چالش روابط ایران و آذربایجان
آیا ایران می تواند منادی صلح در قفقاز جنوبی شود؟
دیپلماسی ایرانی: سفر رئیس جمهور حسن روحانی به باکو، نقش ایران در قفقاز جنوبی را بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. از زمانی که سه کشور منطقه قفقاز جنوبی – ارمنستان، آذربایجان و گرجستان - پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شورروی در سال 1991، به استقلال رسیدند، جمهوری اسلامی ایران، همیشه به دنبال سیاستی دوستانه و رفتاری برابر با سه همسایه کوچک شمالی بوده است. در واقع در دوره ی 1991 تا 2014 موضع تهران در قبال منطقه بین سیاست دخالت (در مورد آذربایجان) و اولویت دادن به منافع روسیه در قفقاز جنوبی در نوسان بوده است.
تهران با وجود داشتن روابط تاریخی نزدیک با هر سه کشور نتوانسته نقش سازنده ای در فرآیندهای دیپلماتیک میان درگیری های ارضی این منطقه ایفا کند. موضع ایران در قبال مناقشه قره باغ این مسئله را تایید می کند. زمانی که حسن روحانی در ژوئن 2013 انتخاب شد، قول داد که دولتش یک سیاست خارجی آشتی جویانه با تاکید بر بهبود روابط با همسایگان دنبال کند. با وجود این که وی درباره ی لزوم شکسته شدن تصویر نامطلوب ایران در میان بسیاری از همسایگانش سخن گفته است، اما تا کنون نتوانسته شعارهایش در این باره را به سیاست های قابل ملموسی به ویژه در قفقاز جنوبی تبدیل کند.
این عدم تحرک در سیاست تهران خودنمایی می کند. براساس فرض اعلام شده توسط روحانی و بنابر دلایل منطقی تهران به دنبال بازبینی در سیاست هایش در قفقاز جنوبی است. این سیاست ها در رابطه با افزایش وزن سیاسی، منافع اقتصادی و تامین امنیت بیشتر است. یکی از اولویت های اساسی در این زمینه پیشگیری از آغاز درگیری های مسلحانه در امتداد مرز شمالی است.
البته باید دیدی منصفانه نسبت به عملکرد روحانی داشته باشیم، چون دولت وی از زمانی که روی کار آمده است به طور ویژه بر روی حل معضل هسته ای با جامعه ی بین المللی و کاهش تنش باهمسایگان عربی تمرکز کرده است. البته قفقاز جنوبی هیچ وقت جزء اولویت های اصلی هیچ دولتی در ایران نبوده و همیشه در انتهای لیست اولویت های این کشور قرار داشته است. به عبارت دیگر در یک سال اول دولت روحانی، سیاست ایران در این رابطه تا حد زیادی ادامه دارد.
واکنش ایران به مناقشه قره باغ، برگرفته از نگرانی های امنیتی این کشور است. با توجه به نزدیکی منطقه قره باغ به ایران که تنها 40 کیلومتر فاصله دارد، ایرانی ها این نگرانی را دارند که این مناقشه به خاک آنها منتقل شود. در عین حال شعارهای ابوالفضل ایلچی بیگ از دولت آذربایجان (1992 تا 1993) مبنی بر آذربایجان بزرگ که برگرفته از آذریابجان ایران و کشور آذربایجان است، تنها ترس تهران را تشدید کرد. اما واکنش اولیه ی ایران به مناقشه قره باغ برگرفته از محاسبات ژئوپولیتیکی است، امری که روایت رسمی تهران معمولاً آن را نادیده می گیرد. برخلاف ترکیه رقیب منطقه ای تهران که از آذربایجان حمایت می کند و با آنها احساس همدردی دارد، ایران رابطه ی خوبی با ارمنستان دارد.
از دید ایرانی ها، رابطه ی آنها با ارمنستان، موجب شده است تا آنها تبدیل به داور منطقه ای بی طرف و در نتیجه مناسب ترین راه حل برای حل دیپلماتیک این مناقشه شوند. با این حال آذربایجان تصمیم ایران برای حفظ روابطش با ایروان را به عنوان خواست تهران برای جلوگیری از پیروزی نظامی آذربایجان در این درگیری می داند. با وجود امیدهای ایران در آن زمان بیشترین تلاش ایران برای میانجی گری در دوره ی ژانویه تا سپتامبر 1992 بود، یعنی زمانی که شدیدترین درگیری ها میان نیروهای ارمنستان و آذربایجان در جریان بود. باکو هیچ وقت تهران را به عنوان یک داور بی طرف قبول نکرد و همین مسئله مانع از نقش میانجری گری تهران شد. ایران تاکنون نتوانسته باکو را در این زمینه متقاعد کند.
امروز روابط تهران با کشورهای منطقه از خودمانی (ارمنستان) تا صمیمی (گرجستان) و پیچیده و بعضی اوقات خصمانه (آذربایجان) متغیر است. در حالی که ارمنستان به ایران برای دور زدن تحریم های بانکی کمک می کند، آذربایجان به مکانی برای عملیات رژیم اسرائیل علیه ایران تبدیل شده است. قفقاز جنوبی به طور فزاینده ای در بن بست بین ایران و متحدینش (روسیه) و غرب و متحدینش (آذربایجان) گرفتار شده است. این مجموعه از چالش ها موجب شده است پتانسیل ایران برای ایجاد صلح در این منطقه پیچیده تر شود.
منبع: نشنال اینترست/ مترجم: حسین هوشمند
نظر شما :