سیاست خارجی ترکیه تغییر خواهد کرد؟

واکنش منفی به دیپلماسی اردوغان

۲۹ خرداد ۱۳۹۴ | ۰۰:۵۸ کد : ۱۹۴۸۹۴۴ اخبار اصلی اروپا آمریکا خاورمیانه
واکنش‌های منفی به اردوغان که در رای‌گیری هفتم ژوئن خودش را نشان داد، نتیجه سیاست‌های خاص او، از جمله مخالفت شدید با بشار اسد و پشتیبانی از ستیزه‌جویان اسلام‌گرا است.
واکنش منفی به دیپلماسی اردوغان

نویسنده: نیک دانفورث

دیپلماسی ایران: در شرایطی که پیامدهای انتخابات هفتم ژوئن مجلس ترکیه هنوز مشخص نیست، شاید پیش بینی اثرات این انتخابات بر سیاست خارجی این کشور عجولانه باشد. اما آنچه مشخص است این است که حزب عدالت و توسعه دیگر به تنهایی سکاندار امور کشور نخواهد بود.

با این حال، برخی از مولفه های سیاست خارجی این حزب که در طول ده سال گذشته برای واشنگتن دردسرساز شده اند احتمالاً دست نخورده باقی خواهند ماند. با اینکه اپوزیسیون در انتقاد از شکست های سیاست خارجی اردوغان در چند سال گذشته کوتاهی نکرده است، اصول دیپلماتیک اردوغان که باعث موفقیت های اولیه او شده بودند هنوز هم در میان رأی دهندگان طرفدار دارند. علاقه دولت اردوغان به امورات همسایگان عرب و مسلمان در امتداد سنت ضدامپریالیستی این کشور است که پیش از دولت حزب عدالت و توسعه وجود داشته است و بعد از این حزب هم رواج خواهد داشت.

برخی در توضیح سیاست خارجی عدالت و توسعه به عوامل ایدئولوژیک مانند اسلام گرایی، نوعثمانی گرایی و نظریات آکادمیک داوود اوغلو اشاره می کنند. برخی به فاکتورهای عمل گرایانه مانند رشد اقتصادی و افزایش قدرت، احساس امنیت و اعتماد به نفس ترکیه اشاره می کنند. اما سیاست خارجی ترکیه در ادامه روند تاریخی مبارزه با امپریالیسم در این کشور و تأثیر این مبارزه بر نگاه ترکیه به جهان عرب است. از جنگ جهانی اول تاکنون، افکار عمومی در ترکیه با اعراب به عنوان قربانیان همیشگی قدرت های استعماری همبستگی داشته است، اما هر وقت اعراب با دشمنان استعمارگر ترکیه همکاری کرده اند، این رابطه خصمانه شده است. گویا اهمیت عرب ها تنها به خاطر نوع ارتباط آنها با قدرت های بیرونی است: ابتدا بریتانیا، سپس اتحاد جماهیر شوروی و اکنون ایالات متحده.

جشن های امسال یادبود پیروزی در نبرد گالیپولی علیه قدرت های اروپایی یادآور آن بود که ترکیه از دل نبرد دولت های استعمارگر اروپایی با عثمانی برای بلعیدن این امپراتوری متولد شده است. با آنکه آتاترک و افسران همراهش بریتانیایی ها و فرانسوی ها را از آناتولی بیرون راندند و حکومتی جدید تشکیل دادند، به سرعت متوجه شدند که تسخیر بخش عربی خاورمیانه به دست اروپایی ها را نمی توان متوقف کرد. در مقطعی، ترک ها فکر می کنند که گرفتاری اعراب حقّشان است. رهبران ترکیه بعد از جنگ جهانی اول احساس می کردند که اعراب به خاطر همدستی با بریتانیا در نبرد علیه امپراتوری عثمانی به آنها خیانت کرده اند. اما وقتی همان اعراب در عراق و سوریه قیام ناموفقی علیه فرانسه و انگلستان داشتند، این احساس تبدیل به همدلی شد. با این حال، آنکارا در دوران فترت، توجه خود را بیشتر صرف تبادلات دیپلماتیک با قدرت های اروپایی کرد که سرنوشت جهان را در دوران پرآشوب پیش از جنگ جهانی دوم در درست داشتند. تنها حرکت دیپلماتیک خاورمیانه ای ترکیه در این سال ها امضای پیمانی چهارجانبه با عراق، افغانستان و ایران بود که قرار بود به بقیه دنیا نشان بدهد این چهار کشور مستقل خاورمیانه در مقابل هر اقدامی از طرف قدرت های اروپایی علیه هر کدام از آنان مقابله خواهند کرد.

در سال های اولیه جنگ سرد ایالات متحده تلاش زیادی می کرد تا تنش های میان متحدان اروپایی خود و دنیای عرب را کنترل کند تا بتواند جبهه ای متحد در مقابل نفوذ شوروی در خاورمیانه تشکیل بدهد. پس از جنگ جهانی دوم، کاهش قدرت بریتانیا و فرانسه و استقلال بیشتر کشورهای عرب ترکیه را مجبور کرد که سیاست جامع تری برای این منطقه طراحی کند. در طی این سالها، از شدت خشم از اعراب بخاطر خیانت های گذشته آنها کمتر شده بود و همین راه را برای شکل گیری احساسات ضدبریتانیایی به نفع اعراب باز کرده بود. در آن سال ها، دیپلمات های آمریکایی و ترکیه ای عاشق آن بودند که از نقش ترکیه به عنوان پلی میان شرق و غرب سخن بگویند. اما تعریف آنها از این نقش تفاوت داشت. با بروز تنش میان اعراب و انگلستان، مثلاً در ماجرای کانال سوئز، هم آمریکا و هم ترکیه، سعی کردند که مسئله را حل و فصل کرده و توجهات را دوباره به سمت مقابله با شوروی ببرند. دیپلمات های ترکیه تصور می کردند که می توانند با وادار کردن آمریکا به پذیرفتن درخواست اعراب این شکاف را از بین ببرند، در حالی که آمریکا انتظار داشت ترکیه، اعراب را متوجه ضرورت همکاری با انگلستان بکند. از نظر واشنگتن، آنکارا داشت پل را از سمت اشتباه بنا می کرد. همانطور که واشگتن تلاش های ترکیه در سال 2010 برای رسیدن به توافق هسته ای با ایران را به خاطر توجه بیش از حد به خواسته های ایران رد کرد، در سال 1952 نیز تلاش های این کشور را برای قبول درخواست های محمد مصدق در ماجرای ملی شدن صنعت نفت و شرکت نفت ایران و انگلیس رد کرده بود.

در سال های پایانی دهه 1950، با گرویدن جریان ملی گرایی عرب به سمت شوروی، احساسات ضدعربی بار دیگر در گفتمان سیاسی ترکیه رواج یافت. در این دوران، برای ترکیه ای ها امپریالیسم شوروی جای امپریالیسم بریتانیا را گرفته بود و ملی گرایی اعراب دیگر نه جریانی ضداستعماری، بلکه خیانت و همکاری با دشمن ترکیه تلقی می شد. اسرائیل که روابطش با ترکیه در حال بهبود بود ناگهان تبدیل به طرف خوب ماجرا شد. عجیب نبود که در دهه 1980 وقتی همکاری های نظامی ترکیه و اسرائیل گسترش یافت، ارتش ترکیه که هم بسیار سکولار و هم بسیار ضدکمونیست بود سازمان آزادیبخش فلسطین را مانند حزب کارگران کردستان عامل دست شوروی تلقی کند. جالب است که دشمنی با خاندان اسد در طول دهه 1990 هم نه تنها باعث تقویت هر چه بیشتر روابط اسرائیل و ترکیه شد، بلکه برای این خانواده در میان چپ های ترکیه محبوبیت به همراه آورد، محبوبیتی که تا امروز هم پابرجا بوده است.

با سقوط شوروی و گسترش بی مانع نفوذ آمریکا در خاورمیانه، دشمنی ترکیه با امپریالیسم بالاخره اسرائیل و و آمریکا را نشانه گرفت. مخالفت با استعمار واشنگتن هم در میان اسلام گرایان شدید بود و هم در میان چپگرایان. این رویکرد هنوز هم یکی از عوامل مهم شکل دهنده به نگاه شهروندان ترکیه نسبت به سیاست و مسائل منطقه خاورمیانه است. نقدهای منطقی بر سیاست های آمریکا، نظریات ضدآمریکایی مبتنی بر توطئه، ادبیات ضدیهودی و خشم قابل درک علیه سیاست های اسرائیل، همگی کمک می کنند که تصویر اعراب به عنوان قربانی دوباره شکل بگیرد.

موفقیت های اولیه حزب عدالت و توسعه بر مبنای برقراری روابط خوب با تمام طرف های منطقه ای و البته وجود روابط خوب میان این طرفین با یکدیگر بود. اگر آنکارا موفق به ایجاد آشتی میان ایران و آمریکا یا اسرائیل و سوریه می شد، آن وقت جایگاه خودش را به عنوان میانجیگر منطقه ای بهبود می بخشید. این اقدام همچنین همکاری های آینده آنکارا با غرب را تسهیل می کرد. اما با شکست این سیاست ها، حزب عدالت و توسعه علاقه خودش را به رهبری افکار عمومی ترکیه تغییر داد و با افزایش شکاف ها در منطقه، تصمیمش به میانجیگری بین طرفین تنش ها را خاتمه داد.

بسیاری سعی کرده اند ادبیات ستیزه جویانه اردوغان در سیاست داخلی را به انزوای روزافزون ترکیه در منطقه ربط بدهند. واکنش های منفی به اردوغان که در رای گیری هفتم ژوئن خودش را نشان داد، نتیجه سیاست های خاص او، از جمله مخالفت شدید با بشار اسد و پشتیبانی از ستیزه جویان اسلام گرا است. اما فارغ از تغییرات ژئوپولتیک منطقه، تصور ترکیه از ایالات متحده و دنیای عرب احتمالاً چندان تغییری نخواهد کرد. چالش پیش روی آمریکا و ترکیه این خواهد بود که منافع مشترک خود را در منطقه حفظ کنند، حتی اگر در برخی مسائل اختلاف داشته باشند.

منبع: فارن افرز/ مترجم: علی عطاران

کلید واژه ها: اردوغان حزب عدالت و توسعه


نظر شما :