اوراسیا در برابر آتلانتیک
خاورمیانه سرنوشت بشر را تعیین میکند
دیپلماسی ایرانی: مصاحبه با الکساندر دوگین می تواند بسیاری چیزها را درباره سیاست خارجی روسیه و مسائل منطقه ای روشن کند. در اینجا این مصاحبه را می خوانید:
دکتر دوگین، در سال های اخیر ما شاهد افزایش تنش میان ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا و روسیه هستیم. برخی این را یادآور دوران جنگ سرد می دانند. آیا شما نیز نظری مشابه دارید؟
جنگ سرد تقابلی میان دو ایدئولوژی متفاوت بود. حالا اما در زمینه ایدئولوژی تفاوت شاخصی وجود ندارد و بیشتر دو نوع برداشت متفاوت از لیبرال دموکراسی دیده می شود که در ایالات متحده و اروپا رشد کرد و با تاخیر وارد روسیه شد. همین مساله به شکلی قابل توجه تنش را کاهش می دهد. بنابراین باید به دنبال دلیل افزایش تنش در سایر زمینه ها باشیم. عمده ترین دلیل جنگ سرد در عصر جدید این بار مسائل ژئوپلیتیک است.
تقابل فعلی در حقیقت یک جنگ سرد ایدئولوژیک میان کاپیتالیسم و سوسیالیسم نیست. در واقع در زمینه تاریخی گسترده تر می توان جنگ فعلی را جنگ بزرگ قاره ها نامید. این جنگ را می توان در تاریخ دنبال کرد. قدرت دریا در برابر قدرت زمین. اوراسیا در برابر آتلانتیک. اگر این مساله را بپذیریم همه چیز منطقی تر و روشن تر می شود. جنگی میان دو نوع متفاوت از تمدن.
نظر شما درباره رویدادهای اخیر خاورمیانه چیست؟ آیا شما شانسی برای برقراری تعادل یا امکان خروج همه قدرت ها از منطقه را قائل هستید؟
از نظر من منطقه خاورمیانه، زمینه اصلی معماری آینده جهان را تعیین خواهد کرد و تعادل فعلی قدرت در خطر است. این یک بازی بزرگ همه در برابر همه نیست بلکه یک جنگ بزرگ میان قاره هاست. در یک طرف روسیه، ایران و تا حدی ترکیه با حمایت گسترده چین قرار دارند. در سوی دیگر ایالات متحده و نیروهای نیابتی او از جمله کشورهای ناتو، اسرائیل و عربستان سعودی حضور دارند. آنها نمانیده قطب جهانی شدن هستند و نیروهای یکپارچه را نمایندگی می کنند. این دقیقا چیزی نیست که ترامپ به رای دهندگان قول داده بود. او می خواست از مداخله در خاورمیانه دور بماند اما نئومحافظه کاری کلاسیک نمی تواند برنامه اش را دنبال نکند.
اما خاورمیانه فضایی مهم تر از این است. اگر اوراسیا برنده شود، یک نظم جهانی جدید چندقطبی به وجود خواهد آمد. اگر آتلانتیکی ها بتوانند به موفقیت برسدند زمان بیشتری خواهند داشت تا از سقوط حتمی خود اجتناب کنند. به این ترتیب این اژدهای زخمی برای مدتی بیشتر زنده خواهد ماند. خاورمیانه جایی است که سرنوشت بشریت در آنجا تعیین می شود.
در این مدت ما شاهد «تغییر رویکرد» در برابر روسیه از جانب ترکیه بودیم. ترک ها از تقابل مستقیم به مرحله حمایت کامل رسیده اند. از نظر شما آینده روابط دو کشور چگونه خواهد بود؟
این مشکل کلیدی چندقطبی بودن است. ترکیه سیستم یکپارچه را رد کرده و محکوم به تقسیم است بنابراین تنها می تواند در اردوگاه اوراسیا قرار بگیرد. ترکیه در شرایط خاص تاریخی وارد ناتو شد زمانی که گامی موثر در برابر تجاوز استالین بود. این تصمیم بر اساس محاسبات تاریخی خاص انجام پذیرفت. روسیه در شرایط فعلی تهدیدی برای ترکیه نیست اما ناتو و ایالات متحده تبدیل به چالش برای آن شده اند. با سیاست های ایالات متحده در خاورمیانه و استراتژی آنها در قبال کردها، حاکمیت ملی ترکیه در خطر است.
بنابراین همکاری ترکیه و روسیه استدلالی منطقی و به سود دو طرف است. واضح است که هر دو کشور در لابی های آتلانتیک بسیار تاثیرگذارند. کشته شدن سفیر روسیه ممکن بود روابط دو کشور را نابود کند. به همین دلیل این مساله می تواند توطئه آتلانتیکی ها باشد و یا حتی کودتای علیه اردوغان نیز می تواند به آنها مربوط باشد. در آن لحظات مهم روسیه پشتیبان جدی و قاطع ترکیه بود.
روابط یونان و روسیه در سالیان اخیر شاهد بالا و پایین های بسیاری بوده است. حالا اوضاع از نظر شما چطور است؟
یونان کشور ارتودوکس برادر برای روسیه محسوب می شود. از نظر جغرافیای سیاسی یونان یک کشور عضو اتحادیه شوروی نبود و حالا کاملا توسط اتحادیه اروپا و جریان جهانی سازی کنترل می شود. چپ های پوپولیست در این کشور سعی کرده اند تا این بردگی را بشکنند. راست های پوپولیست سعی دارند نخبگان جهانی سازی را سرکوب کنند و از این طریق رشد کنند. یونان کشوری است که از سوی اتحادیه اروپا گروگان گرفته شده و آزاد نیست. این موضوع ژپوپلیتیک نیست بلکه رفتاری شیء واره با یونان است. روسیه باید کمک کند تا یونان از اشغال بیرون بیاید و این وظیفه اصلی خود یونانیان نیز محسوب می شود.
مدتی پیش ولادیمیر پوتین بار دیگر به عنوان رئیس جمهور روسیه با رایی قاطع برگزیده شد. در عین حال صداهایی حتی از داخل روسیه شنیده می شود که پوتین در خارج کردن روسیه از انزوا موفق بوده است. دیدگاه شما چیست؟
من کتابی درباره پوتین به نام «پوتین در برابر پوتین» نوشته ام. در آنجا درباره دوگانگی اساسی پوتین توضیح داده ام. از یک جهت او روسیه را نجات داده، حاکمیت و استقلال روسیه را تامین کرده و اصلاحاتی اساسی را انجام داده است. بنابراین او یک قهرمان است. مردم ما به خوبی این را می دانند. کارهای اساسی او هیچ انتقادی ندارد.
از سوی دیگر او توسط لیبرال ها احاطه شده است که شخصا به او وفادار هستند اما سعی می کنند سیاست هایی را در جامعه اجرا کنند که خودکشی سیاسی محسوب می شود. این چهره دوم و متضاد پوتین است که مانند عقاب امپریالیستی روی روسیه سایه انداخته است. سطح عدالت اجتماعی در حال حاضر در روسیه حدود صفر است. فساد وحشتناک است و مردم دچار افسردگی شدید هستند. روی دیگر پوتین بسیار نگران کننده است.
بنابرانی ما در کنار پوتین و در مقابل دشمنان خارجی متحد هستیم و او را به این دلیل دوست داریم اما آنچه ما را از او متنفر می کند وابستگی های لیبرال است.
منبع: ژئوپلیتیکا/ مترجم: روزبه آرش
نظر شما :