کوششهاى بىثمر
خليج فارس نامى است به جاى مانده از کهنترين منابع که از سدههاى پيش از ميلاد سر بر آوردهاست و با پارس و فارس - نام سرزمين ملت ايران- گره خورده است. در کتابهاى ديگر جغرافيايى عهد باستان که به زبان لاتين نوشته شده است، خليج فارس يا درياى پارس با عنوان <ماره پرسيکو> يا <پرسيکوم ماره> آمده است. در کتاب <حدود العالم> که يک هزار سال پيش تاليف شده و قديمىترين کتاب فارسى موجود در دانش جغرافيا است در مورد اين دريا آمده است: <خليج پارس از حد پارس برگيرد، با پهناى اندک تا به حدود سند.> در قرن بيستم نام <بحر فارس> به <خليجفارس> تبديل شده و ترجمه آن در زبانهاى مختلف مورد استفاده است، به طورى که در کشورهاى انگليسى زبان به نام Persian Gulf، در زبان فرانسه به نام persique Golf، در زبان روسى persidski zalive، در زبان ترکى farsi korfozi و در زبان ژاپنى به نام perusha wan شناخته مىشود.
با اين توصيفات به نظر نمىرسد که تحقيق در مورد سابقه نام خليجفارس کار چندان دشوار و پيچيدهاى باشد و به راحتى مىتوان دريافت که نام خليجفارس داراى قدمتى هزاران ساله است. سندهاى تاريخى فراوانى که حتى به زبان عربى وجود دارد، تماما حکايت از اين دارد که جزاير خليج فارس رسما، اسما، عملا و به لحاظ تاريخى بخشى از ايران است.
اما سوال اين است که از چه زمانى طرح تغيير نام خليجفارس آغاز شد؟ اولين تلاش مربوط به روزنامه تايمز لندن است که در سال 195221331) در تحريفى آشکار براى نخستين بار خليجفارس را با نام جعلى <خليج عربى> مورد خطاب خود قرار داد. اما قبل از آن اصطلاح <خليج عربى> براى نخستين بار در دوره تحت قيموميت شيخنشينهاى خليجفارس توسط کارگزاران انگليس و به طور ويژه از طرف يکى از نمايندگان سياسى انگليس مقيم در خليجفارس به نام رودريک اوون در کتابى به نام حبابهاى طلايى در خليج عربى در سال 1958 به کار رفت. او نوشت: <من در تمام کتب و نقشههاى جغرافيايى نامى غير از خليجفارس نديده بودم ولى در چند سال اقامت در سواحل خليجفارس متوجه شدم که ساکنان ساحل، عرب هستند بنابراين ادب حکم مىکند که اين خليج را عربى بناميم.> او و فرد ديگرى به نام سر چارلز بلگريو به قصد تفرقه بين ايران و کشورهاى عرب اين موضوع را مطرح کردند.
سر چارلز بلگريو که بيش از 30 سال نماينده سياسى و کارگزار دولت انگليس در خليجفارس بود، پس از بازگشت به انگلستان در سال 1966 کتابى درباره سواحل جنوبى خليجفارس منتشر کرد و در آن نوشت: <عربها ترجيح مىدهند خليجفارس را خليج عربى بنامند.> اقدام ديگر در اين مورد به سال 1337 19588) برمىگردد که عراق و بعضى ديگر از کشورهاى عربى خليج فارس را خليج عربى خواندند. در اين سال عبدالکريم قاسم که با کودتاى نظامى قدرت را در عراق به دست گرفته بود و همچنين تمايل به حرکتهاى آزاديخواهانه مصر به رهبرى جمال عبدالناصر داشت، خليجفارس را خليج عربى خواند. دولت ايران در همان زمان در برابر اين نام مجعول واکنش نشان داد و گمرک و پست ايران از قبول محمولههايى که به جاى خليجفارس نام خليج عربى روى آن نوشته شده بود، خوددارى کرد. ايران همچنين در مجامع و کنفرانسهاى بينالمللى نيز در صورت به کار بردن اين اصطلاح ساختگى از سوى نمايندگان کشورهاى عرب واکنش نشان مىداد.
البته سازمان ملل متحد هم در چندين نوبت در بيانيهها، اصلاحيهها و مصوبههاى گوناگون و با انتشار نقشههاى رسمى، نهتنها بر رسمى بودن نام <خليجفارس> تاکيد کرده، بلکه از هياتهاى بينالمللى خواسته که در مکاتبات رسمى به ويژه در اسناد سازمان ملل از نام کامل <خليج فارس> استفاده کنند.
اما هنوز با گذشت سالها عدهاى با عزم راسخ در صدد آن هستند تا عنوان خليج عربى را به رسميت بشناسند. در سال 1383موسسه آمريکايى <نشنال جئوگرافيک> که از موسسات معتبر در حوزه علم جغرافيا محسوب مىشود، در اطلس تازه جهان که منتشر کرد، نسبت به اطلس پيشين خود حدود هفده هزار مورد تغيير اعمال کرد و از جمله اين تغييرات گنجاندن نام <خليج عربى> در داخل پرانتز در مقابل نام خليج فارس است که اعتراضهاى زيادى را به ويژه ميان ايرانيان مقيم آمريکا و نيز در داخل کشور برانگيخت.
آلن کارول، رئيس گروه تدوينکنندگان نقشههاى اين اطلس همان زمان به بىبىسى گفت: <در رسم اين نقشهها از منابع سازمان ملل متحد، وزارت امورخارجه آمريکا، سفارتخانههاى دولتهاى مختلف در واشنگتن و بسيارى سازمانهاى ديگر استفاده مىشود و ثبت اسامى مورد استفاده در نقشهها به صورت مرتب با هياتى ويژه در زمينه نامهاى جغرافيايى در ميان گذاشته مىشود اما تصميم نهايى براى ثبت اين اسامى را خود نشريه مىگيرد.> او گفت که گذاشتن نام <خليج عربى> در نسخه تازه اطلس نشنال جئوگرافيک به اين دليل است که برخى کشورها اين نام را به صورت رسمى بر خليجفارس نهاده و استفاده مىکنند و نشنال جئوگرافيک بر کاربرد اين نام در اين کشورها اذعان دارد.
اين مساله اعتراضهاى فراوانى را در ميان مردم، مسوولان و دانشگاهيان برانگيخت. از آن جمله مىتوان به راهاندازى صفحات مختلف اينترنتى به زبانهاى انگليسى و عربى و پيوند دادن آنها به موتورهاى جستوجوگر اينترنتى اشاره کرد. به اين ترتيب کسانى که به دنبال <خليج عربى> بودند با اين عبارت مواجه مىشدند: <چنين خليجى وجود ندارد، به دنبال خليج فارس بگرديد.> در نهايت اعتراضهاى گسترده به ثمر رسيد و موسسه نشنال جئوگرافيک نام مجعول <خليج عربى> را در آخرين نسخه اصلاحشده اطلس جهانى که 30 دسامبر 2004 روى اينترنت قرار داد، حذف کرد اما اين اقدام از سوى ايرانىهاى داخل و خارج کشور کافى تلقى نشد. موسسه جغرافيايى آمريکايى نشنالجئوگرافيک در پايگاه اينترنتى خود رسما اعلام کرد: <مرجعى که در پرانتز براى خليج عربى آمده بود، حذف و توضيحى جايگزين آن شده است، مبنى بر آنکه اين حوزه آبى از نظر تاريخى و به صورت متداول با نام خليج فارس شناخته مىشود، اما برخى نيز آن را خليج عربى مىنامند.> اين موسسه علاوه بر حذف عبارت <خليج عربى> توضيحى را که پيشتر در مقابل نام جزاير ابوموسى، تنب بزرگ و تنب کوچک قرار داده و آنها را جزاير <اشغال شده توسط ايران و مورد ادعاى امارات> خوانده بود نيز حذف کرد.
با همه اين تفاسير، تمام کشورهايى که خليجفارس را به هر دليلى خليج عربى خطاب مىکنند، نبايد باعث شوند تا ما نتوانيم از منافعمان به درستى دفاع کنيم. ناصر تکميل همايون عضو هيات علمى پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى در مصاحبه با <ديپلماسى ايرانى> گفته است: <ادعاهايى که در سالهاى گذشته درباره خليج فارس شنيده مىشود، مقدار زيادى به رفتارهاى نادرست ما با اعراب حاشيه آبهاى جنوب برمىگردد که به جاى اينکه مودت و محبت را در آنجا ايجاد و آنها را متکى به ايران کنيم، طورى رفتار کردهايم که ايران را دشمن خودشان مىپندارند. البته اين مساله اگرچه غلط بودن ديپلماسى ما را نشان مىدهد ولى مقدارى هم از تحريکهاى خارجىها ناشى مىشود. هيچ بحث علمى و تاريخى هم در ماجراى خليج فارس مطرح نمىشود. تاريخ و علم و جغرافيا نشاندهنده حقيقت است و شکافنده اين حقيقت، فعاليتهاى فرهنگى است. اما ما اين دريچه را بستهايم و فقط مىگوييم اينجا خليج فارس است و آنها هم مىگويند خليج عربى است. اين گفتمان تقابلجويانه و غيرفرهنگى را بايد اصلاح کنيم.>
آنچه روشن است اين است که، با وجود همه اين تلاشهاى تاريخى در جعل عنوان خليجفارس، هنوز نهادى يا کشورى نتوانسته است به هدف خود در اين جهت برسد و دليل آن هم کاملا روشن است. فقط اندکى زمان و قدرى پشتکار مىخواهد تا به متون و اسناد تاريخى که در اين زمينه موجود است رجوع شود.
نظر شما :