جغرافیای سیاسی ایالات متحده
بازداری از ظهور چالشهای بالقوه
دیپلماسی ایرانی: از دیدگاه عملی ایالات متحده به این دلیل کنترل آمریکای شمالی را در دست دارد که تقریبا هر سرزمینی را که ارزش محافظت داشته، حفظ کرده است. به استثنای کوبا یا بخش های معدودی در جنوب کانادا، باقی زمینهای این قاره بیشتر از آنکه ارزشمند باشند، دردسرآفرین هستند. به علاوه، روابط امنیتی که ایالات متحده با کانادا و مکزیک برقرار کرده به این معناست که آنها هیچ گاه تهدیدی برای موجودیت سلطه امریکایی نخواهند بود. هر تهدیدی علیه آمریکا در خارج از قاره آمریکای شمالی ریشه خواهد داشت و تنها کشوری می تواند تهدید احتمالی برای ایالات متحده باشد که قدرتی در وسعت یک قاره داشته باشد. تا سال 2011 چنین کشوری در نظام بین المللی نبود. انتظار ظهور قدرتی این چنینی هم نمی رود. بیشتر جهان از نظر جغرافیایی بیشتر از آن دچار مشکل است که انتظار ادغام شدن آن و پدید آمدن چنین تهدیدی برود. جنگل ها، صحراها و کوه ها و نبود رودخانه های قابل استفاده در سیستم های حمل و نقل، آفریقا را از چنین یکپارچگی ای باز می دارند. بخش زیادی از استرالیا هم قابل سکونت نیست و هر ادعایی درباره قدرت «قاره ای» استرالیا تنها در حد گفتار است.
در حقیقت، تنها در دو بخش از جهان احتمال ائتلافی در رقابت با ایالات متحده وجود دارد که یکی از آنها آمریکای جنوبی است. آمریکای جنوبی منطقه ای توخالی است بدین صورت که بیشتر مردم در نواحی ساحلی سکونت دارند و مرکز این قاره را جنگل ها و کوه ها پوشانده اند. با این حال، آمریکای جنوبی تنها منطقه ای است که همچون ایالات متحده از مسیرهای آبی قابل استفاده برای حمل و نقل و زمین های زراعی برخوردار است. اما هسته آمریکای جنوبی بین چهار کشور تقسیم شده که بخش اعظم آن در اختیار برزیل است. در عمل، وجود فرهنگ ها و زبان های متفاوت ساکنان منطقه را از اتحاد باز می دارد. رقابت بین کشورهای منطقه به اندازه ای است که ایجاد هر چالشی از سوی آنها برای ایالات متحده را غیرممکن می سازد. به وجود آمدن چنین چالشی نیازمند یکپارچه سازی این کشورها تحت سلطه برزیل و حذف پاراگوئه، اوروگوئه و آرژانتین خواهد بود. اگرچه باتوجه به فاصله قدرت برزیل با سه کشور دیگر، چنین اتفاقی و چالش ناشی از آن دور از ذهن نیست، اما قریب الوقوع هم محسوب نمی شود.
بخش دیگری از جهان که می تواند قدرت ایالات متحده را به چالش بکشد، یوراسیاست. یوراسیا می تواند محل احتمالی ظهور یک رقیب قدرتمند برای ایالات متحده باشد، اما از نظر جغرافیایی ظهور چنین قدرتی یا ائتلاف چند قدرت منطقهای، بسیار دشوار خواهد بود. در حقیقت، بیشتر بخش های پایینی یوراسیا در تشکیل چنین قدرتی نقشی نخواهند داشت. حوزه رودخانه گنگ مناسب ترین منطقه برای کشاورزی در جهان محسوب می شود، اما نمی توان از این رودخانه به عنوان مسیر آبی استفاده کرد. ترکیبی از حاصل خیزی خاک و غیر قابل استفاده بودن رودخانه در حمل و نقل، این منطقه را به جایی پرجمعیت و فقیر تبدیل کرده است. به علاوه، کوه ها و جنگل های جنوب و جنوب شرقی آسیا از جمله صعب العبورترین مناطق در جهان هستند. کشورهای این مناطق نمی توانند مرزهای خود را به ورای مرزهای کوهستانی خود گسترش دهند و هنوز هم نتوانسته اند منابع را در داخل منطقه متحد سازند. دشمنی هند و پاکستان هم یکی از بارزترین نمونه های نبود اتحاد در این منطقه است. زمین های خاورمیانه عمدتا صحرایی است و جمعیت منطقه یا در نواحی ساحلی سکونت دارد که در برابر نیروی دریایی آمریکا اسیب پذیر هستند یا در مکان هایی هستند که امکان دسترسی به آنها برای تشکیل یک واحد یکپارچه بزرگ وجود ندارد.
آنچه باقی می ماند، شمال یوراسیا یعنی اروپا، اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین است. ائتلاف بین این مناطق محتمل ترین گزینه ای است که می تواند ایالات متحده را به چالش بکشد. اما یکپارچه سازی این منطقه از نظر جغرافیایی موانعی دارد. سیاست خارجی روسیه در دو قرن گذشته این بوده که با چین و قدرت های بزرگ اروپایی متحد شود تا بتواند به چنین قدرت بزرگی دست یابد.
از این رو، ایالات متحده تمام توان خود را به کار گرفته تا از وقوع چنین اتفاقی ممانعت کند و در این راستا، سعی کرده تا حد ممکن یوراسیا را بین قدرت های مختلف منطقه ای و احتمالا دشمن با یکدیگر، تقسیم کند.
اولین اقدام ایالات متحده در این زمینه این بوده که برای هر چند کشوری که می توانسته مزایای مجزایی ایجاد کرده تا آنها را از پیوستن به یک نظام یا ساختار ائتلافی بازدارد. اما جنبه نظامی این سیاست هم به همان اندازه اهمیت دارد؛ ایالات متحده روابط دوجانبه تجاری با کشورهای منطقه ایجاد کرده تا از بلعیده شدن آنها توسط قدرت های بزرگ تر ممانعت کند. ناتو از زمان شکل گیری، چنین نقشی را در برابر روسیه ایفا کرده است.
آمریکا با کشورهای اروپایی پیمان دوستی بسته و با کشورهای غیراروپایی که از وجود قدرت های منطقه ای احساس نگرانی می کردند نیز روابط مشابهی دارد. از پاکستان در برابر هند، از تایوان در برابر چین، کرهجنوبی در برابر کرهشمالی، چین و ژاپن، از مغولستان در برابر چین و روسیه، از تایلند در برابر چین، میانمار و ویتنام، از امارات متحده عربی در برابر عربستان سعودی و ایران، از عربستان سعودی در برابر ایران، از اسرائیل در برابر کل جهان اسلام، از کویت در برابر ایران، عراق و عربستان سعودی و غیره حمایت کرده است. در حقیقت، سیاست استفاده از متحدان در برابر چالش های احتمالی علیت اصلی موفقیت ایالات متحده در سال های پس از جنگ جهانی بوده است.
منبع: استرتفور / مترجم: طلا تسلیمی
نظر شما :