نابودی اندیشه مقاومت؛ هدف حمله به غزه

۱۰ دی ۱۳۸۷ | ۱۶:۲۹ کد : ۳۵۴۸ اخبار اصلی
یادداشتی از کریم جعفری
نابودی اندیشه مقاومت؛ هدف حمله به غزه
آخرین روزهای سال 2008، غزه، بزرگ‌ترین زندان جهان؛ جایی برای مقاومت، همه منتظر یک حادثه و بالاخره رخ داد. غزه ظهر روز شنبه هدف حملات بی‌امان جنگنده‌ها و بالگردهای ارتش رژیم صهیونیستی قرار گرفت تا پرونده پر از جنایت این رژیم همچنان باز باشد؛ کشتاری غیر عادی؛ بیش از 300 نفر قربانی خودخواهی مشتی مهاجر بی‌وطن شدند که داعیه‌داران حقوق بشر از آنها حمایت می‌کنند. بمب‌هایی که بر سر مردم در محاصره غزه فرو ریخته شد، آدرس‌های بسیاری دقیقی به همراه داشت، آدرس‌هایی برای مرگ و نابودی و پیام‌هایی که بوی مرگ می‌داد. غزه هدف قرار گرفت با این امید که رهبران حماس کشته شوند؛ شاید بار دیگر عباس و تشکیلاتش به غزه بیایند و زمام امور را به دست بگیرند. اما به راستی چرا باید غزه اینگونه مورد تهاجم قرار گیرد و چرا باید این همه تلفات داشته باشد و چرا باید سکوتی وهن‌انگیز از سران عرب ببینیم؟ اینها همه سوالاتی است که ذهن هر بیننده و شنونده حوادث غزه را به خود مشغول داشته است و انتظار می‌رود روزهای بسیار سخت‌تری در انتظار مردمان در محاصره غزه باشد.
 
رژیم اسراییل در کشتار انسان‌ها در قرن بیستم روی بسیاری از رژیم‌ها را سفید کرده است؛ اگر از سال 1948 جنایت‌هایی را که این رژیم علیه مردم فلسطین و دیگر کشورهای عرب همسایه فلسطین انجام داده را برشمریم؛ به بیش از صد مورد می‌رسد و در هر مورد هم صدها انسان بی‌گناه جان خود را توسط جنایتکاران جنگی صهیونیست از دست داده‌اند؛ و اما به راستی چرا همه دست به دست هم داده‌اند تا امروز اینگونه غزه مورد تهاجم قرار گیرد؟ یافتن پاسخ این سوال چندان دور نیست، باید دید حماس و حزب‌الله لبنان چه دارند که سران عرب و صهیونیست و آمریکا از آن واهمه دارند و می‌خواهند آن را از میان بردارند. حزب‌الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین به همراه دیگر گروه‌های مبارز شیوه‌ای را در پیش گرفته‌اند که از آن هیچ تعبیری بهتر از استقلال‌خواهی و آزادی نمی‌توان کرد. این جنبش‌ها با درس گرفتن از تجربیات گذشته و همچنین در پیش گرفتن آموزه‌های اسلامی، مبارزه را به عنوان تنها راه پیروزی بر دشمن انتخاب کرده و با توسعه دامنه مقاومت و عمیق کردن فرهنگ آن شیوه‌ای نو را برگزیده‌اند؛ شیوه‌ای که در جنگ 33 روزه حزب‌الله آن را آزمود و از آن موفق بیرون آمد.
 
در طول قرن بیستم بسیاری از گروه‌های مبارز با در پیش گرفتن مرام کمونیستی و تشکیل دادن گروه‌های چریکی تلاش کردند با استبداد داخلی و استعمار خارجی مبارزه کنند که هیچکدام از این شیوه‌ها موفق نبود. ایدئولوژی که گروه‌های چپ و مارکسیست از آن بهره می‌گرفتند آن اندازه قوی و با پشتوانه نبود که گروه‌های مردمی را به دنبال آنها راه انداخته و آنها بتوانند از پتانسیل‌های مردمی در این راه بهره بگیرند. جهان اسلام تجربه‌های گوناگونی از این امر را داشت؛ در دهه‌های 60 و 70 قرن گذشته در لبنان و فلسسطین گروه‌هایی با مرام چپ شکل گرفتند ولی هیچکدام از آنها نتوانستند آنگونه که باید و شاید موفقیتی کسب کنند، حتی جنبش فتح که توسط یاسر عرفات راه افتاده بود نیز علی‌رغم حمایت‌های فراوان نتوانست در داخل فلسطین حامی جدی‌ای پیدا کند و راه را برای مبارزه‌ای همه جانبه فراهم سازد و از همین رو بود که وی با تشخیص دادن این شرایط که به زودی قافیه را به رقبای داخلی خواهد باخت، وارد مذاکرات صلح و سازش شد.
 
اعراب و آمریکایی‌ها تا زمانی که نیروهای چپگرا در عرصه مبارزه بودند، چندان مشکلی با این امر نداشتند چرا که مطمئن بودند حمایت مردمی نخواهند داشت و با تبیلغات و چند حمله نظامی می‌توان شیرازه آنها را از هم پاشید؛ اما در برابر اندیشه مقاومت که مبتنی بر آموزه‌های اصیل اسلامی است، تقریبا نمی‌شد کاری کرد.
 
 حزب‌الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی گوشه‌هایی از این اندیشه را نمایان کردند که ایمان به وعده الهی در پیروزی نقطه اتکای آنها بود. آنها با تکیه بر رهنمودهای قدسی قرآن؛ در راهی گام گذاشتند که جان نیز هیچ ارزشی نداشت؛ همین اندیشه بود که به شدت رهبران عرب که تقریبا هیچکدام از آنها مشروعیتی ندارند را نگران کرد. این نگرانی دامنه‌اش واشنگتن و تل‌آویو را هم گرفت و این سه ضلع مثلث؛ با دست به دامان شدن به اسراییل و حمایت سیاسی و مادی و تبلیغاتی از این رژیم شرایط را برای حمله لبنان جهت نابودی حزب‌الله آماده کردند، اما شکست خفت‌بار و ذلیلانه ارتش چهارم دنیا در برابر گروهی از اندک از رزمندگان لبنانی؛ نشان داد که اندیشه مقاومت قوی‌تر و محکم‌تر از آن است که بتوان با اینگونه درگیر‌ى‌ها و جنگ‌ها با آن مقابله کرد. در حالی که حزب‌الله لبنان یک حزب‌ شیعی بود و اندیشه‌های این حزب می‌توانست بسیاری از اعراب سنی‌ مذهب را تحت تاثیر قرار دهد؛ شکل‌گیری دولت تحت کنترل حماس در باریکه غزه مایه بیشترین نگرانی شد.
 
حماس با استفاده از اصول اسلامی و مدیریت صحیح بحران و همچنین مشروعیت مردمی، علاوه بر حاکم کردن نظم در غزه؛ نشان داد که می‌توان با تکیه بر تعالیم اسلامی راه را برای ایجاد یک دولت و حکومت پاسخگو فراهم کرد. این عامل باعث شد تا اعراب به سرعت دست بکار شده و راه را برای سرنگونی این جنبش فراهم آورندو مصری‌ها که نمی‌توانستند مشروعیت سیاسی حماس را در کنار خود تحمل کنند بارها از زبان مقامات رسمی خود این نکته را بیان کرده‌اند که اجازه شکل‌گیری امارتی اسلامی را در مرزهای خود را نخواهند داد و این امر در مورد اردن، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای عرب هم صادق بود.
 
حماس تنها 17 سال پس از تشکیل توانسته بود نظر بیشتر مردم فلسطین را به دست آورد و بیش از 80 نماینده به مجلس قانونگذاری فلسطین بفرستد و کنترل دولت را دست بگیرد، آمدن در فاز سیاسی علی‌رغم پایبند بودن به اندیشه مقاومت و کنار نگذاشتن آن؛ نگرانی شدیدی را در مجامع صهیونیست و غربی به وجود آورد. بر اساس اندیشه مقاومت هر گونه سازش با دشمن اشغالگر محکوم بود و سلاح به عنوان تنها راه نجات کشور از اشغالگری مشروعیت داشت. این فکر ممکن بود به سرعت دیگر کشورهای عربی که خفقان سیاسی و نظامی بر آنها حاکم است را در بر بگیرد و کار را برای دیکتاتورها سخت‌تر کند. از همین رو بود که پس از به دست گرفتن کنترل غزه، سران کشورهای عربی با جمع شدن در آناپولیس و همچنین تشکیل نشست‌های در شرم‌الشیخ راه را برای نزدیکی به رژیم صهیونیستی فراهم کردند تا به زعم خود ایران را به عنوان مصدر اصلی صدور اندیشه مقاومت تحت فشار قرار دهند.
 
حملات چند روز اخیر ارتش رژیم اسراییل نیز در همین راستا قابل توجیه است، دیدار لیونی وزیر امورخارجه این رژیم از قاهره و استفاده از زبان زور و عدم واکنش مقامات مصری نشان از آن داد که مصری‌ها در شروع این حمله با طرف اسراییلی هماهنگ هستند و چنانکه پس از موج او حملات لیونی به اظهار کرد دیگر پایتخت‌های عربی نیز از این حمله آگاه بوده‌اند. تمام این موارد نشان از آن دارد که هدف از حمله به غزه نه تصرف آن است بلکه ازبین بردن اندیشه مقاومت است که می‌تواند سرنوشت آینده منطقه را رقم بزند که البته با یک حساب ساده می‌توان گفت اندیشه و باور و اعتقاد چیزی نیست که بتوان به سادگی آن را در اختیار گرفت و یا نابود کرد. باید به صهیونیست‌ها و متحدان عرب آنها یادآوری کرد که این نوع حماقت‌های آنها در تاریخ ثبت خواهد شد و آنها نمی‌توانند حماس و حزب‌الله را با ترور رهبرانشان از پای درآورد. مگر شیخ احمد یاسین؛ عبدالعزیز الرنتیسی؛ فتحی شقاقی؛ یحیی عیاش؛ ابوجهاد و ده‌ها تن دیگر از رهبران مقاومت به شهادت نرسیدند و آیا با شهادت آنها مقاومت متوقف شد؟ پس باید منتظر هفته‌ها و ماه‌های آینده بود تا همه چیز ثابت شود.

نظر شما :