چهل و دومین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
صدام پدر معنوی اش را چگونه کشت؟
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا چهل و دومین بخش آن را می خوانید:
بارزترین افرادی که در این راه همراه شما بودند و کشته شدند، چه کسانی بودند؟
در طول 43 سال افراد بسیاری کشته شدند. ده ها نفر از رهبران و کادری های حزب بعث کشته شدند. شماری هم از افرادی که با حزب در قدرت همراه بودند نیز کشته شدند. اما اگر بخواهیم درباره قتل افراد به طور کلی صحبت کنیم، می توان صحبت از ده ها هزار نفر کرد.
بارزترین افرادی که در این مرحله کشته شدند، چه کسانی هستند؟
بارزترین فردی که به دست حکومت کشته شد عبدالکریم الشیخلی بود که یکی از اعضای کادر رهبری و رهبری قطری و عضو شورای رهبری انقلاب بود که بعد از 30 جولای 1968 وزیر امور خارجه شد.
چه چیزی باعث شد که او را بکشند؟
الشیخلی به زندان رفت اما بعد آزاد شد. به فاصله کوتاهی بعد از آزادی به همراه همسر و فرزندانش به اداره برق می رفت که قبض هایش را بپردازد. ماشین او را افراد نقاب زده نگه داشتند و بعد از این که از ماشینش فاصله گرفت او را گلوله باران کردند.
الشیخلی دوست بسیار صمیمی صدام بود؟
او از دوستان تاریخی صدام بود. ما از این روابط اطلاع داشتیم. الشیخلی به مثابه پدر معنوی صدام بود. مردی با فرهنگ که روحیه خود را با تلاش ساخته بود. درباره بسیاری از امور اطلاعات بسیار داشت. در همان روز و در جریان یکی از سفرها با ما فرمانده نیروی هوایی عراق، نعمه الدلیمی نیز بود، او افسری بسیار خبره و با تجربه بود. یک بار میان او با الشیخلی بر سر هواپیماهای جنگی و مزایای آنها بحث پیش آمد. یادم است که الدلیمی در آخرین صحبتش به الشیخلی گفت: «از دقت اطلاعاتت شگفت زده شدم و من می پرسم که چرا مرا برای این سمت منصوب کردید در حالی که در کادر رهبری فردی از من بهتر وجود دارد.»
الشیخلی بسیار بافرهنگ بود. در لحظات سخت و در زمانی که نیاز به تهیه گزارش مهم و بسیار سطح بالا داشتیم این ماموریت به الشیخلی سپرده می شد. با توجه به تمایلی که صدام به او داشت، الشیخلی به او کمک می کرد که افق دیدش را گسترش دهد.
چرا الشیخلی از قدرت خارج شد؟
برای درک این مساله باید به مشکل مادر و اصلی بازگردیم، و آن توافق بکر و صدام به ورود نزدیکانشان به قدرت بود، بر این اساس هر شخص قدرتمندی که می توانست جایگزین باشد یا این که بخواهد شریک قدرت شود را از عرصه دور می کردند. آنها برای تسلط بر قدرت بدون وجود هیچ گونه شریکی توافق کرده بودند.
عبدالکریم الشیخلی از خانواده معروفی در بغداد است. مردی باهوش و شجاع و آگاه بود. در تلاش برای ترور عبدالکریم قاسم مشارکت کرده و به همراه صدام به دمشق فرار کرده بود. روابطشان با هم بسیار قوی و صمیمانه بود. الشیخلی خودش می گفت که ما یک روح در دو بدنیم. او این عبارت را به کار می برد اما با همه اینها این عبارت ها بعدا نتوانستند شفیع او شوند.
و ترور حردان التکریتی؟
موضوع حردان فرق می کرد. او فردی شجاع و نظامی ای قدیمی و باارزش بود. حردان ارتباط رسمی با حزب نداشت. یک دوست بود. واقعیت این است که حردان در توطئه های بسیاری برای تغییر حکومت در عراق از سال 1958 مشارکت داشت. نظامی شجاع و حرفه ای بود. صدام به این افراد نگاهی متفاوت از نگاه ما داشت. ما به آنها ارج می نهادیم اما او فقط یک اندازه داشت: چه کسی می تواند جایگزین یا خطر یا قدرت اعتراضی داشته باشد، هر کسی با این ویژگی باید لغو شود. حردان از نخستین افرادی بود که کشته شد. البته از منصبش برکنار شد و به خارج از عراق فرستاده شد. از او خواسته شد که در آلمان سفیر شود اما او قبول نکرد. آلمان را به سمت کویت ترک کرد و سازمان امنیت عراق او را در آن جا ترور کرد.
درباره ناظم کزاز چطور؟
مهندس عراقی بود که ذکاوت بسیار بالایی داشت. بعثی ای بود که بعدا در چارچوب توزیع القاب سیاسی که صدام انجام می داد درجه سرهنگی گرفت. قواعد نهاد نظامی را به شکل بسیار بدی به بازی گرفت و تخریب کرد. از همه اصول و مراحل و مراتب و شرایط شانه خالی کرد. همه چیز را از بین برد. فکر کن، علی حسن المجید که سرگرد دو بود ظرف یک روز سرتیپ شد و به وزارت دفاع منصوب شد. فکر کن افسرهای ارتش چه احساسی داشتند. حسین کامل پلیس ساده بود. به او درجه سرتیپی داد و به وزارت دفاع و وزارت صنایع نظامی رسید. به او دو تا از خطرناک ترین وزارت خانه ها را علی رغم این که تقریبا شبه امی بود و حتی تقریبا سواد خواندن و نوشتن نداشت، داد.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :