مشکلاتی که قاره پیر را در نوردیده است
اروپا درگیر بودن یا نبودن
دیپلماسی ایرانی: کشورهای قاره اروپا را در حال حاضر نوعی شوک سکته وار در نوردیده است، حالا همه از هم این سوال شکسپیری تاریخی را می پرسند که «بمانیم یا نمانیم».. بعد بلافاصله اضافه می کنند «چگونه با بحران های انباشته شده اروپا مواجه شویم و چگونه غرب می تواند به سرنوشت خود مطمئن باشد.»
این سکته هشدارآمیز همه طرف ها و جریان ها را درگیر کرده است: اساتید دانشگاه، مراکز پژوهشی سیاسی، دولتی، حزبی، پارلمانی... همه. به علاوه واحدهای مختلف اتحادیه اروپا. همه درگیر مشکلاتی هستند که این قاره پیر با آن مواجه شده است.
بازتاب این «سکته حیاتی» را در هزاران مقاله و یادداشت مشاهده می کنید که در طول سال 2017 به بهانه های مختلف نوشته شده اند. علاوه بر آن بحث هایی در نشست های رسمی و مدنی و سیاسی مختلف درگرفته که واقعیت اروپا و آینده و سرنوشت آن را درگیر خود کرده است. شاید این سوال برای خواننده پیش بیاید چه اتفاقی افتاده که این همه مقاله و یادداشت نوشته شده است؟ شاید بتوان پاسخ این سوال را در این عبارت مختصر جواب داد: «رویای اروپای یکپارچه در خطر است». همچنین وحدت بعضی کشورهای اروپایی عملا به خطر افتاده، تحولاتی اساسی و بی سابقه روی داده که در موازنه های تاریخی به جا مانده از جنگ جهانی اول تا کنون اخلال ایجاد کرده است. از سوی دیگر مشکلات بسیاری در داخل اروپا وجود دارد.
ناگهان اروپا خود را در برابر این مطالبه ها تنها دیده است، این مطالبه ها عبارتند از:
نخست: «شانه خالی کردن امریکا» از مسئولیت ها و پایبندی های تاریخی اش در قبال اروپا و پیمان غرب. در مقاله قبلی به این موضوع اشاره کردیم، تاکید کردیم که بی میلی ایالات متحده نسبت به تعهداتش به روابط اروپا با ایالات متحده آسیب زده و اثراتی را بر پیمان آتلانتیک شمالی گذاشته است. ]این مقاله را از این جا می توانید بخوانید[
دوم: «توسعه طلبی روسیه» به سمت مناطق حیاتی که برایش تمرکز استراتژیک محسوب می شود. روسیه بر این اعتقاد است که منافع نفتی و گازی و نظامی اش تسلط بر کشورهای جنوب اروپاست تا به مثابه سپری برای آن و سازماندهی طرح ملی امپراطوری پوتین جدید شود.
سوم: «گسترش چین» که از لحاظ اقتصاد کلان فراقاره ای شده و با نرمش بسیار شدیدی رو به گسترش است.
چهارم: علاوه بر همه چیزهایی که گفته شد، بحران پیچیده داخلی خود اروپا.
چهار مشکلی که گفته شد مشکلات متراکمی هستند که تهدیدی برای جایگاه تاریخی اروپا این «قاره پیر» محسوب می شود، برای همین قاره اروپا – به حق – در برابر امتحانی تاریخی قرار گرفته است: «باشیم یا نباشیم».
این آزمایش سخت ترین آزمایشی است که اروپا از جنگ جهانی دوم تا کنون با آن مواجه شده است.
اگر از لحاظ نظامی بخواهیم بسنجیم، آلمان توانست با مشارکت فرانسه و تایید 21 کشور اروپایی موافقتنامه تاسیس «اتحاد دفاعی اروپا» را اعلام کند. در نیمه نوامبر گذشته بود – که در مقابله قبل به این موضوع پرداختیم – که «اروپا دریافت باید به خود متکی شود»، و بعد از آن برای دفاع و پشتیبانی از خودش به دور از رهبری امریکا به خصوص با توجه به تهدیداتی که از جانب روسیه انتظار می رود، آماده شود. مشکلات اقتصادی در برابر اقتصادهای در حال ظهوری مثل چین و هند و روسیه و غیره قرار دارند، در حالی که اروپا همچنان درگیر مشکلات داخلی اش است.
اما از لحاظ اقتصادی، اروپا و در راس آنها آلمان چین را شریکی نمونه می داند که می تواند به آن تکیه کند. به ویژه بعد از صعود تاریخی اقتصادی چین و گسترش آن در وضعیت فعلی که همچنان «تلاش می کند مشارکتی صادقانه به دور از درگیری» داشته باشد. از سوی دیگر چین می خواهد چیزی فراتر از «راه ابریشم» در اختیار داشته باشد چیزی که آن را «راه های ابریشم» می نامد. یعنی فقط یک راه برای تبادل تجاری نباشد بلکه راه های مختلف با مشارکت های اقتصادی متنوع وجود داشته باشد. در این مقام چین اروپا و در راس آن آلمان را اول از همه شریک خود می داند. (از سال 2013 شریک صنعتی آن بود و 90 درصد کل همکاری های صنعتی اش را شامل شده است).
حالا به داخل اروپا می رویم؛ شکی نیست که اروپا توانسته است بر مشکلات مهمی که هر شهروند اروپایی در زندگی روزانه اش با آن مواجه می شده، فائق آید. اما انواع جدیدی از مشکلات پیچیده تر نمایان شده است. این مشکلات را می توان این گونه رصد کرد: اولا: خشم مردمی غافلگیر کننده که آن را «جنبش های ملی جدید» نامیده اند (که باید مورد مطالعه بیشتر قرار بگیرد). (این جنبش ها به اشتباه در مناطق ما حرکت های قومی و ملی گرایانه و فاشیستی تعبیر شده که بعضی از آنها چپ گرایانه است مثل بودیموس در اسپانیا و سیریزا در یونان و جنبش پنج ستاره در ایتالیا و بعضی دیگر جنبش های دست راستی هستند.) آنها به دنبال بازسازی کلی و اساسی حیات سیاسی اروپا هستند. دوم: تحول دموکراتیک در کشورهای معروف به اروپای شرقی مثل آن مسیری نیست که کشورهای عضو اتحادیه اروپا می پیمایند. سوم: بیداری ملی گرایانه بسیاری از قومیت های دیگر در داخل اروپا را به سمت استقلال طلبی ترغیب کرده است که امکان دارد اروپا را وارد «تقسیم بندی» قومی احتمالی کند. چهارم: عقب گرد اروپا به سود قدرت های جدید صعود کرده به قدرت. پنجم: اختلالات طبقاتی و ایجاد شکاف در مساوات اجتماعی. ششم: تاثیر مهاجرت های میلیونی به سمت اروپا بر ماهیت سکونتی اروپا و توسعه آن به معنای گسترده تر.
اروپا باید گفت وگوهای ادامه دار برای اصلاحات را آغاز کند – راه گریزی از آن ندارد – این گفت وگوها باید تحت عنوان «اروپای تکامل یافته تر» صورت بگیرد. برای این که هر راهی غیر از این می تواند «اروپا را وارد شکافی کند که ممکن است سازمان اروپایی را به انحلال بکشاند». شاید یکی از اشکالاتی که در این مناقشه ها و بررسی افکار وجود دارد تکثرفرهنگی اروپا باشد. باید کشورهای اروپایی تدابیری برای رویارویی با این مشکلات اتخاذ کنند، مشکلاتی که «بحرانی» را به وجود آورده است که نمی توانند به شکل امیدوارکننده ای آن را اداره کنند. به گونه ای که تبدیل به «بمبی ساعتی» شده است که باید آن را خنثی کرد. باید در این باره در مقاله های بعد بیشتر بحث کرد.
بعد از همه اینها اروپا همچنان درگیر این حالت هشدار وجودی است: باشیم یا نباشیم.
منبع: الاهرام / ترجمه: علی موسوی خلخالی
نظر شما :