جنگها با نیت و برداشتهای اشتباه
مردم آمریکا باید بیاموزند مسئولیتپذیر باشند
نویسنده: پل پیلار
دیپلماسی ایرانی: درست در روزهایی که بیشتر رسانه های آمریکایی اخبار مربوط به استیضاح دونالد ترامپ را پوشش می دادند، واشنگتن پست فضای قابل توجهی را به یک سری مطالب درباره جنگ در افغانستان اختصاص داد. روزنامه ها و خبرنگاران وانمود می کنند که این مطالب یک سری افشاگری و آشکار ساختن حقایق است، اما اداره دولتی ارائه دهنده این مصاحبه ها یعنی بازرس عمومی ویژه برای بازسازی افغانستان هیچ مساله ای را پنهان نکرده است. این اداره که در سال 2008 توسط کنگره تاسیس شده، آزادانه فعالیت می کند و در طی یک دهه فعالیت خود، گزارش های بسیاری را منتشر کرده است.
واشنگتن پست این سری مطالب را تحت عنوان «جنگ با حقیقت» منتشر کرده و نوشته اسناد و مدارکی وجود دارد مبنی بر اینکه مقامات ارشد دولت ایالات متحده در طی 18 سال گذشته حقیقت را درباره جنگ در افغانستان نگفته اند و این در حالی بوده که می دانستند امکان پیروزی در این جنگ وجود ندارد.
بی شک پیش بینی ها درباره جنگ در افغانستان خوش بینانه و حتی رویاپردازانه بودند و قطعا آنچه به عموم مردم توضیح داده شد، با ارزیابی های هوشیارانه تر پشت درهای بسته متفاوت بود. اما همانطور که در گزارش های رسمی و مطالب واشنگتن قابل مشاهده است، مشکلات جنگ ایالات متحده در افغانستان مساله ای مربوط به رهبران سیاسی یا دروغ گویی و پنهان کاری مقامات دولتی نیست. دروغ ها و فریب ها دلیل مداخله نظامی ایالات متحده در افغانستان و تبدیل شدن آن به طولانی ترین جنگ آمریکا نبودند.
ایالات متحده به دلایلی که ریشه در ترس گسترده و فشارهای سیاسی داشت، در افغانستان مداخله نظامی کرد و آنجا ماند. پس از فاجعه 11 سپتامبر جای تعجب نداشت که نیروهای آمریکایی به افغانستان رفتند تا القاعده، گروه مسئول این حمله، را ریشه کن کنند. پس از ریشه کن کردن القاعده و برکناری قدرت میزبانان آن یعنی طالبان، شرایط باید خروج از افغانستان برای دولت های ایالات متحده تسهیل می شد؛ اما قبول مسئولیت چنین کاری از نظر سیاسی دشوار بود. ایالات متحده در صورت خروج از افغانستان با احتمال حمله تروریستی مواجه بود و هیچ دولتی نمی خواست مسئولیت این خروج را برعهده بگیرد.
ویتنام
در رابطه با دیگر جنگ های اشتباه آمریکا در نیم قرن گذشته نیز مشاهدات مشابهی درباره نقش دروغ ها و پویایی سیاسی گسترده تر وجود دارد. یکی از آنها جنگ ویتنام است که واشنگتن پست چندین سال در یک افشاگری مشابه جنگ افغانستان، اسناد طبقه بندی شده پنتاگون را درباره آن منتشر کرد. بله آغاز کنندگان جنگ ویتنام فریب کاری کرده و حادثه خلیج تونکین در 1964 را حمله ای از سوی ویتنام شمالی نشان دادند و بعدتر درباره شمار نیروهای دشمن دروغ گفتند تا تهدید را کاملا جدی نشان دهند. اما ایالات متحده برای شروع جنگ ویتنام به این ترفندها نیازی نداشت. داستان ها در افشاگری های اسناد پنتاگون صرفا به بدبینی درباره «پیروزی» در جنگ اشاره داشتند و نه تلاشی که ایالات متحده برای حفظ اعتبار خود و جلوگیری از سقوط یک کشور آسیایی دیگر به صف کمونیست ها کرده بود.
دیدگاه های مطبوعات، مردم و سیاستمداران آمریکایی درباره ویتنام در یک بازه زمانی حدودا سه ساله و در پی تلخ شدن جنگ، هزینه های هنگفت آن و نبود شواهدی دال بر پیروزی، تغییر کرد. تغییر دیدگاه ها نتیجه آشکار شدن حقایق پنهان نبود. مقالات پنتاگون برای مورخان و تحلیلگران سیاسی منابع مهم و قابل توجهی به شمار می روند، اما انتشار آنها تغییری در روند جنگ نداشت. از زمان انتشار آنها تا تصمیم دولت نیکسون به عقب نشینی دو سال طول کشید.
عراق
جنگ عراق در سال 2003 با منطقی ضعیف تر از جنگ ویتنام آغاز شد و به رغم تلاش های نومحافظه کاران با دستورکار سرنگونی رژیم صدام حسین، از حمایت چندانی برخوردار نبود. «اتحاد» بین رژیم عراق و القاعده کاملا دروغین و مغایر با تحلیل های جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بود. اما کمپین دولت برای جلب حمایت از جنگ به رغم ادعاها درباره ارتباطات تروریستی، کمتر مبتنی بر دروغ های مشخص بود و صرفا با سرمایه گذاری بر حال و هوای پس از حملات 11 سپتامبر آغاز شد. اما این اظهارات سبب شدند حمایت از شروع جنگ عراق به مراتب گسترده تر از انتظار اولیه نومحافظه کاران باشد. پس از 11 سپتامبر، جمهوری خواهان و بسیاری از دموکرات ها دلایل سیاسی جداگانه ای برای حمایت از جنگ داشتند. اما درست مانند جنگ ویتنام، کاهش حمایت ها از جنگ به دلیل آشکار شدن حقایق رخ نداد و بیشتر به دلیل تلخ شدن جنگ، هزینه های بالا و دستاورد اندک آن بود.
بار دیگر، رسانه ها و خبرنگاران بر موج گسترده تغییرات حال و هوای عموم مردم درباره جنگ سوار شدند و پس از کاهش حمایت ها از جنگ، وانمود کردند که اگر زودتر درباره دلایل پنهانی جنگ افشاگری می کردند، می توانستند جلوی آشفتگی را بگیرند؛ استدلالی که هرگز نمی شود اثباتش کرد.
قبول مسئولیت
مجموعه مقالات واشنگتن پست درباره افغانستان مطالب مفیدی را برای بحث درباره این جنگ و چالش ها مداخلات نظامی مشابه ارائه می دهد؛ اما اینکه مشکل پنهان کاری های دولت و انتشار دروغ تصور شود، درک نادرستی از ماجراست. این تصور اشتباه مشکل را پنهان کاری از سوی دولت نشان می دهد، اما دلیل اصلی جنگ های ناخوشایند آمریکا این نیست. چنین برداشتی سبب می شود که ترس ها، نگرانی ها، هیجانات و خرد متعارف محرک این جنگ های بد نادیده گرفته شوند. برای نمونه می توان به مشکلات کنونی در سوریه اشاره کرد. واشنگتن پست که خود از پنهان کاری ها در مداخله های نادرست نظامی در افغانستان می نویسد، به طور عمده حامی درگیری در سوریه بوده به این دلیل فرضی که ایران و روسیه قصد دارند کل منطقه را تحت سلطه خود درآورند. البته سیاست های داخلی هم در این زمینه بی تاثیر نیستند و برخی از طرفداران باقی ماندن نیروهای آمریکایی در سوریه تنها به این دلیل چنین نظری دارند که دونالد ترامپ قصد خارج کردن سربازان از آنجا را دارد.
نسبت دادن جنگ های بد به عدم شفافیت دولت، نوعی شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است. بدین ترتیب، افرادی به عنوان دروغگو و پنهان کار در یک سری تراژدی ها مورد سرزنش قرار می گیرند و این در حالی است که مسئولیت حقیقی بر گردن شمار زیادی از آمریکایی ها، از مردم گرفته تا مطبوعات و کنگره، است که به خود اجازه داده اند بر مبنای احساسات و فرضیات تصمیم گیری کنند؛ آمریکایی هایی که هرگز فرضیات را زیر سوال نبرده اند یا درباره احساسات زودگذر در حمله به یک کشور به خوبی نیندیشیده اند. تنها راه کاهش احتمال درگیر شدن ایالات متحده در جنگ های اشتباه در آینده این است که آمریکایی ها انتقاد و بررسی فردی باورها و تصورات خود را بیاموزند.
منبع: نشنال اینترست / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :