هفتمین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم:
برگه اسد چه وقت برای ایران می سوزد؟
دیپلماسی ایرانی: برای پنجمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت های را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شوند که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در ادامه بخش ششم این یادداشت ها می آید:
دیدارم با مسئول سابق امریکایی که به طور جدی قضایای منطقه به خصوص سوریه و لبنان و ایران را دنبال می کند و همچنان از نزدیک با مسائل منطقه در ارتباط است اما اکنون دیگر مسئولیتی ندارد و از موضع یک پژوهشگر به مسائل می پردازد، با موضوع ایران آغاز شد؛ گفت: «اطلاعات من از افراد نزدیک به مقام های ارشد ایرانی در تهران حاکی از آن است که آنها به هیچ وجه به دنبال بمب هسته ای نیستند. ایران در مقطعی شاید به سلاح هسته ای فکر کرده باشد از ترس این که مبادا حکومت اسلامی اش در معرض تهدید قرار بگیرد اما اکنون قانع شده است که اگر به بمب اتم برسد، امریکا به آن حمله خواهد کرد. بعد از آن دیگر به این موضوع فکر نکرد. این تصور هم وجود دارد که اگر ایران موفق شود بمب اتم بسازد، عربستان هم می رود از پاکستان بمب می خرد. مصر و ترکیه نیز بر روی طرحی کار خواهند کرد که به آنها امکان می دهد که بتوانند بمب اتم داشته باشند. در چنین وضعی ایران موقعیت خوبی نخواهد داشت.»
پرسیدم: «از مذاکرات هسته ای جاری میان ایران با 1+5 چه خبر داری؟ در میان مخالفان داخلی امریکا به خصوص بعد از آن که نخست وزیر اسرائیل در برابر کنگره سخنرانی کرد و گفت که رسیدن به توافق نزدیک است، چه می گذرد؟»
جواب داد: «شانس رسیدن به توافق (در آن موقع 9 مارس بود) اکنون بیش از 50 درصد شده است. جان کری، وزیر امور خارجه امریکا دریافت که مشکل در داخل کشورش است و مخالفان تلاش می کنند بر سر مذاکرات بزرگ نمایی کنند، بعد از سخنرانی نتانیاهو در کنگره این مساله شدیدتر هم شد. مشکل در امریکا این است که افکار عمومی که از نزدیک باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا را در تعامل با وضع سوریه و حکومت آن دید، ملاحظه کرد که وقتی از "خطوط قرمزی" که خودش ترسیم کرده بود، عبور شد هیچ کاری نکرد. و دید که این رفتار باعث خشم متحدان مهم امریکا مثل عربستان سعودی شد که از نقش امریکا در پرونده سوریه به شدت کلافه شده اند. انتظار می رود که رئیس جمهوری امریکا باب مذاکرات بیشتری را به روی ایران بگشاید که این مساله می تواند باعث تقویت بیشتر ایران در منطقه شود.»
از او درباره ایران و سوریه پرسیدم، جواب داد: «ایران بشار اسد را دوست ندارد اما می خواهد او را حفظ کند. تا حالا هم او را قربانی نکرده است. شاید روزی این کار را بکند، به ویژه در لبنان وقتی که حزب الله که جزئی از ایران محسوب می شود، حزب سیاسی ای شود که حرف اصلی را در کشور بزند.»
نظر دادم: «این صحیح است اما این مساله ممکن است سال ها طول بکشد. در طول این مدت سوریه عملا تقسیم خواهد شد. تا رسیدن به مرحله یافتن راه حل ایران نفوذ خود را در سوریه حفظ خواهد کرد اما نه با اسد بلکه توسط علوی ها، اگر راه حلی بدون وجود اسد یافت نشود هیچ کاری تا قبل از رفتن او انجام نخواهد داد. قطعا کشوری بدون در نظر گرفتن اکثریت سنی در حکومت که نماینده آنها باشد، تشکیل نخواهد شد. به اعتقاد من سوریه عملا تبدیل به کشور "کانتون ها" خواهد شد. شاید ابتدای یافتن راه حل برای سوریه اجازه دادن به رئیس جمهوری ترکیه، اردوغان برای ورود ارتشش به شمال برای از بین بردن داعش باشد بدون این که تعرضی به اسد برساند اما بدون این که جنگنده هایش هم اجازه دخالت داشته باشند و بخواهند به نیروهای زمینی بپیوندند. از این جا است که عده ای در واشنگتن می گویند داعش از درون فرو خواهد پاشید یا رویای آن را دارند. این نظر من است. این را هم باید توجه داشت بسیاری از افرادی که به داعش پیوسته اند به آن اعتقادی ندارند. برای ماجراجویی یا مبارزه علیه اسد به آن پیوسته اند. البته در صورتی که به ترکیه اجازه ورود به سوریه داده شود، باید از آن انتظار رود که در داخل سوریه هم کاری بکند. شاید از مخالفان سوری مقیم در استانبول و قاهره دعوت شود تا حکومت فراگیری تشکیل دهند. قطع به یقین تا زمانی که داعش باشد نمی توان چنین انتظاری داشت، اما می توان از قدرت آن کاست و به این هدف رسید به خصوص در عراق که بخش مهمی از مرکز عراق را در اختیار دارد.»
از او درباره ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه و رویارویی های متعددش با ایالات متحده و حمایتش از اسد و ایران اسلامی و نفوذ در اروپای شرقی پرسیدم، گفت: «آن چه در اوکراین می گذرد مرا به یاد مشکل استقرار موشک های روسی در کوبا در سال 1961 می اندازد. هواپیمای روسیه در آسمان های کشورهای بالکان و لهستان پرواز می کنند، و دولت آن تهدید می کند و وعده می دهد. پوتین آدم خشن و خودخواه و رویاپردازی است. شاید کشورش حتی دنیا را به سمت یک بحران بزرگ بکشاند. باید امریکا نیروهای نظامی اش را در اروپا همانند دوران قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مستقر کند. یک جنگ سردی با روسیه در جریان است. به رغم برتری عددی ارتش روسیه ایالات متحده می تواند آن را به عقب براند. اگر قبل از فروپاشی این کار را انجام دهد، دیگر روسیه جرات نخواهد کرد کاری کند. همان طور که زمانی که نیروهای امریکایی در آلمان بودند جرات نکرد حتی به یک سرباز امریکایی تعدی کند. برای این که می دانست کوچکترین تعدی یعنی جنگ. باید این احساس را بکند که کاری نکند کار به جنگ بکشد.»
نظر دادم: «اطلاعات من می گوید که امریکا انبار تسلیحاتی و نیروهای نظامی خود را در شرق اروپا احیا کرده است.»
جواب داد: «این کافی نیست. نمی توان به نیروی نظامی اتحادیه اروپا اعتماد کرد.»
نظر شما :