هفدهمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"

قصه پولی که کویت به بعثی ها داد

۰۹ خرداد ۱۳۹۳ | ۱۵:۳۰ کد : ۱۹۳۳۴۸۱ اخبار اصلی خاورمیانه
دشمنان حزب بعث شایعه ای راه انداختند با این «افترا که آنها در قطار امریکایی ها» بودند و دولت کویت هدایای نقدی به رهبران عراقی داد.
قصه پولی که کویت به بعثی ها داد

دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.

کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا هفدهمین بخش آن را می خوانید:

]گفت وگوی اول؛ حازم جواد از رهبران اولیه حزب بعث[

 

در چه سالی علی عبدالسلام بازداشت شد؟

او خیلی زود در سال 1967، به شدت شکنجه شد، کشته نشد و بعد از مدتی آزادش کردند. به دلیلی از او دیدن کردم به من گفت که در قصر النهایه چه گذشت، و به من شکایت کرد که: دهانش را بی دندان کردند. به من گفت: «آیا چنین رفتاری را قبول می کنی، مگر من به آنها چه کردم؟ همیشه به آنها خدمت می کردم.» باور نمی کرد که چه بر سرش آمده است، دندان ها و دست و پایش را شکسته بودند. به او سلام کردم و گفتم: «فراموشش کن الحمدالله تو سالم خارج شدی.» بعد از دو یا سه روز بعد از آن دیدار در یکی از روزنامه ها خواندم که مجلس ختمی برای مرحوم علی عبدالسلام که در یک حادثه تاسف بار فوت کرده برگزار شده است. درباره او پرسیدم به من گفتند که برگشتند تا دوباره بازداشتش کنند که دو یا سه تیر به جمجمه اش شلیک کردند و در نزدیکی خانه اش گلوله بارانش کردند، خارج کردنش از زندان یا طرح بود یا مطمئن ساختن جریانی خاص.

این هم قصه یکی از افراد غامض در این مدت 40 سال.

عبارت مشهوری از علی صالح السعدی نقل شده که می گوید «ما با قطار امریکایی به قدرت رسیدیم» نظرت درباره آن چیست؟

استاد السعدی از لحاظ حزبی به من بسیار نزدیک بود و هیچ گاه در یکی از آن روزها از او چنین عبارتی نشنیدم چه قبل از 8 فوریه 1963 چه در طول زمانی که در قدرت بودیم یا از آن فاصله گرفتیم. این را به صراحت می گویم چرا که تا پایان 10 سال آخر حیاتش که در نیمه دوم دهه هتفاد از دنیا رفت با من بسیار دوست بود. هیچ گاه چنین چیزی نشنیدم حتی به طور کنایه عبارتی که اشاره به این مساله داشته باشد به من نگفت. از این می ترسم که چنین حرف هایی مثل حرف هایی باشد که به احمد الشقیری نسبت دادند که گفتند گفته است باید یهودی ها را در دریا تیرباران کرد. قدیمی ها می گفتند: «شواهد و مدارک ادعایت چیست»، فرض کن بپرسند که این حرف را چه کسی زده. همه دلایل و وضعیت موضوعی و سیاسی ثابت می کنند که این ادعا سخیف است. آیا به مصلحت امریکا است که از رسیدن بعث و عبدالسلام عارف به قدرت حمایت کند در حالی که برنامه اش وحدت با جمال عبدالناصر است؟ آیا به مصلحت امریکا بود که حکومت جدایی طلبان در سوریه سرنگون شود؟ چرا باید بعثی ها به دنبال همکاری با امریکایی ها بروند، آیا امریکا نیازی به سلاح ]آنها[ دارد؟ می خواهم بگویم که سلاحی که ما در میان گارد ملی و افسرهای بامداد 7 فوریه توزیع کردیم سلاح هایی بودند که از جمهوری متحد عربی در سال 1960 به واسطه سرهنگ امین الحافظ فرمانده منطقه الشرقیه در اقلیم شمالی (سوریه) رسیده بود.

البته شاید افرادی در احزاب باشند که به مصلحت کشورهای بزرگ با آنها ارتباطات مخفی داشته باشند اما این به آن معنا نیست که حزب با قطار امریکایی یا شوروی یا بریتانیایی آمده باشد.

وانگهی فعالیت های سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سی آی ای) بعد از مدت زمان کوتاهی در کتابی چاپ می شود و نقش افراد را در آن دوران ها و کارهایی که می کنند را افشا می کند، پس چرا حتی یک سطر هم از قطار امریکایی که ما را در 8 فوریه به قدرت رساند چیزی نمی خوانیم.

دشمنان حزب بعث شایعه ای راه انداختند با این «افترا که آنها در قطار امریکایی ها» بودند و دولت کویت هدایای نقدی به رهبران عراقی داد. حقیقت این است که بعضی از همین نهادهای کویتی یک میلیون و 800 هزار دینار به نیروهای مسلح عراقی که با نیروهای مسلح کردی درگیر بودند، دادند به این اعتبار که آنها نیز با عراق و تبلیغاتی که حرکت های مردمی در عراق به راه انداخته بودند همراه شوند. چک هدیه به اسم رئیس جمهور عبدالسلام عارف به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح بود، این چک در روز موعدش به بانک مرکزی عراق سپرده شد و نیازی نیست تاکید کنم که جمعی از رهبران کادر رهبری در عراق در آن روزها اعتبار و ارزششان بالاتر از چنین شبهاتی بود. اگر در این دروغ مثقالی صداقت بود که آنها را در نوامبر 1963 به قدرت رساندند، دشمنان حزب بعث که برخی از آنها به شکل غیر معقولی با آن مخالفت می کردند، آن را علیه رهبران حزب بعث بزرگ نمایی می کردند یا این که بعد از اشغال کویت توسط عراق در سال 1990 ماشین وحشتناک رسانه ای که نزدیک به 15 سال علیه حزب بعث و بعثی ها فعالیت می کرد و حتی در پیش پا افتاده ترین و کوچکترین امور بزرگ نمایی می کرد، آن را فاش می کرد. من از براردان در کویت می خواهم اگر قصه دیگری دارند برای روشن شدن امور بگویند.

ادامه دارد...      

کلید واژه ها: صدام از این جا عبور کرد


( ۱۹ )

نظر شما :