خودداری از گزک دادن به مرد دیوانه

ترور هنیه، تهدید همزمان وفاق و مدارا

۱۷ مرداد ۱۴۰۳ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۲۷۵۶۳ خاورمیانه انتخاب سردبیر
لیلا واحدی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: آیا ترور فرماندهان ارشد ایران و حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی، ترورهای گاه و بی گاه دانشمندان هسته ای و اقدامات خرابکارانه دیگر توانست، خویشتنداری تهران را بگیرد و او را به واکنشی هیجانی وادار کند؟ پاسخ این پرسش منفی است و به نظر می رسد منفی هم خواهد ماند و مقامات عالی در تهران تا حد امکان قصد دادن «گزک دست دیوانه» را ندارند. 
ترور هنیه، تهدید همزمان وفاق و مدارا

نویسنده: لیلا واحدی، روزنامه نگار

دیپلماسی ایرانی: ترور شهید اسماعیل هنیه، رئیس‌دفتر سیاسی حماس از دسته اقداماتی است که چرایی زمانی و مکانی آن، زوایایی تازه از اهداف و انگیزه‌های عاملان آن را روشن تر می کند. حتی اگر اسرائیل مسئولیت این ترور را رسما نپذیرد، کسی در جهان نیست که درباره عاملیت تل‌آویو در ترور هنیه شک داشته باشد. اسماعیل هنیه یکی از 6 فرد اثرگذار جنبش حماس، سال هاست در فهرست ترور موساد قرار دارد، بنابراین کسی از خود نخواهد پرسید که چرا اسماعیل هنیه ترور شد؟ محل ابتلای شک اما می تواند در محدوده زمانی و مکانی این ترور باشد. اسرائیل در قلب ایران یعنی تهران و در امنیتی ترین روز سال، یعنی ساعاتی پس از تحلیف رئیس‌جمهوری ایران، مهمان مهم این تحلیف را ترور کرد. واکنش به این اقدام که با ترور دیگر فرمانده لبنانی جبهه مقاومت همزمان بود، به طور قطع با واکنش این جبهه مواجه خواهد شد اما ترور رئیس دفتر حماس در تهران برای ایران، اسرائیل، منطقه و غرب پیامدهایی در پی خواهد داشت. 

تبعات ترور در تهران 

چرا تهران و چرا بامداد چهارشنبه 10 مرداد ماه؟ پاسخ این پرسش ها گرچه نیازمند تحلیلی چند بعدی و شناسایی دقیق معادلات جاری پیدا و پنهان در منطقه و میان ایران و اسرائیل است اما از نگاه داخلی می تواند نتیجه یک دیدگاه باشد که در قالب شعار دولت وفاق ملی و مدارا با دشمنان، روز تحلیف از زبان رئیس‌جمهور ایران شنیده شد. برای اسرائیل هیچ تهدیدی بالاتر از ایرانی یک صدا نیست که در پی حل منازعات خود با جهان و مدارا با دشمنان است. از این رو برای ناکام گذاردن ایده اتحاد در داخل و کاهش منازعات در خارج، اسرائیل به انتحاری ترین شکل ممکن عمل کرد. راه دشوار مسعود پزشکیان در همراه ساختن نهادهای مختلف تاثیرگذار با ایده خود، با این ترور می تواند دشوارتر هم شود. رئیس جمهوری پس از این برای گفتن از مدارا با جهان، ملاحظاتی را لحاظ خواهد کرد و این می تواند برای دولتی که در پی گشایش در روابط با جهان بر سر کار آمد، چالش آفرین باشد. 

در بحرانی که نتانیاهو برای جهان به وجود آورده، پاسخ کوبنده، دردناک و واقعی تهران به ترور مهمانش گریزناپذیر خواهد بود و آن گونه که منابع خبری از ناکامی میانجیگران منطقه ای و بین المللی حکایت می کنند این پاسخ قطعی است اما مدیریت میدان و دیپلماسی پس از این پاسخ اهمیت ویژه ای دارد. در سایه این مدیریت و ایجاد همدلی در کشور و نیز همراه سازی همسایگان، جمهوری اسلامی ایران می تواند از این بحران مسیری تازه برای خود بگشاید. این تله اسرائیل برای تداوم انزوای ایران در جهان اما می تواند با هوشیاری همه اثرگذاران در قدرت خنثی شود. کاستن و به حداقل رساندن تاثیر ماجراجویی اسرائیل برای واکنش هیجانی ایران به میدان جنگ، شجاعتی ملی و مصلحت سنجی را مستلزم است. واقعیت آن است که جهان آخرین دست و پا زدن های بنیامین نتانیاهو را در باتلاق جنگ غزه به نظاره نشسته و پایان این چهره تندروی راست در خود اسرائیل هم نزدیک است و می توان در عین قاطعیت، با مدیریت درست میدان و رسانه و تداوم عملیات رسانه ای-روانی این مرگ را به تماشا نشست. 

هوشیاری در شرایطی که دولت چهاردهم و رئیس جمهور هنوز به صورت کامل مستقر نبوده و کابینه ای تشکیل نشده است، می تواند پاسخ به اقدام تروریستی اسرائیل را اثرگذارتر کند. این هوشیاری زمانی ضروری به نظر می رسد که از ساعات ابتدایی وقوع ترور، گمانه ها و خبرهای ضدو نقیضی درباره وجود برخی کارشکنی ها و خرابکاری های داخلی هم در رسانه ها به صورت جدی منتشر و مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد که نیازمند رسیدگی و بررسی بسیار دقیق و هوشمندانه است. واکنش مدبرانه به این اقدام تحریک آمیز می تواند تبعات آن را برای دولت جدید کاهش دهد، این پیام را به جهان ارسال کند که سیاست خارجی و نحوه ارتباط ایران با جهان تحت تاثیر دسیسه های اسرائیل قرار نخواهد گرفت و جامعه را از نظر ذهنی و روانی آرام سازد. 

نتانیاهو و پلن B

ترور اسماعیل هنیه شاید در کوتاه مدت زیاده خواهی های نخست وزیر اسرائیل را ارضا کند اما در بلند مدت بسیاری از استراتژی های رژیم اسرائیل را از بین خواهد برد. این ترور بیش و پیش از آنکه برای ایران هزینه آفرین باشد، بنیامین نتانیاهو را شرایط دشوارتری قرار داده است و با این پرسش ساده اما مهم، روبه رو می کند که هدف این عملیات چه بود؟ برنامه یا پلن پساترور چیست؟ و این ترور چه کمکی به اسرائیل خواهد کرد؟ هدف این عملیات ارسال کدام پیام به کدام کشور بود؟ پیام تهدید و میدان خوانی برای تهران تا پا در معرکه غزه گذاشته و وارد جنگی بی افق شود؟ آیا این ماجراجویی پیش از این آزموده و رد نشده بود؟ آیا ترور فرماندهان ارشد ایران و حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی، ترورهای گاه و بی گاه دانشمندان هسته ای و اقدامات خرابکارانه دیگر توانست، خویشتنداری تهران را بگیرد و او را به واکنشی هیجانی وادار کند؟ پاسخ این پرسش منفی است و به نظر می رسد منفی هم خواهد ماند و مقامات عالی در تهران تا حد امکان قصد دادن «گزک دست دیوانه» را ندارند. 

در صورت تکرار پاسخ هوشمندانه ایران به این ترور و حاکم شدن فضایی مانند فضای پس از عملیات وعده صادق، پلن بعدی نتایاهو زمانی که مذاکرات تبادل اسرا را از بین برده، آمریکا، کشورهای منطقه، حزب الله لبنان و حماس و مردم فلسطین را عصبانی تر از همیشه کرده چه خواهد بود؟ یا اگر ایران پاسخی کوبنده دهد و جنگی تمام عیار در منطقه آغاز شود، چه خواهد کرد؟ آن هم دقیقا در بازه زمانی که در داخل اسرائیل هم روز به روز بر تعداد ناراضیان و شدت نارضایتی های افزوده می شود. 

ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس اگر با هدف تضعیف این گروه صورت گرفته باشد، نشان دهنده عدم شناخت دقیق تل آویو از حماس به عنوان دشمن چند ساله خود است، از آن رو که اگر حماس پس از 10 ماه کشتار بی وقفه در غزه و خان یونس هنوز قادر به پرتاب موشک به سوی اراضی اشغالی است، پس با حذف و ترور یکی از فرماندهان شاخه سیاسی خود، چندان آسیب نخواهد دید و حتی شاید این ترور عزم این گروه را برای مبارزه قوی تر با اسرائیل جزم تر کند. در مجموع می توان گفت بزرگترین بازنده این ترور شخص نتانیاهو و بزرگترین قربانیان آن اسرای یهودی در پایگاه های حماس هستند که سرنوشت آن ها پس از ناکامی مذاکرات می تواند خانواده هایشان را تحت شدیدترین فشارهای روانی قرار دهد. گرچه واقعیت وجودی احزاب و تفکری که نتانیاهو آن را نمایندگی می کند در جنگ و آشوب است و برای راست افراطی اسرائیل هیچ چیز به اندازه تهدید خارجی یا توهم تهدید خارجی، قدرت آفرین نیست اما به نظر می آید این بار باید دربرابر دیگر احزاب و مردم ترسیده اسرائیل پاسخی قابل قبول درباره اقدامات خود داشته باشند. 

تبعات منطقه ای و بین المللی

آخرین رویدادی جو بایدن و کامالا هریس در این شرایط آمریکا می¬خواهند؛ شروع جنگی تازه در منطقه است که یک طرف آن اسرائیل و طرف دیگر آن ایران است. این گزاره را می توان از شرایط سیاسی و داخلی در آمریکا برداشت کرد. گرچه حراست از ماهیت رژیم صهیونیستی، رسالتی انکارناپذیر برای تمامی ساکنان کاخ سفید است اما فریادهای جوبایدن بر سر نتایاهو پس از ترور هنیه نشان می دهد که این رسالت تا چه اندازه بر دوش آمریکا در چنین شرایطی سنگینی می کند. 

ترور هنیه بلافاصله پس از بازگشت نتانیاهو از آمریکا صورت گرفت تا نخست وزیر اسرائیل این سیگنال را به جهان ارسال کند که تشویق های ممتد برخی سناتورهای مجلس آمریکا، مشوق او برای ترور  بوده است اما به نظر نمی رسد دولتمردان آمریکا حتی اگر دار ودسته ترامپ هم باشند، از این ماجراجویی بی-بی چندان راضی باشند. پیام های رسمی و غیررسمی از سوی سفیران دولتی و غیردولتی به ایران برای خویشتنداری در برابر ماجراجویی اسرائیل هم نشانه ای از شرایط اره ای است که واشنگتن در حال حاضر در آن قرار دارد. 

چنین موضعی برای اروپا هم با وجود تمام ابهامات و سردرگمی های مقامات این قاره قابل تصور است. اروپا گرچه در کارزار جنگ اوکراین و روسیه، سردی روابط با تهران را با ادعای ارسال سلاح برای مسکو از سوی تهران، تجربه کرد اما در دولت چهاردهم سیگنال های رد و بدل شده، امیدها را برای بهبود روابط زنده تر کرده است. 

همسایگان ایران و کشورهای منطقه بیشترین تاثیر و تاثر را از تحولات روزهای اخیر داشتند. روابط رو به بهبود ایران با همسایگانش که مورد استقبال و تاکید و تایید آنها قرار گرفته نیازمند مراقبت در برابر ماجراجویی های اسرائیل است و از این منظر پایتخت های عربی از ابوظبی و امان تا مسقط و بغداد روزهای سختی را در پیش دارند و این می تواند آخرین امیدها را برای احیای طرح هایی چون ابراهیم به طور کامل از بین ببرد. روزهای آینده، غرب آسیا پرخبرترین نقطه جهان خواهد بود و باید منتظر تاکتیک ها و استراتژی های بسیاری نشست.  

کلید واژه ها: بنیامین نتانیاهو اسرائیل ترور هنیه ترور اسماعیل هنیه ایران و اسرائیل اسرائیل و فلسطین مراسم تحلیف مسعود پزشکیان لیلا واحدی


( ۷ )

نظر شما :