روابطی که با حفظ گسترش تعاملات با دیگر کشورهای منطقه صورت می گیرد
آینده روابط ایران و چین در پرتو تحولات منطقهای و بینالمللی
احسان صادقی چیمه، پژوهشگر حوزه چین در موسسه تهران
دیپلماسی ایرانی: شی جین پینگ در آخرین دیدار با هیات ایرانی متشکل از علی لاریجانی و محمدجواد ظریف در اسفندماه 1397گفته بود علیرغم وضعیت کنونی بینالمللی و تغییر و تحولات به وجود آمده، چه در عرصه منطقه ای و چه بین المللی، این کشور همچنان تمایل دارد تا در چارچوب شراکت جامع راهبردی با تهران، روابط با ایران را توسعه دهد. رئیسجمهوری چین همچنین خواستار افزایش همکاریها میان دو کشور در زمینههایی مانند امنیت، ضد تروریسم و تقویت مبادلات مردمی و هماهنگی بیشتر در مسائل بینالمللی برای ترویج نوع تازهای از روابط بینالمللی شده است. وزارت امور خارجه چین نیز در بیانیهای اعلام کرد وانگ ایی، وزیر امور خارجه این کشور در دیدار با جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران گفته که تغییراتی عمده و مهم چه در منطقه خاورمیانه و چه در صحنه بینالمللی در حال وقوع است و اکنون روابط میان تهران و پکن با وضعیتی جدید روبرو شده است. وانگ در ادامه گفته است علیرغم تغییرات در حال وقوع، دو کشور همچنان بر پیشبرد روابط دوجانبه و راهبردی میان خود ادامه خواهند داد ضمن آنکه چین از ایران این انتظار را دارد تا هر چه بیشتر به ایفای نقش سازنده خود در مسائل منطقه ای ادامه دهد. ظریف نیز در دیدار با همتای چینی خود بر ایفای نقش هر چه سازندهتر چین در منطقه خاورمیانه و مشارکت در روند بازسازی کشورهایی همچون عراق و سوریه، مشارکت در روند صلح افغانستان و همچنین ابراز تمایل ایران برای مشارکت فعالانه در پروژه ابتکار یک کمربند – یک جاده تاکید کرد. مخرج مشترک صحبتها و اعلام مواضع مقامات چینی در دیدار با مقامات ایرانی، ذکر این نکته بوده است که چه در عرصه بینالمللی و چه در عرصه منطقهای شاهد تغییر و تحولات چه در صحنه بینالمللی و چه در عرصههای منطقهای هستیم. سوالی که در اینجا باید مطرح کرد این است که منظور مقامات چین از تحولات منطقهای و بینالمللی در حال وقوع و روبه رو شدن روابط ایران و چین با وضعیت جدید موردنظر چیست؟ پاسخ به این پرسش را باید در ذکر دو گزاره خلاصه کرد؛
الف_چین و تغییر و تحولات بینالمللی در جریان
باید گفت وضعیت در حال تحول بینالمللی تنها به منزله ایجاد فرصت برای چین به منظور پرکردن خلاء حضور آمریکا در نظم چندجانبه موردنظر پکن نیست. کنشهای یکجانبهگرایانه آمریکا سبب شده است تا این مساله بهمثابه تیغی دولبه برای چین عمل کند. این کنش یکجانبه ضمن آنکه سبب به هم ریختگی و آشفتگی در نظم بینالمللی شده است باعث شده تا فشارهای ساختاری از جانب آمریکا بر چین از جنبههای مختلف تشدید شود. این تحولات بالطبع و بدون شک منافع چین را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است؛ به عنوان مثال میتوان به مواردی همچون:
1-فشارهای تجاری و اقتصادی در قالب جنگ تجاری و تعرفهها: انتقاد و حملات لفظی به سیاستهای تجاری چین از جانب ترامپ و عملیاتی کردن این تهدیدات در قالب وضع تعرفه بر کالاهای وارداتی چین به آمریکا سبب شد تا چین در حاشیه اجلاس دسامبر 2018 گروه 20 در کشور آرژانتین به مذاکره با آمریکا روی بیاورد. نتیجه این مذاکرات تعلیق اعمال تعرفهها و ادامه دادن به مذاکرات برای رسیدن به یک توافق جامع بوده است. رسیدن طرفین به یک توافق جامع را نمیتوان مسالهای دور از ذهن دانست.
2-فشارهای نظامی و امنیتی در قالب تلاش برای وارد نمودن چین به پیمانهای کنترل تسلیحاتی: دولت آمریکا اگرچه روسیه را متهم به نقض پیمانهای مرتبط با کنترل تسلیحات از جمله پیمان INF میکند با اینحال باید گفت بخش بزرگی از نگرانیهای آمریکا در قبال این موضوع، زرادخانهای بزرگ و گسترده از موشکهای بالستیک میانبرد چین و عدم نظارت در چارچوب پیمانهای موردنظر بر برنامههای موشکی این کشور است. چین تاکنون درخواست آمریکا برای مذاکره و ورود به این پیمان را رد کرده است.
3-تلاش برای مهار و یا کند نمودن روند تبدیل شدن چین به قدرت نرمافزاری و تکنولوژیک: برنامههای جاهطلبانه چین از جمله برنامه ”ساخت چین 2025“ از منظر آمریکا بهمنزله بهچالش کشیدن قدرت تکنولوژیک این کشور است. افزودن ابعاد امنیتی به این برنامههای جاهطلبانه چین از جانب آمریکا موضوعی است که در ماههای اخیر پررنگ شده است. در این زمینه بهعنوان مثال میتوان از مواردی همچون دستگیری منگ وانژو یکی از مدیران ارشد شرکت هوآوی و بهدنبال آن اعلام جرم علیه این شرکت توسط مقامات ارشد امنیتی فدرال آمریکا در ژانویه 2019 به اتهام کلاهبرداری بانکی و سرقت اسرار تجاری از آمریکا نام برد.
ب_چین و تغییر و تحولات منطقهای در جریان
تحولات در سطح منطقهای آن هم در منطقهای راهبردی همچون خاورمیانه که در محیط پیرامونی کشور چین قرار گرفته و رفتار کنشگران این منطقه در قبال بازیگران فرامنطقهای، سبب شده است تا چین حداکثر توان خود را به منظور بهرهبرداری از وضعیت موجود و پیشبرد منافع خود بهکار ببرد. به عنوان مثال فروپاشی سازمان تروریستی داعش در عراق و سوریه و فضای بهوجود آمده در منطقه خاورمیانه سبب میشود تا چین آماده ورود به فضای پسا-داعش در این منطقه شود. فضای پسا-داعش در منطقه موضوعی است که استفاده و بهرهبرداری از این فضا برای جمهوری اسلامی ایران با توجه به روابط نزدیک کشورمان با چین مسالهای شایان توجه است اما این تنها میتواند یک روی سکه باشد. فضای جدید کنشگری در منطقه خاورمیانه در سطح بازیگران دولتی در اینجا مسالهای است که در روی دیگر سکه قرار گرفته است. فضای جدید کنشگری در سطح منطقهای بهمعنی انگیزهها و اراده سیاسی بازیگران این منطقه برای بسط و توسعه روابط خود با قدرتهای نوظهور و از جمله چین است و چین نیز در طرف مقابل تلاش دارد تا از ظرفیتهای کشورهای منطقه در جهت منافع خود استفاده کند.در این چارچوب میتوان از مواردی همچون:
1-ایجاد مجامع و سازوکارهای چندجانبه همچون مجمع گفتگوهای چین و اعراب و گردهم آمدن اعضای این مجمع در پکن در سال 2018: در اجلاس سال 2018 چین متعهد شد تا وامهای چند میلیارد دلاری را به این کشورها اختصاص دهد.
2-سفر شی جین پینگ رئیس جمهور چین به امارات متحده عربی در سال 2018: امارات متحده عربی برای کشور چین از اهمیتی ویژه برخورددار است به طوری که این کشور را دروازه ورود کالاهای چینی و تسهیلکننده تجارت پکن به دیگر کشورهای عربی میدانند.
3-سفر محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی به چین در فوریه 2019: موضوعاتی همچون انرژی تا همکاریهای نظامی در دستورکار مقامات ریاض و پکن قرار دارد. به عنوان مثال فروش پهپادهای چینی به این کشور و یا انعقاد موافقتنامه بهمنظور ساخت مجتمع پالایشگاهی و پتروشیمی در چین توسط شرکت آرامکو عربستان آن هم در سفر اخیر ولیعهد سعودی به پکن میتواند بهخوبی نشاندهنده ارتباط سطح بالای چین و عربستان باشد.
در واقع باید گفت چین برای کنشگران این منطقه به مثابه بازیگری انباشته از ظرفیتهای گسترده مالی و تجاری است. بهعنوان مثال ابتکار یک کمربند یک جاده چین برای کشورهای منطقه خاورمیانه این پتانسیل را دارد تا برای جذب سرمایهگذاریهای چین برای تقویت زیرساختهای لجستیکی و صنعتی خود، روابط خود را هر چه بیشتر با پکن توسعه دهند. به صورت اجمالی باید به این نکته اشاره کرد که روابط میان چین و کشورهای منطقه خلیج فارس و خاورمیانه دیگر محدود به معادله انرژی در سالهای آتی نخواهد بود.
نتیجهگیری
اگرچه تلفیق مولفههای تمدنی یعنی پیشینه تاریخی روابط با مولفه های جغرافیایی- سیاسی و البته منافع مشترک میان طرفین، بسترهای لازم را برای پیشبرد هر چه بیشتر روابط میان ایران و چین مهیا کردهاند، اما رجوع به این موضوعات و مباحث نمیتواند راهنمای عمل مناسبی برای تحلیل مناسبات میان ایران و چین در برهه زمانی کنونی و با نگاهی به چند سال آینده به حساب آید. هدف از ارائه دو گزاره فوق، روشن کردن موضعگیری چین در مقابل مقامات ایران و مقصود و غرض آنها از تغییر و تحولات موردنظر بود. نتیجه گرفته شده نیز این بود که مزیت کنشهای چین در قبال تحولات سیاست بینالمللی، انعطاف و تطابقپذیری آن با تغییر و تحولات موردنظر چه در سطح منطقهای و چه در سطح نظام بینالملل است.
منظور از انعطاف پذیری، تلاش چین برای حساس نکردن آمریکا به کنشگری خود در همراهی محتاطانه با تحریمهای این کشور علیه ایران همزمان با مذاکرات حساس تجاری با واشنگتن و در عین حال تسهیل کردن مذاکره میان آمریکا و کرهشمالی برای حل یک مشکله منطقهای دیگر بوده است.
به موارد فوق میتوان تطبیق پذیری چین در مساله جمع میان تلاش بازیگران منطقهای خلیج فارس که بهنوعی رقبای منطقهای ایران محسوب میشوند، برای فشار بر ایران و در عین حال حفظ روابط تجاری با ایران اشاره کرد. با اینحال باید پذیرفت که این شرایط سبب خواهد شد تا فرصتهای استراتژیک در روابط میان تهران و پکن به مرور زمان کمرنگتر شود.
نظر شما :