پنجمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"

دشنامی که صدام به وزیر خارجه امارات بر سر ایران داد

۱۷ اسفند ۱۳۹۲ | ۱۴:۲۳ کد : ۱۹۲۹۷۳۶ اخبار اصلی خاورمیانه
همان طور که ایران از سرنگونی حکومت طالبان توسط ارتش امریکا در افغانستان خشنود بود از این که امریکا به سمت از بین بردن دشمن سرستخش در بغداد می رفت نیز خشنود می شد.
دشنامی که صدام به وزیر خارجه امارات بر سر ایران داد

دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنجترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.

کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا سومین بخش آن را می خوانید:

(5) مقدمه به قلم غسان الشربل؛

چلبی به مراکز پژوهشی و مطالعاتی و دالان های کنگره راه پیدا کرد همچنین به دهلیزهای «سی. آی. ای» و وزارت دفاع. در کار با امریکایی ها غوطه ور شد و در خاطرش ایران را هم فراموش نکرد. تلاش کرد همه مخالفان شیعه و کرد را زیر یک سقف گرد هم آورد تا واشنگتن را قانع کند که تنها جانشین موجود حکومت صدام هستند. تنش ها میان حکومت عراق و بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی کار چلبی را تسهیل کردند. ماشین رسانه های عظیم نیز مسئولیت ایجاد تصویر صدام به عنوان خطر بزرگ برای منطقه و جهان را بر عهده گرفتند.

صدور «قانون آزادسازی عراق» توسط کنگره امریکا امکان پذیر نبود اگر چلبی به اندازه کافی استواری خود را حفظ نمی کرد. این مرد همچنین بدون این که بداند راه قتل حکومت صدام حسین را هموار کرد. گویی که اسامه بن لادن است. بعد از حملات 11 سپتامبر 2001 نجوای خطرناک بودن صدام حسین در اتاق های تنگ امریکایی ها آغاز شد. دست پخت تازه ای برای افکار عمومی جهان فراهم شد: سلاح های کشتار جمعی و زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی و روابط با تروریسم و دیکتاتوری و شکنجه و واقعه حلبچه.

همان طور که ایران از سرنگونی حکومت طالبان توسط ارتش امریکا در افغانستان خشنود بود از این که امریکا به سمت از بین بردن دشمن سرستخش در بغداد می رفت نیز خشنود می شد. چلبی برخورد مصالح را زمانی که تانک های امریکایی مجسمه صدام و نظام او را به زیر می آوردند، درک می کرد، نیروهای مخالف عراقی از تبعیدگاهشان در ایران به سمت کشوری که ارتش پل بریمر حکومت آن را از وجود حذف کرده بود، حرکت کردند.

این چیزی بود که دکتر احمد چلبی گفت و برای نخستین بار پذیرفت درباره سفر طولانی اش و ماجراجویی های جورج بوش که عراق و منطقه را شکافت و دروازه ها را برای ایرانی که خواستار رهبری منطقه بود، گشود، صحبت کند.

ذهن حامد الجبوری سنگین از قصه ها و روایت ها است. چیزهای بسیاری دید و چیزهای بیشتری شنید. دلیل آن ساده است: سرپرستی دفتر «پدر پیشوا» سپس دفتر آقای معاون و مسئولیت رسانه ها و وزارت دولت در امور خارجی.

الجبوری گفت که پادشاه اردن، ملک حسن در 22 سپتامبر 1980 به همراه صدام از تانکی در نزدیکی مرزهای ایران بالا رفت و با شلیک گلوله ای از این تانک از آغاز جنگ استقبال کرد. سخت بود که این قصه را باور کنم اما او بر آن اصرار می کرد و افزود که خود شخصا از سفیر یک کشور عربی در بغداد تصاویری که ماهواره های تجسسی امریکا از نیروهای ایرانی تهیه کرده بودند را دریافت کرد.

روایت کرد که به هنگام استقبال صدام از راشد عبدالله النعیمی، وزیر امور خارجه امارات آن هم در میانه نشانه هایی از تمایل کشورهای عربی به کاهش سهمشان از تامین هزینه های جنگ با ایران چه گذشت. الجبوری گفت که صدام خطاب به النعیمی گفت: «سلامم را به ... برسان و به او بگو ... نمی خواهم عین عبارت را بیاورم برای این که حرف نجیبانه ای نیست منظورش این بود که اگر صدام نبود ایران با امارت و کشورهای دیگر چه ها که می کرد.»

صدام سفرای عراقی در کشورهای خارجی را به حضور پذیرفت. سفیر عراق در کویت گفت که وزیر دفاع کویت گفته که خواسته است زیر پا گذاشتن آب های عراق توسط قایق های کویتی متوقف شود اما این هشدار جدی گرفته نشده است. صدام خشمگین شد و سفیر خود را مخاطب قرار داد و گفت: «فردا بی درنگ به کویت بر می گردی. فورا نزد صباح الاحمد (وزیر امور خارجه) می روی و به او می گویی که صدام به تو می گوید (...) و اگر گنجشکی حریم هوایی عراق را نقض کند دمش را می چینیم.» کلام او بسیار خشن و کاری بود.  

الجبوری وزیر اطلاع رسانی بود که صدام حسین ریاست جلسه ای رسانه ای را بر عهده داشت و در آن از او انتقاد کرد. او هم به کاخ رفت و به البکر گفت که می خواهد استعفا دهد. البکر برخواست و به صندلی ای که روی آن نشسته بود، اشاره کرد و گفت: «به این صندلی ادرار می کنم، صندلی ریاستی ای که هیچ کس حتی کرامت رئیس جمهور را حفظ نمی کند.» و بکر بعد خودش را خطاب قرار داد و گفت: «آخ ابو هیثم چگونه می پذیری رئیس جمهور شوی، چگونه می خواهی وارد حزبشان شوی.» البکر به صندلی اش برگشت و اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: «استعفا را از ذهنت بیرون کن. در توان من نیست که استعفای تو را بپذیرم، چه کسی می خواهد استعفای مرا بپذیرد. ما اسیریم و حق استعفا نداریم.»

البکر بعد از رسیدن به پست ریاست جمهوری از هیئتی از بغداد استقبال کرده بود که ناگهان از سوالی درباره دلایل قتل الشیخ عبدالعزیز البدری که دوست او بود، شوکه شد. البکر از حادثه اطلاع نداشت. و بعد از این که هئیت محل را ترک کردند از الجبوری خواست که «به صدام بگو به این کسی که با اطرافیانش در گوشه این راهرو نشسته است لااقل خبر دهید». در «دفتر روابط عمومی» در انتهای راهرو و به ریاست صدام حسین مردان بی رحم دیگری نیز می نشستند که عبارت بودند از ناظم کزاز و سعدون شاکر و علی رضا باوه و محمد فاضل، این دفتر بعدا دفتر سازمان امنیت حزب بعث شد. الجبوری پیام را به صدام رساند به او خیره شد و نظری نداد.

صدام در حضور الجبوری از نمایندگان رئیس جمهور شاذلی بن جدید که پرونده ای را با خود داشت و می خواست سریع آن را خلاصه کند، استقبال کرد. گفت که تحقیقی که کشورش انجام داده است تاکید می کند که موشکی که به هواپیمای وزیر امور خارجه الجزایر، محمد بن یحیی که تلاش می کرد به جنگ عراق – ایران پایان دهد، اصابت کرد و آن را سرنگون ساخت، عراقی بود. و افزود که بخشی از قطعات موشک در ایران یافت شد و شوروی ها تاکید کردند که این موشک ها را به عراق داده اند. صدام پرونده را گرفت و عذرخواهی نکرد و نظری نداد.

الجبوری می گوید که صدام روابط بسیار نزدیکی با ملک حسین ایجاد کرد و او را «پسر عمو» صدا می کرد. از حافظ اسد، رئیس جمهوری سوریه متنفر بود و سرهنگ معر قذافی را تحقیر می کرد و دائما می گفت «این قذافی دیگر کیست؟». صدام شوروی ها را دوست نداشت. در آن شب به الجبوری گفت: در پشت توطئه 1973 (توطئه کاظم کزاز) و توطئه 1979 سازمان «کا.گ.ب» شوروی بود و سوریه در رتبه دوم در آن مشارکت کرد.

جمله ای که الجبوری فراموش نمی کند و خود شخصا از پادشاه مغرب، ملک حسن دوم در کاخ القصیرات شنیده بود این بود: «به صراحت بگویم اگر جلوی صدام را نگیریم درب و داغان می شویم.» گفتن چنین حرفی از حسن دوم چندان ساده نیست.

ادامه دارد...

کلید واژه ها: صدام از این جا عبور کرد


( ۱۴ )

نظر شما :

ناصر ۱۱ مهر ۱۴۰۰ | ۱۴:۲۵
صدام نوعی حیوان وحشی درنده بود متاسفم که سیاسیون به راحتی رنگ عوض کردن الان هم طالبانها طرفدار صدام هستن