احمد نقیبزاده در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی:
مثلث عربستان، انگلیس و اسرائیل به جایی نخواهد رسید
دیپلماسی ایرانی-کورش چهاردوری: «ناتوی عربی» اسم رمز هجمه هایی است که ظرف چند هفته اخیر از سوی دولت های رقیب ایران در منطقه خاورمیانه، صورت می گیرد. اسرائیل، ترکیه و عربستان سعودی که رقابت تنگاتنگی با ایران در منطقه دارند، می کوشند در ائتلافی نانوشته، عرصه را بر تهران تنگ کنند. احمد نقیب زاده، استاد دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل بین المللی، در گفت و گویی با «دیپلماسی ایرانی» از شکست مثلث تل آویو، ریاض و آنکارا می گوید و راهکارهای پیش روی تهران را مورد بررسی قرار می دهد.
در یادداشتی که اواخر بهمن ماه از شما منتشر شد، اشاره کردید که مثلث عربستان، انگلیس و اسرائیل به جایی نخواهد رسید. اما امروز می بینیم که از تشکیل ناتوی عربی سخن به میان می آید. فکر می کنید که نهایتا این طرح، قابلیت اجرایی شدن دارد؟
هنوز هم معتقدم که آن مثلث به جایی نخواهد رسید، چرا که این کشورها اختلاف منافع بسیاری دارند و این گونه تحرکات، پایه و اساس درستی ندارد و بر یک منافع مشترک دراز مدت، استوار نیست؛ بلکه نوعی کنش، از سر استیصال و ناچاری است و این گونه کنش ها هم سرانجامی نخواهد داشت. مثلا ترکیه در مونیخ به ایران حمله می کند اما در اسلام آباد، اردوغان به دیدار آقای روحانی می رود. این تناقضات به دلیل آن است که این افراد، سیاستمداران واقعی نیستند و آماتورند! نمی دانند که کی و کجا، باید چه موضعی بگیرند! به سرعت خیال می کنند که جو تغییر کرده یا جریان به سمت دیگری می رود و برای بهره برداری از جو جدید، وارد عمل می شوند. در حالی که اساسا این حرکت ها، بی مبنا بوده و به جایی نخواهد رسید. به طور مثال، آقای اردوغان اشتباهات زیادی در منطقه مرتکب شده است. روابط ترکیه با کشورهای منطقه، برای مدتی خوب بود اما بعد از دوره ای، با همه این کشورها درگیری پیدا کرد. بار دیگر، از روی عجله و شتاب، وارد گفتگو و ائتلاف شد. در مورد دیگری، جنگنده روسیه را ساقط کرد، اما اندکی بعد، ملتمسانه از روس ها تقاضای بخشش کرد. این نمونه ها، نشان دهنده آن است که هیئت حاکمه در ترکیه، سیاستمداران واقعی نیستند. دقیقا به همین دلیل، می توانند بسیار خطرناک باشند. موضعی هم که ترکیه علیه ایران اتخاذ کرد، نشات گرفته از صحبت هایی بود که ترامپ علیه ایران اظهار کرد و گفت که عرصه را بر ایران تنگ خواهد کرد. به همین جهت، اردوغان گمان کرد که می تواند از این موضوع، به سود خود بهره برداری کند. متاسفانه این ها ریزه خواران خوان استعمار هستند و از درایت سیاسی عمیقی هم برخوردار نیستند. در حالی که با وجود همه نابسامانی هایی که در ایران وجود دارد، به نسبت سیاست خارجی ما، بر یک مدار ثابت می چرخد. عربستان سعودی هم مشکلات داخلی زیادی دارد و حتی می توان گفت که در لبه پرتگاه سقوط قرار گرفته اما برای نجات خود، دست به هر کاری می زند. با این حال، می بینیم که تمام اقداماتی که انجام داده، به ضرر دولت سعودی تمام شده است. به طور نمونه، در راس یک ائتلاف عربی، یمن را به خاک و خون کشیده است. با این شرایط، شخصا نمی دانم که حتی اگر بر یمن هم مسلط شود، با چه استدلالی با این کشور، روابط دوستانه برقرار خواهد کرد؟ آن هم وقتی که همه یمنی ها، از ترکش بمب ها و خمپاره های عربستان، زخمی هستند و بسیاری از بستگان خود را از دست داده اند. بنابراین، تمام این تلاش ها علیه جمهوری اسلامی ایران صورت می گیرد. آن هم به این دلیل که کشور ما در منطقه قدرت گرفته و باعث حسادت و ترس در میان کشورهای منطقه شده است. البته باید تاکید کنم که ما هم باید در دیپلماسی خود تجدید نظر مختصری کنیم و طوری رفتار نماییم که موجبات هراس همسایگان مان را فراهم نیاورد. به هر صورت، این موضع گیری هایی که به آن ها اشاره کردید، نشانه ای از قدرت گرفتن ایران است و تحرکاتی که علیه ایران صورت می پذیرد، از روی یاس و استیصال است. اما اینکه بخواهند ناتوی عربی تشکیل دهند، خنده دار است. برای اینکه با چه کشورهایی و در کجا می خواهند چنین ائتلافی را شکل دهند. عربستان ائتلافی برای به خاک و خون کشیدن یمن تشکیل داد. در آن ائتلاف، چه شکلی از همکاری بین اعضا شکل گرفت؟ کشورهای عربی همیشه درگیر هستند و هیچ گاه ثبات قدم ندارند. تنها حرف می زنند و مشکلات خود را به گردن دیگران می اندازند. تکلیف اسرائیل هم روشن است. از دیرباز تلاش اسرائیل بر آن بوده تا با کشورهای عربی رابطه برقرار کند و به این ترتیب، مساله فلسطین را به دست فراموشی بسپارد. در حال حاضر، موقعیت خوبی برای اسرائیل فراهم آمده و در ایجاد پروژه ایران هراسی هم بسیار فعال است. در واقع، برخی از جریان ها قصد دارند که بین حامی و سامی، اتحادی بوجود آورند. اما اتحاد با کشوری که نژادپرست، سلطه جو و ستیزه جو است! اگر کشورهای عربی قبول کنند که نقش اقمار اسرائیل را بازی کنند، می توانند به ناتوی عربی وارد شوند. در غیر این صورت، به هیچ وجه آب آن ها در یک جوی نخواهد رفت.
اینکه فرمودید ما باید در دیپلماسی خود تجدیدنظر کنیم تا موجب هراس همسایگان نشود، شامل چه اقداماتی از سوی ایران می شود که موجبات ایجاد هراس را فراهم کرده است؟
به طور مثال، وقتی که در سوریه آشوب و فتنه شد ، گمان می کردند که ظرف شش ماه، بشار اسد ساقط می شود و آن ها وارد سوریه می شوند و جای پای خود را محکم می کنند. اما بعد از چند سال، ره به جایی نبردند. متوجه شدند که ایران از روی درایت کار می کند و مواضعی اصولی دارد. وقتی که ما در سوریه چنین وضعیت و جایگاهی داریم، می بایست در عراق، فتیله را پایین بکشیم و اجازه دهیم که دیگران هم وارد این بازی شوند و سهم ببرند. این کار صورت نگرفت و ایران هم تلاشی برای تحقق آن انجام نداد. به این معنا که سهمی برای روسیه و عربستان سعودی نظر بگیرد. به همین جهت، وقتی کشوری قدرت می گیرد، کشورهای همسایه آن، به تکاپو می افتند و دچار هراس می شوند. این هراس می تواند خطرناک باشد. به عنوان مثال، آلمان در آستانه جنگ جهانی اول، تقریبا چنین سیاستی داشت. آلمان اقدامی ورای اقداماتی که کشورهای دیگر اروپایی انجام می دادند، انجام نمی داد اما ریتم اقدامات او تند بود و نهایتا سبب شد که تمامی تقصیرها به گردن آلمان انداخته شود. دیدیم که نوعی هراس علیه آلمان ایجاد و نهایتا هم به جنگ ختم شد. در حالی که آلمان، همان اقداماتی را انجام می داد که فرانسه و انگلیس می کردند. ریتم اقدامات آلمان تند و سریع بود. ما هم باید از این قضیه درس بگیریم و در بعضی موارد، ریتم اقدامات و نفوذ خود را کاهش دهیم تا دیگران دچار هراس نشوند. در چنین شرایطی، ما دولتی در منطقه داریم که اطلاعات زیادی دارد و همه مسائل منطقه را زیر نظر گرفته و با چنین مسائلی، فریب نمی خورد و آن اسرائیل است. اسرائیل، بیشتر از هر دولت دیگری، واقف است که ایران چه قدرتی دارد و قدرتش هم رو به فزونی است. به همین جهت، اسرائیل از قدرت گیری ایران به شدت ناراحت است و این مساله، می تواند برای ما اسباب دردسر شود. باید برای آن چاره ای اندیشید.
آقای ظریف طرح تشکیل گفتگوهای منطقه ای را مطرح کردند. فکر می کنید که ممکن است این طرح از سوی کشورهای رقیب ایران، نظیر ترکیه و عربستان، مورد پذیرش قرار گیرد؟
این طرح منطقی و خردمندانه است اما رقابت های این کشورها با ایران، جنبه صلح آمیز ندارد و به هیچ وجه، اعتمادی به ایران ندارند. به همین دلیل، چنین طرحی را از جانب ایران قبول نخواهند کرد. بنابراین، ما باید پیشنهادات معقول خود را ارائه دهیم اما اینکه آن ها نمی پذیرند، مساله دیگری است.
در بحث برجام، اروپا تا چه اندازه می تواند آمریکا را مجاب کند که اجرای توافق هسته ای و پایبندی ایالات متحده به آن، ادامه یابد؟
نقش اروپا بسیار تاثیرگذار است. در هر صورت، کسی به کاخ سفید وارد شده که او هم سیاستمدار نیست و آماتور و پوپولیست است. حرکات و رفتار ترامپ، غالبا از روی احساسات است و عقلای قوم باید به او تذکر دهند که پاره ای از رفتارهایی که او انجام می دهد، می تواند خطرناک باشد. کشورهای اروپایی، در برجام دوست ما هستند. البته تنها در این قضیه! به این دلیل که آن ها ابدا تمایلی ندارند که درگیری دیگری در خاورمیانه ایجاد شود و در کنار آن هم می خواهند که از بازارهای اقتصادی ایران نیز استفاده کنند. ایران هم باید کاملا حواس خود را جمع کند و با توجه به همین دو کارت، بازی خود را به پیش ببرد و کاری نکند که موجبات تیرگی روابط ایران و کشورهای اروپایی را فراهم آورد. ما می توانیم از گرایش اروپا به سمت ایران، سود ببریم و لازمه چنین امری هم آن است که هرچه سریع تر و گسترده تر، دامنه مبادلات تجاری و همکاری ها در حوزه های دیگر را افزایش دهیم. البته اروپایی ها نگرانی هایی دارند. از جمله اینکه دیوانه ای که بر کاخ سفید مسلط شده، کاسه و کوزه اروپایی ها را بر هم بریزد و آن ها را دچار ضرر و زیان کند. اینجاست که ایران باید تضمین هایی به کشورهای اروپایی بدهد و خیال آن ها را تا حد زیادی، راحت کند. به هر صورت، ما هیچ گاه با اروپا مشکل آن چنانی نداشتیم. همیشه مشکل ما آمریکا و در درجه پایین تر، اسرائیل بوده است. آمریکا نمی خواهد که روابط کشورهای مختلف با ایران عادی شود. به همین دلیل، کشورهای اروپایی را از نزدیک شدن به ایران می ترسانند. اگر ما بتوانیم، این هراس را کاهش دهیم، کشورهای اروپایی مشکل اساسی با ما ندارند.
برخی از تحلیلگران معتقدند رفتارهایی که ترامپ در ظاهر از خود نشان می دهد، با آن چیزی که در باطن می خواهد عمل کند، متفاوت است. نمونه آن برجام و سخن گفتن از پاره کردن برجام بود اما حالا به تعهدات خود اعلام پایبندی می کنند. شما هم با تفاوت در ظاهر و باطن سیاست ترامپ موافق هستید؟
خیر. اصلا این گونه نیست. اگر اینطور بود که خوب بود. ترامپ ابتدا حرف می زند، بعد فکر می کند. حرف هایی می زند و مواضعی اتخاذ می کند اما بعد از آن که در برخورد با واقعیات، وضعیت را ناهنجار می بیند، نهایتا از موضع ابتدایی خود کوتاه می آید و یا آن را فراموش می کند. ما می توانیم از پاره ای از خصلت های ترامپ استفاده کنیم. ترامپ می خواهد آمریکا را در راس همه کشورها قرار دهد، می خواهد داعش را شکست دهد، می خواهد منافع آمریکا را تقویت کند و مواردی از این قبیل. ترامپ اساسا نشان داده که کشورهای قدرتمند و استوار را می پسندد. گرایشی که به پوتین دارد نیز در همین چارچوب قابل تفسیر است. ایران می تواند نشان دهد که کشوری باثبات و قوی در منطقه است و آمریکا می تواند همکاری هایی با ایران داشته باشد. اتفاقا ترامپ انسانی است که به یک باره تصمیماتی خواهد گرفت که هیچ گاه اوباما جرات اتخاذ آن را نداشت. به طور مثال، ترامپ از آن جنس افرادی است که می تواند به یک باره، سفر به ایران را هم در دستور کار خود قرار دهد یا دوستی با ایران را هم مطرح کند. شما می بینید که ترامپ موضوع دوستی با روسیه را مطرح می کند، در حالی که تضاد منافع آمریکا و روسیه، به قدری زیاد است که چنین کاری شدنی نیست. اما در رابطه با ایران، موضوع این گونه نیست. ترامپ می تواند در مسائل منطقه ای با ایران همکاری داشته باشد. چنین اتفاقی، به رفتار ایران بستگی دارد. حالت ضدآمریکایی بیمارگونه ای که ما علیه آمریکا داریم، می تواند موضع ما را در برابر آمریکا تقلیل داده و منافع ایران را به خطر اندازد. باید در سیاست خارجی واقع بین باشیم. البته اشاره کردم که برخورداری از مواضع ثابت و با خردمندی و متانت عمل کردن، بسیار عالی است و من مواضع ایران را نسبت به مواضع ترکیه که مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد، می پسندم. اما این مساله نباید به این معنا باشد که بگوییم مرغ یک پا دارد و مرگ بر آمریکا و قس علیهذا! این سیاست، می تواند کشور را به یک باره به لبه پرتگاهی برساند که در آن صورت، نه راه پیش داریم و نه راه پس!
برخی معتقدند که اگر رابطه آمریکا و روسیه نزدیکتر شود، کشوری که از این دوستی و نزدیکی ضرر می کند، ایران است. شما تا چه اندازه این احتمال را جدی می دانید؟
صد درصد همین طور است اما رابطه آمریکا و روسیه هرگز خوب نخواهد شد. شما می گویید اگر آمریکا و روسیه به توافق برسند! این «اگر» هیچ گاه تحقق پیدا نمی کند. تضاد منافع آمریکا و روسیه، اساسی و ریشه دار است و نمی توانند به توافق برسند. به همین دلیل، فعلا این مساله مطرح نیست. وگرنه روسیه، همواره در دوستی با دیگران، جزو ناپایدارترین کشورها بوده است. از قدیم این طور بوده و ما بارها نمونه های گوناگون آن را دیده ایم. ما هم باید دقت کنیم و بدون اینکه از بدگمانی سخن بگوییم، باید بدانیم که با چه کسانی طرف هستیم. روس ها همان هایی هستند که در دوره تزارها و استالین ها بوده اند و در دوره پوتین هم همان گونه اند.
انتشار اولیه: یکشنبه 15 اسفند 1395 / انتشار مجدد: دوشنبه 23 اسفند 1395
نظر شما :