پایان "بُت خود ساخته" از آنگ سان سوچی!
عصر ایران؛ مازیار آقازاده - باور اینکه روزی در بسیاری از کشورهای اسلامی دنیا تصویر آنگ سان سوچی رهبر دموکراسی خواهان میانمار آتش زده و یا پاره شود، کمی دور از ذهن است؛ اما این روزها همزمان با سیل مهاجرت هزاران پناهجوی مسلمانان میانماری به بنگلادش، نام خانم سوچی نه به نیکی سابق بلکه به عنوان یکی از مسببان کشتار اقلیت قومی مسلمان (روهینگایا) میانمار یاد می شود.
اما چرا جهان و بسیاری از مردم مسلمان دنیا از خانم سوچی انتظار دارند در برابر آزار و اذیت و حتی کشتار سازمان دهی شده اقلیت قومی مسلمان در میانمار بی تفاوت نباشد؟
از خانم سوچی در دو ساحت انتظار واکنش می رود:
1- خانم سوچی به عنوان یک انسان: وظیفه اخلاقی هر انسانی ایجاب می کند که در برابر ظلم بایستد و از مظلوم حمایت کند. این وظیفه ای عام است و هر جا ظلمی باشد اخلاق می گوید باید در برابر ظالم و در کنار مظلوم ایستاد.
اساسا در بحث های مربوط به حقوق بشر مدرن نیز این مساله جاری و ساری است؛ فعالان حقوق بشر می گویند از کسانی که حقوق انسانی آنها نقض شده است در هر کجای جهان که باشند، دفاع می کنند و این را وظیفه ذاتی خود به عنوان یک فعال حقوق بشر می دانند.
بنابراین انتظار واکنش از سوی خانم سوچی در برابر وقایعی که در 2-3 سال گذشته علیه مسلمانان اقلیت قومی روهینگایا رقم می خورد، از منظرو ساحت انسانی و حقوق بشری، انتظاری بجاست.
2- سوچی در ساحت یک مظلوم در حصر: خانم سوچی خود ظلم چشیده است و بیش از 15 سال را در زندان خانگی و حصر گذرانده است. او حتی اجازه نیافت با همسر بریتانیایی اش که به دلیل بیماری سرطان درگذشت وداع کند؛ او همچنین در طی مدت حصر خانگی حتی اجازه دیدار با فرزندانش را نیز نداشت.
به دلیل این ظلمی که به خانم سوچی رفته بود، دنیا یک صدا در حمایت از او بود. او در طی دوران حصر برنده جایزه نوبل صلح هم شد.
بنابراین خانم سوچی خود تا 2-3 سال پیش نمادی از مظلومیت بود و به همین خاطر یک "سمپاتی" فوق العاده جهانی علیه ظلمی که در حق او رفته بود، شکل گرفته بود.
اما این "سمپاتی" به قدری قوی شد که بر دیگر جنبه های خانم سوچی سایه انداخت و از او چهره ای قدیس گونه ساخت و مشکل اصلی کار نیز دراینجاست.
3 سال پیش در یادداشتی تحت عنوان " سوء تفاهم درباره خانم سوچی" به این مساله پرداخته ام.
رسانه های دنیا در تمام سال هایی که سوچی در حصر خانگی بود آن قدر در چهره خود ساخته از این بانوی سیاستمدار 72 ساله غرق شدند؛ که فراموش کردند خانم سوچی اساسا نه یک فعال حقوق بشری و نه حتی ابتدا به ساکن یک مظلوم در حصر، بلکه یکی از رهبران اصلی سیاسی میانمار بوده است و به همین خاطر حصر او هزینه فعالیت های سیاسی و پیروزی انتخاباتی بوده است، که قبول نتایج آن از سوی حکومت ژنرال ها در میانمار (برمه سابق) غیر قابل ممکن بود.
خانم سوچی در انتخابات سال 1990 با کسب یک پیروزی گسترده از سوی حزب متبوعش - اتحادیه ملی دموکراسی - در موضع تشکیل دولت قرار گرفت، اما نظامیان حاکم بر میانمار که نمی خواستند سوچی را در قدرت سهیم کنند، انتخابات را ابطال کرده و سوچی را که از سال 1989 در حصر خانگی قرار گرفته بود، در حصر خانگی نگه داشتند و این حصر با محدودیت های "کجدار و مریز" تا سال 2010 برقرار بود تا اینکه در نهایت در ادامه اصلاحات سیاسی حکومت ژنرال های میانمار به این بانوی سیاستمدار اجازه داده شد از حصردرآمده و به فعالیت های سیاسی سابق خود ادامه دهد.
خانم سوچی پس از حصر بار دیگر به قامت یک رهبر سیاسی بازگشت و فعالیت های سیاسی "اتحادیه ملی برای دموکراسی" یعنی همان تشکل تحت رهبری خود را سامان داده و در انتخابات سراسری آوریل 2012 با کسب پیروزی در انتخابات پارلمانی، حزب متبوع او صاحب بزرگ ترین فراکسیون پارلمانی شد.
او نخست به دلیل محدودیت قانونی قادر به حضور در پارلمان نبود تا اینکه با رفع محدودیت ها توانست خود نیز به پارلمان راه یافته و هم اینک رهبر اکثریت حاکم در میانمار محسوب می شود و دیگر نه یک رهبر اپوزیسیون بلکه در جایگاه تمشیت امور میانمار نشسته و یکی از رهبران اصلی تصمیم گیر در این کشور است.
همزمان با تحولاتی که پس از حصر خانم سوچی روی داده و درهای حکومت نظامی میانمار بیش از پیش به سمت اصلاحات سیاسی و لغو تحریم های بین المللی باز می شد، ماجرای تنش های قومی بین بوداییان و اقلیت مسلمان میانمار نیز بالا گرفت و بر اساس برآوردها دهها هزار نفر از مسلمانان میانماری به دلیل آزارو اذیت و حتی کشتار سازمان داده شده از سوی بوداییان مجبور به فرار از سرزمین مادری خود شده اند و این فرار هم اینک نیز به کشور هم مرز بنگلادش ادامه دارد.
خانم سوچی در طول تمامی این سال هایی که بحران اقلیت قومی مسلمان میانمار جریان داشته، درباره این مساله سکوت اختیار کرده و نه تنها آن را محکوم نکرده بلکه حتی منکر نسل کشی مسلمانان شده است و این گونه انتظارجهان و مسلمانان از خانم سوچی به یاس بدل شده است، به نحوی که در تظاهرات اخیر در محکومیت وضعیت اسف بار مسلمانان میانماری – در جاکارتا اندونزی- ، تصاویر خانم سوچی به عنوان یکی از مسببان کشتار مسلمانان میانماری پاره شد، در برخی از تظاهرات نیز عکس های خانم سوچی به آتش کشیده شده است.
انتظار دنیا از خانم سوچی بسیار زیاد است و این انتظار که ریشه در دوران حصر و زندان خانم سوچی و جایزه نوبل صلح او دارد، به نحوی فزونی گرفته که بر شخصیت اصلی خانم سوچی به عنوان یک "فعال سیاسی" سایه انداخته است.
دنیای امروز و به ویژه مسلمانان جهان در حالی از خانم سوچی انتظار واکنش و محکومیت آزار و اذیت مسلمانان میانماری را دارد، که او هم اینک یکی از رهبران اصلی کشور میانمار است و این بدان معناست که مسایل کشورش و دنیا را نه صرفا با خط کش اخلاق و وجدان انسانی بلکه بر مبنای ملاحظات سیاسی و موازنه بین حزب خود و ژنرال های متنفذ میانمار می سنجد و متناسب با شرایط سیاسی خود و حزبش اقدام می کند.
امروزه می توان گفت " تندیس خود ساخته دنیا" از خانم سوچی تَرَک های عمیقی برداشته و به زعم بسیاری حتی شکسته است؛ دنیا باید به این جمع بندی برسد که برای خانم سوچی هم دیروز و هم امروز " جایگاه سیاسی حزب متبوعش" مهم ترین مساله است و او امروز یک رهبر سیاسی ارشد است که زبان ملاحظات سیاسی را بیش و پیش از هر چیز درک می کند.
دنیا از خانم سوچی یک بت بزرگ مطلومیت و یک نماد صلح و حقوق بشر ساخته بود، این البته کار خانم سوچی نبود هر چند که او در دوران حصر و زندان از این مساله نهایت بهره تبلیغاتی را بُرد، اما واقعیت این است که آرمانی که خانم سوچی چه دیروز و چه امروز در جهت آن مبارزه و فعالیت سیاسی می کند، الزاما انسانی نیست بلکه سیاسی است و در بالاترین و والاترین درجه رهنمون کردن کشورش از حکومت نظامی ژنرال ها به سمت یک حکومت غیر نظامی دموکراتیک است.
نظر شما :