سایه ظهور دوباره جنگ داخلی سنگینی می کند
بوسنی هرزگوین در آستانه فروپاشی
نویسنده: سعید هاشمی، کارشناس بوسنی و هرزگوین
دیپلماسی ایرانی: کریستین اِشمیت، نماینده ی جدید جامعه جهانی در جمهوری فدراتیو بوسنی و هرزگوین که از حدود سه ماه پیش جانشین والنتین اینتسکو شده، نسبت به خطر قریبالوقوع فروپاشی در این کشور و وجود یک چشمانداز جدی در خصوص بازگشت به روزهای درگیری و حتی جنگ هشدار داده است.
تفسیر وی از وضعیت موجود بر این پایه استوار است که اگر صرب های جدایی طلب همچون گذشته بر تهدیدات خود برای ایجاد مجدد ارتش مستقل صربی اصرار بورزند، در نتیجه نیروهای مسلح ملی به دو دسته تقسیم خواهند شد که علاوه بر ایجاد دو دستگی رسمی میان نیروهای نظامی صرب-بوشنیاک، قویا همین موضوع موجب شعله ور شدن آتش زیر خاکستر تنش های قومیتی و مذهبی میان طرف های حاضر در این سرزمین یعنی_صرب ها_ بوشنیاک ها و حتی_کروات ها خواهد شد.
وجود اختلافات نژادی و تنش های شدید میان اقوام صرب و بوشنیاک ها که از آنان به عنوان مسلمانان بومی اروپا نیز یاد می شود، ریشه در طول تاریخ دارد که مرور آن در این مقال نمی گنجد ولی آن چه مسجل است، با گذشت سالیان بسیار زیاد همچنان آتش این نفرت و کینه توزی ها شعله ور است.
رصد محیطی از وضعیت نابهنجار موجود این احتمال را مطرح می کند که با ایجاد درگیری هایی میان نیروهای مجری قانون ملی بوسنی و پلیس صربهای بوسنی و ایجاد دو یا چند دستگی در ارتش، منتج به خطر افتادن توافق دیتون و بیثباتی در سرزمین بوسنی و هرزگوین خواهد شد و نهایتا دامنه این تحرکات به منطقه ی بالکان در منظری از تفرقه ها و جنگ های قومیتی و مذهبی آتی که دور از ذهن نیستند، خواهد کشید.
اقداماتی که منجر به اعلام این موقعیت حساس و پیچیده از سوی نماینده عالی سازمان ملل در بوسنی شده ناشی از رفتار جدایی طلبانه میلوراد دودیک، رهبر صربهای بوسنی مبنی بر تشکیل یک نیروی جدید نظامی صرب و منفک از نهادهای دولتی این فدراسیون است که گمان می رود: با این مسیری که وی برای آینده ی سیاسی خود و هم نژادی هایش متصور شده است، شاید دودیک به ملادیچی دیگر و حتی قصاب تازه ای برای بالکان تبدیل گردد.
رئیس دوره ای شورای ریاست جمهوری بوسنی و هرزگوین با اعلام این موضع جنگ طلبانه، به محاصره پادگانهای ارتش بوسنی و اجبار آن ها به ترک مناطق صربنشین بوسنی و حتی همراهی دوستان متعهدش یعنی صربستان و روسیه و حمایت از وی، در صورت تلاش و یا دخالت نظامی غرب، نیز اشاره کرده است.
از سوی دیگر تَتَمه نیروهای باقی مانده حافظ صلح بین المللی که از زمان عقد پیمان دیتون و خاتمه جنگ دهه نود میلادی بوسنی در حدود 700 نفر برآورد می شود نیز برای جلوگیری از وقوع جنگی جدید در این کشور کفاف مدیریت اوضاع را نخواهد داد و قطعا نیاز به اعزام نیروهای نظامی بیشتری از سوی سایر کشورهای عضو ناتو به این سرزمین خواهد بود.
لازم به یادآوری است که نیروهای صلح بان بین المللی یا همان کلاه آبی های هلندی که در زمان جنگ، وظیفه تامین امنیت ساکنان منطقه امن و محافظت از غیرنظامیان ساکن خارج از این منطقه و سربازان بوسنیایی در برابر نیروهای صرب را بر عهده داشتند، بدون هیچ جنگ و درگیری، غیرنظامیان شهر اشغال شده سربرنیتسا که به آنان پناه آورده بودند را به صربها تحویل دادند که در نهایت منجر به کشتار بیش از 8 هزار بوسنیایی و آوارگی بسیاری از زنان و کودکان از خانه هایشان گشت و در صفحات تاریخ به عنوان نسل کشی و بزرگترین جنایت بشری بعد از جنگ جهانی دوم ثبت شد.
بنابر اذعان برخی مقامات بلند پایه نظامی هلند ، این کشتار و نسل کشی افراد غیر نظامی در سربرنیتسا و انفعال مشهود سازمان های بین المللی در این جنگ،"بزرگترین شکست بشریت به ویژه جامعه بینالمللی در طول تاریخ بود".
علاوه بر نیروهای صلح بان بین المللی، ناتو نیز مقر اصلی خود در سارایوو را همچنان حفظ کرده است.
از همین رو مساله بسیار مهمی که در حال حاضر مطرح می باشد: تهدیدات جدی دولت روسیه در خصوص تمدید مجوز سالانه این دو نهاد نظارتی بین المللی در بوسنی است.
بنابر اعلام رسمی دولت روسیه در صورتی که تمامی ارجاعات به نماینده عالی حذف نشوند، روس ها قطعنامه شورای امنیت را مسدود خواهند کرد که در نتیجه این اقدام اختیارات اشمیت به عنوان ناظر توافق صلح "دیتون" تضعیف خواهد شد.
از مدت ها قبل، روس ها با انتصاب کریستین اشمیت توسط شورای اجرای صلح مخالفت صریح و جدی داشته و دایره اختیارات وی را به رسمیت نمیشناسد.
البته باید از این زاویه نیز موضوع را مورد واکاوی قرار داد که بر اساس شواهد و قرائن از پیش موجود، اقدامات دودیک رئیس جمهوری صرب بوسنی را با نوع نگاه شخص ولادیمیر پوتین در جهت ایجاد التهابات و تنش های قومیتی و مذهبی در سرزمین بوسنی را می توان در یک راستا قرار داد، چرا که شخص دودیک با نزدیکی زیاد به حوزه ی فکری روس ها، خصوصا متاثر از شخصیت رئیس جمهوری روسیه همچون مهره ی شطرنجی برای ایشان، در این منطقه ی استراتژیک از اروپا نقش آفرینی کرده و خواهد کرد.
در سال های اخیر، نقش دولت های چین و روسیه و اقدامات مختلف ایشان در منطقه ی بالکان در ایجاد این منازعات و حتی ایجاد جنگ های احتمالی پیش رو بسیار پررنگ است، چرا که این صحنه درگیری به نوعی همان جنگ های نیابتی در عرصه های مختلف-اقتصادی-نظامی-سیاسی، میان قدرت های غربی مخالف (ایالات متحده و اتحادیه اروپا) با کشورهایی چون روسیه و چین خواهد بود.
با نگاه اجمالی به وقایع و شواهد قابل استناد، گمان بر این است: دولت روسیه در هر صورت با ایجاد امنیت پایدار و آرامش در این منطقه مخالف است، چرا که از یک سو امنیت ظاهری و سنگ بنای اتمام جنگ تمام عیار قبلی در این منطقه، با نام امریکایی هایی گذاشته شده است که ذاتا در جناح مقابل و به عنوان دشمن دیرینه ی روس ها مطرح هستند و از سوی دیگر سیاست های راهبردی کشورهای قدرتمند غرب اروپا (مخالف با سیاست های کرملین) برای بهره برداری از ظرفیت های عظیم مادی و معنوی و همچنین موقعیت جغرافیایی خاص منطقه بالکان نیز در این نوع نگاه روس ها، بشدت تاثیر گذار است.
نظر شما :