نبردى براى غرب

۳۰ مرداد ۱۳۸۷ | ۱۷:۵۲ کد : ۲۴۴۹ اخبار اصلی
مقاله اى از ميخائيل ساآکاشوويلى، رئيس جمهور گرجستان در مورد درگيرى اخير اين کشور و روسيه که در روزنامه وال استريت ژورنال به چاپ رسيد. لازم به ذکر است که اين مطلب پيش از آغاز آتش بس اخير ميان دو طرف نگاشته شده است.
نبردى براى غرب
در حالی می نویسم که روسیه با کشورم وارد جنگ شده است.
 
روز جمعه هزاران تانک روسی از مرز گذر کرده و وارد گرجستان شدند. جنگنده های روسی فرودگاه ها، پایگاه ها، بنادر و مراکز خرید عمومی در گرجستان را مورد هدف قرار دادند. بسیاری کشته و زخمی شدند. این جنگ که یادآوری تهاجم به افغانستان در سال 1979 و حمله 1968 به پراگ است، تهدید کننده ثبات و نظام امنیت بین الملل است.
 
چرا جنگ؟ این سوالی است که مردم کشور من از خودشان می پرسند. گرجستان نه تنها آغازگر این جنگ نبوده است، بلکه اختیاری هم در مورد آن نداشته است.
 
کرملین این جنگ را اوایل سال جاری طراحی کرد. روسیه تلاش کرد تا با ضمیمه کردن آبخازیا، یک از سرزمین جدائی طلب به خاک خود، گرجستان را تحریک کند. وقتی ما مقاومت کردیم، مسکو جنگ را به اوستیای جنوبی کشاند.
 
این جنگ به ظاهر به منظور حل نزاع جدائی طلبی آغاز شده است، اما واقعیت این است که این جنگی است بر سر استقلال و آینده گرجستان و از همه مهمتر نبردی است براى اروپایی که فرزندانمان در آن زندگی می کنند. بگذارید صریح تر بگویم: این نزاعی است که برا ى دستيابى به آینده آزاد در اروپا در گرفته است.
 
هیچ یک از کشورهای عضو اتحادیه جماهیر شوروی سابق به اندازه گرجستان در جهت تحکیم دموکراسی، مبارزه با فساد و ایجاد یک سیاست خارجی مستقل پیشرفت نداشته اند. این درست همان چیزی است که روسیه با آن به مبارزه برخاسته است.
 
این جنگی است بر سر ارزش های بین آتلانتیکی برای آزادی و دموکراسی. این نبردی است بر سر حقوق کشورهای کوچک برای زندگی آزادانه و تعیین آینده خودشان. این نزاعی است در راستای تلاش های قدرت بزرگ برای افزایش نفوذ در قرن بیستم به منظور مقابله با مسیر یکپارچگی و اتحاد که اتحادیه اروپا آن را تعریف کرده است. گرجستان انتخاب خود را کرد.
 
هنگامى که دولت من در سال 2004 پس از يک انقلاب آرام به قدرت رسيد، ما کشورى را در اختيار گرفتيم که دو نزاع حل نشده که ريشه هايش به دهه 90 بازمى گردد، آن را به زانودرآورده و بيمار کرده بود. من متعهد شدم که اين کشور را بارديگر يکپارچه سازم – نه به زور اسلحه، بلکه با تبديل کردن گرجستان به قطب جاذبه و پيشرفت. من مى خواستم مردمى که در مناطق مورد نزاع زندگى مى کنند، در کشورى دموکراتيک و روبه شکوفايى که مى توانست گرجستان باشد – و شده است –، سهيم شوند.
 
ما همچنين تلاش کرديم که روابط خوبى را با روسيه که هميشه همسايه گرجستان است و خواهد بود، داشته باشيم. ما خواستار روابطى عميق مبتنى بر احترام متقابل براى استقلال و منافع مان بوديم. در حالى که به منافع روسيه احترام مى گذاشتيم، اما بر اين نکته نيز تاکيد داشتيم که استقلال و حاکميت ما غير قابل مذاکره است. به همين دليل احساس مى کنيم که قادر هستيم به منظور حضور عميق تر در موسسات اقتصادى و امنيتى اروپا به طور آزادانه حاکميت مستقل را که از سوى ملت گرجستان انتخاب شده است، پيگيرى کنيم.
 
ما به شدت تلاش کرده ايم که به طور مسالمت آميزى آبخازيا و اوستياى جنوبى را بر اساس شرايطى که حقوق و منافع ساکنين اين سرزمين ها را به طور کامل به رسميت بشناسد، به جرگه گرجستان بازگردانيم. ما سال ها گفت و گوى مستقيم با رهبران آبخازيا و اوستياى جنوبى را پيشنهاد داديم تا بتوانيم از طريق آن در مورد طرحمان براى اعطاى خودمختارى احتمالى در درون مرزهاى بين المللى گرجستان به آنان بحث و گفت و گو کنيم.
 
اما روسيه که به طور موثر کنترل جدائى طلبان را در اختيار دارد، با سياست انضمام سريع اين سرزمين ها به خاک خود، به تلاش هاى ما پاسخ داد. در حالى که ما با تاکيد بر رويکرد آينده مشترک خود از ساکنين آبخازيا و اوستياى جنوبى درخواست هميارى کرديم، مسکو به طور گسترده اى کنترل رژيم هاى جدائى طلب را در اختيار گرفت. کرملين حتى مقاماتى امنيتى از روسيه را براى حکومت و اعمال کنترل هاى نظامى بر دولت هاى جدائى طلب انتخاب کرد.
 
در هر شرايطى دخالت روسيه در امور داخلى ما نقض فاحش هنجارهاى بين المللى است. اما اقدامات ناقض روسيه زمانى فاحش تر است که بدانيم اين کشور از دهه 90 متعهد به صلح بانى و ميانجيگرى در آبخازيا و اوستياى جنوبى شده است. روسيه به جاى آن که به عنوان يک ميانجيگر صادق عمل کند، يکى از طرف هاى مستقيم در اين نزاع ها شد و اکنون آشکارا يک مهاجم است.
 
پس از آنکه اروپا قوانين خود را تا سواحل درياى سياه گسترش داد، دولت من از کشورهاى جامعه غربى ــ به وى‍ژه دولت هاى و موسسات اروپايى – خواست تا نقشى اساسى را در حل نزاع جدائى طلبان ايفا کنند. کليد تمام راه حل ها جايگزينى ساختارهاى مذاکره اى و صلح بانى بود که طى دو دهه اخير ايجاد و با تلاش بين المللى روسيه حکفرما شده اند.
 
اما اروپا فاصله خود را حفظ کرد و همان طور که پيش بينى مى شد، روسيه تحريکات خود را افزايش داد. دوستانمان در اروپا توصيه به خويشتن‌دارى کردند و گفتند که ديپلماسى راه خود را پيدا خواهد کرد. ما به نصايح آنها گوش داديم و قدمى ديگر به جلو برداشتيم و همچنان ايده هاى جديد براى حل نزاع ها را مطرح کرديم. درست همين بهار گذشته بود که به رهبران جدائى طلب، خودمختارى بيشتر، تضمين هاى بين المللى و حضور گسترده تر در دولت گرجستان را پيشنهاد داديم.
 
پيشنهاد صلح ما رد شد. مسکو در صدد جنگ برآمد. در ماه آوريل روسيه با مناطق آبخازيا و اوستياى جنوبى به گونه اى رفتار کرد که گويى اين مناطق استان هايى از روسيه هستند. بار ديگر دوستان ما در غرب از ما خواستند که خويشتندارى نشان دهيم، ما هم چنين کرديم. اما روسيه با پوشش صلح طلبى نيروها و توپخانه سنگين خود را به آبخازيا اعزام کرد. تحريک هاى مستمر به گونه اى طراحى شده بود که گرجستان را به جنگ وادارند.
 
هنگامى که اين طرح به شکست انجاميد، کرملين توجه خود را به سوى اوستياى جنوبى معطوف کرد و به نمايندگان خود در آنجا دستور داد که حملات عليه مواضع گرجستان را افزايش دهند. دولت من با آتش بسى يک جانبه به اين تحرکات پاسخ داد. جداتى طلبان حمله به غيرنظاميان را آغاز کردند و تانک هاى روسى هم از مرز گرجستان گذشتند. ما چاره اى جز دفاع از مردم کشورمان و احياى نظم در چارچوب قانون اساسى گرحستان نداشتيم. مسکو اين اقدام را بهانه اى قرارداد و به طور همه جانبه تهاجم نظامى به گرجستان را آغاز کرد.
 
طى روزهاى گذشته روسيه يک تهاجم همه جانبه عليه گرجستان را آغاز کرده است. تانک هاى اين کشور به اوستياى جنوبى سرازير شدند و جنگنده هايش نه تنها پايگاه هاى نظامى که زيرساخت هاى اقتصادى و غيرنظامى را بمباران کردند.
 
چه چيزى به واسطه اين جنگ به مخاطره افتاده است؟
 
کاملا روشن است، آينده کشور در خطر است. مردم گرجستان با صدايى بلند و صريح گفته اند که آينده خود را در اروپا مى بينند. گرجستان يک کشور باستانى در اروپا است و از نظر فرهنگ، تمدن و ارزش ها با اروپا گره خورده است. در رفراندوم ژانويه سه تن از هر چهار گرجى خواستار حمايت از عضويت گرجستان در ناتو شدند. اين اهداف قابل مذاکره نيستند. اکنون ما در حال پرداخت هزينه براى بلند پروازى هاى دموکراتيک خود هستيم.
 
دوم، آينده روسيه در خطر است. آيا روسيه اى که عليه همسايگانش وارد جنگ مى شود، مى تواند شريکى براى اروپا باشد؟ اين کاملا روش است که رهبرى کنونى روسيه در تلاش براى احياى شکل جديدى از فشارهاى همه جانبه به منظور کنترل بر تمام مناطقى است که زمانى در حاکميت مسکو بود.
 
اگر گرجستان سقوط کند، اين به معناى سقوط غرب در تمام سرزمين هاى اتحاد جماهير شوروى سابق و فراتر از آن است. رهبران در کشورهاى همسايه – در اوکراين، در کشورهاى ديگر قفقاز و يا آسياى مرکزى – بايد بدانند که بى شک هزينه آزادى و استقلال بسيار سنگين است.  
 

نظر شما :