انگلیس) نزدیک کند ولی استالین برخلاف وزیرخارجه خود گام برداشت و درسخنرانی خود انگلیس و فرانسه را مورد حمله قرار داد که" سعی می کنند محیط سیاسی را مسموم کنند و بین آلمان و شوروی اختلاف بیاندازند".
استالین یکی از موانع اصلی نزدیکی آلمان و شوروی را لیتوینف وزیرخارجه میدانست و لذا او را که یهودی الاصل بود در ماه مه 1939 برکنار نمود ومولوتف نخست وزیر آریائی نژاد را با حفظ سمت وزیرامورخارجه نمود.
هیتلر و وزیرخارجه اش فون ریبن تروپ خیلی زود متوجه این سیگنال دعوت کننده شدند و مذاکرات مولوتف و ریبن تروپ سریعاً به نتیجه رسید . در 23 اوت 1939 اتحاد شوروی و آلمان نازی که در تضاد ایدئولوژیک بودند و در دهه 1930 رقیبان سرسخت یکدیگر بودند پیمان عدم تجاوز بمدت ده سال امضاء کردند البته این پیمان یک پروتکل محرمانه منضم به آن را نیز داشت که بعدها از آن پرده برداشته شد.
بموجب این پیمان « دو طرف قرارداد متعهد می شوند که کار برد زور، هر اقدام تجاوز کارانه و هرگونه حمله به یکدیگر ، به تنهایی و یا به همراه قدرت های دیگر، خودداری کنند».
ضمن این پیمان استالین دست آلمان را برای لشگرکشی به اروپای غربی باز گذاشت و به هیتلر آزادی عمل داده شد که بخشی از لهستان اشغال کند . نیروهای شوروی نیز پس از خرد شدن ستون فقرات ارتش کلنل بک از مرزهای شرقی لهستان وارد شدند و ظرف چهار هفته نیروهای آلمان و شوروی در مرکز لهستان بیکدیگر رسیدند. و طی پروتکل محرمانه تحت عنوان « قرارداد دوستی و تعیین حدود مرزی آلمان و شوروی» لهستان را بین خود تقسیم کردند.
نیروهای آلمانی در سحرگاه اول سپتامبر 1939 پس از یک صحنه سازی ساختگی از یک برخورد مرزی به لهستان حمله کردند و فرانسه در دوم سپتامبر و انگستان در سوم سپتامبر به آلمان اعلان جنگ دادند و بدین ترتیب جنگ جهانی دوم رسما آغاز شد.
در توافق سری همان گونه که دست آلمان در اروپای غربی بازگذارده شده بود به شوروی نیز چراغ سبز داده شده بود که کشورهای بالتیک (استونی و لتونی) وناحیه بسارابی در رومانی را به خاک خود منضم کرد.
پس از آن استالین به فکر انضمام قسمتی از خاک فنلاند به شوروی افتاد ولی مارشال مانرهایم (رهبر فنلاند) دعاوی استالین را بی اساس دانست و درنتیجه درماه نوامبر سال 1939 هواپیماهای شوروی ، هلسینکی را بمباران کردند و سربازان ارتش سرخ حمله به فنلاند را آغاز کردند.
در ابتدا فنلاندیها بشدت مقاومت کردند ولی سرانجام پس از صد روز جنگ درمقابل شوروی و تحمیل تلفات سنگین عقب نشینی کردند و درماه مارس 1942 قرارداد صلحی بین دو کشور بسته شد و قریب 25 هزار کیلومتر مربع از اراضی فنلاند به شوروی منضم شد.
در نوامبر 1940 بدنبال امضای یک پیمان اتحاد نظامی"دول محور" بین آلمان،ایتالیا و ژاپن، مولوتف نیز به برلین دعوت شد تا در مورد امکان همکاری بین اتحاد دول محور و شوروی و تقسیم جهان به مناطق نفوذ با او صحبت کنند.
مولوتف پیشنهادات را شنید و بمسکو بازگشت.هنگامیکه پاسخ شوروی برای پیوستن به اتحادیه سه گانه به سفیر آلمان در مسکو تسلیم شد،طمع استالین انقدر بالا بود که هیتلر را به تاملی جدی واداشت.
استالین تقسیم کیک غنائم با فاشیستهای المان،ایتالیا و ژاپن را نمیخواست و جاه طلبى هاى او حد و حصرى نداشت.
او در انتظار روزهائی بود که فاشیست ها ،با امپریالیست های فرانسه و انگلیس آنقدر بجنگند و فرسوده شوندکه مردم مستعد انقلاب کمونیستی شوند . آنگاه شوروی بدور مانده از جنگ، میتوانست از موضع برتر با فاتح تضعیف شده اروپائی بجنگد ویا خواسته هایش را دیکته کند.
هیتلر درک کرد بود که استالین سودای جاه طلبانه تری را در سر میپروراند وبراحتی کنار نخواهد آمد.
از طرفی بنا به پاره ای تحلیل اطلاعات که سرویس جاسوسی هیتلر به آن رسیده بود،هیتلر دریافت که شوروی قصد دارد در تابستان 1941به آلمان حمله کند،لذا پیشدستی کرد و به ستاد فرماندهی نیروهای آلمان دستور داد تا طرح حمله به شوروی(طرح بارباروسا) را برای اواسط سال بعد تهیه کنند.
در ماه آوریل 1941 سازمان های اطلاعاتی انگلستان در باره تدارکات جنگی آلمان و نقل و انتقال نیروهای هیتلر به سمت شرق اخبار و اطلاعاتی بدست آوردند وچرچیل به استالین هشدار داد که آلمان در صدد آغاز یک تهاجم بزرگ علیه شوروی است. ولی استالین مشکوک بود که چرچیل در صدد اغفال او جهت تحریک شوروی و وادار کردن وی
به پیشدستی در جنگ علیه آلمان است.
استالین همواره به همه کس بی اعتماد بود و احتمالات را از نظر دور نمیکرد .شاید قرارداد بازرگانی و دریانوردی و نامه های منضم به ان که در سال 1940 بین ایران و اتحاد شوروی منعقد و مبادله شد وضمن آن دریای خزر دریای مشترک وانحصاری بین دو دولت شناخته شد نمونه وقرینه ای بر دغدغه های استالین در احتمال استفاده نظامی در اینده توسط متفقین ویا آلمان ها از این دریا باشد که شش ماه پس از اغاز جنگ بین الملل دوم بین ایران و شوروی منعقد شد.
بهر حال سحرگاه روز22 ژوئن 1941 نیروهای آلمان در سرتاسر خطوط مرزی خود در خاک لهستان وهمچنین در طول مرزهای رومانی با شوروی و دریای بالتیک هجوم برق آسا وگسترده ای را آغاز کردند.
این یک تصادف نبود که روز حمله هیتلر به شوروی تقارن با زمان حمله ناپلئون به روسیه داشت بلکه یک ضرورت اقلیمی بود.(ناپلئون در 24 ژوئن 1812 به روسیه حمله کرد و جهاردهم اکتبر به مسکو رسید).
Wehrmacht با بهره گيرى از Blitzkrieg پس ازتصرف 300.000 کیلومترمربع از خاک شوروی وازجمله کیف،خارکف،اودسا، روستوف وهمچنین اسمولنسک و کالینین گراد در اوائل اکتبر به 32 کیلومتری مسکو رسیدند وروز 15 اکتبر پایتخت شوروی از ترس آلمانها به کوی بیشف در فاصله هزار کیلو متری شرق مسکو منتقل شد. ولی در استالینگراد و همچنین لنینگراد با مقاومت جدی روبرو شدند.با ورود امریکا به جنگ سرنوشت جنگ تغییر کرد.
بدین ترتیب پیمان عدم تجاوزی که درابتدا میخواستند 25 ساله باشد ولی برای مدت10 سال منعقد شده بود دو ساله بزیر پاگذاشته شد.
نظر شما :