برنامه هستهای ایران: «توانایی قانونمند» 1
دیپلماسی ایرانی: بیش از یک دهه است که پرونده هسته ای ایران به یکی از پرونده های پیچیده بین المللی تبدیل شده است و علیرغم فشارهای زیادی که از سوی غرب بر ایران وارد شده است هنوز این پرونده به سرانجامی مشخص نرسیده است. غرب ایران را متهم می کند که به دنبال ساخت تسلیحات هسته ای است و ایران این اتهام را رد می کند و برنامه هسته ای خود را در راستای مصارف علمی، پزشکی و انرژی معرفی می کند. دکتر ناصر هادیان، استاد گروه روابط بین الملل دانشگاه تهران و شانی هرمزی، پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک در مقاله ای که در شماره پنجم فصلنامه علوم سیاسی در 1389 منتشر شده است به راهبردهای هسته ای ایران می پردازد و معتقدند جمهوری اسلامی ایران در برنامۀ هسته ای خود محصور میان دو گزینۀ قطعی دستیابی به توانمندی صلح آمیز هسته ای با مصارف صرفاً علمی، پزشکی و انرژی، و دستیابی به سلاح هسته ای نیست و از میان تمامی گزینه های موجود، گزینه کسب «توانایی قانونمند» به دلیل برخورداری از ظرفیت تأمین بیشترین اهداف برنامه هسته ای، به این دلیل که برخلاف «توانایی کامل» درحوزه اقدامات قانونی جای می گیرد، کمترین هزینه را برای کشور و بیشترین اقبال را در رفع شبه ها، ابهام ها، اتهام های غرب و اقناع افکار عمومی جهان دارد. با توجه به آغاز به کار دولت روحانی و مطرح شدن مجدد مذاکرات ایران و گروه 1+5 و نحوه حل و فصله مسئله ای هسته ای ایران، و با توجه به اهمیت مقاله مذکور سایت دیپلماسی ایرانی مجددا به انتشار آن اقدام می کند که در زیر می خوانید:
چکیده
آنچه به طورمعمول در مورد هدف ایران از پیگیری برنامه هسته ای عنوان می شود محدود به دو گزینه است: نخست برخورداری ازتوانمندی هسته ای صرفاً در مصارف علمی، پزشکی و انرژی که درمحافل داخلی طرح می شود و دوم دستیابی به سلاح هسته ای که از جانب غربی ها به ایران نسبت داده می شود. این درحالی است که گزینه های دیگری از جمله «توانایی قانونمند » و«توانایی کامل» هسته ای نیز در این میان وجود دارد.
سؤال مطرح آن است که چه عواملی ایجاب می کند جمهوری اسلامی ایران به دنبال کسب «توانایی قانونمند» هسته ای باشد؟ نوشتار حاضر بر این فرضیه استوار است که امنیت ملی، اهداف میان سیاست خارجی و اهداف برنامه هسته ای ایران، کسب «توانایی قانونمند» هسته ای را ایجاب می کند. از جمله اهداف میان مدت سیاست خارجی «حفظ وضع موجود» محسوب می شود. بازدارندگی، ارتقای شأن و منزلت داخلی، خارجی، ارتقای سطح توسعه، نقش آفرینی در قالب بازیگر فعال منطقه ای و بین المللی و کسب جایگاه شایسته و افزایش قدرت «جهان اسلام» از اهداف برنامه هسته ای ایران قلمداد می شود. در این راستا بدین پرسش نیز پاسخ داده می شود که کدام استراتژی «تعامل همه جانبه» گزینه ایران در قبال غرب است. در این استراتژی کلیه موضوعات مهم دوجانبه و چندجانبه از قابلیت طرح و مذاکره برخوردار است.
واژه کلید: «توانایی قانونمند» هسته ای، «توانایی کامل» هسته ای، »استراتژی تعامل همه جانبه»، برنامه هسته ای ایران، اهداف میان مدت سیاست خارجی، امنیت ملی.
مقدمه
در توضیح اهداف و انگیزه های برنامه هسته ای ایران نظرات و دیدگاه های متفاوتی هم درداخل و هم در خارج وجود دارد. یکی از نظرات مناقشه آمیزی که بیشتر از سوی غرب و به ویژه ایالات متحده طرح و متعاقبآ برداشت تهدیدآمیز و در گام بعدی ضرورت مقابله با آن عنوان می شود، این است که برنامه هسته ای ایران دستیابی به تسلیحات هسته ای را پی می گیرد.
مختصات محیط امنیتی ایران فضای پُرچالشی را به تصویر می کشد که مجموعۀ تهدیدهای موجود درآن مبنای استدلال برخی نسبت به ضرورت برخورداری ایران از سلاح هسته ای است، اما جنس تهدیدهای امنیتی پیرامونی ایران به گونه ای است که لزوماً برخورداری از سلاح هسته ای قادر به رفع آن نیست و چه بسا موجبات آسیب پذیری بیشتر کشور شود. در این شرایط سطحی از توانمندی می تواند گزینۀ مطرح در برنامه هسته ای باشد. همچنین برنامه هسته ای ایران امکان مناسبی برای تعامل با غرب فراهم کرده و اساساً بازیگری ایران در سطح بین المللی را ممکن ساخته است. غرب اکنون حاضر به تعامل با ایران است و محرک اصلی این خواست، برنامه هسته ای کشور است. در این میان استراتژی که می تواند در برگیرنده هم زمان اهداف برنامه هسته ای و اهداف میان مدت سیاست خارجی کشور باشد، استراتژی «تعامل همه جانبه»[1] است.
سؤال اصلی دراین مقاله آن است که چه عواملی ایجاب می کند جمهوری اسلامی ایران به دنبال کسب «توانایی قانونمند»هسته ای باشد؟ فرضیۀ این نوشتار آن است که امنیت ملی، اهداف میان مدت سیاست خارجی و اهداف برنامه هسته ای ایران، کسب «توانایی قانونمند» هسته ای را ایجاب می کند. همچنین پرسش فرعی که در این مقاله بدان پاسخ داده می شود این است که کدام استراتژی قادر به تحقق اهداف یاد شده است؟
در این مقاله ضمن تشریح محیط امنیتی ایران، اهداف میان مدت سیاست خارجی، اهداف برنامه هسته ای و استراتژی «تعامل همه جانبه» فرضیۀ یاد شده از ابعاد مختلف آزمون می شود.
چهارچوب مفهومی
از زمان کشف توانمندی های نهفته در اتم، اختراع ابزارها برای تجهیزاتی که بتواند این توانمندی های نهفته را آشکار کند و به فعلیت برساند، همواره مدنظر دانشمندان و سیاست گذاران برخی کشورها بوده است. این روند همراه با تولید دانش و فناوری ویژه ای بوده که تنها در اختیار کشورهای معدودی قرار داشته است. محصولات و مصنوعاتی که دراثر ساختن ابزارها و به فعلیت رساندن توانمندی های نهفته در اتم تولید شده، در دنیای امروز از اهمیت بسزایی برخوردار است و نه تنها شاخصی برای سنجش توسعه و پیشرفت یک کشور، بلکه از مؤلفه های مهم قدرت ملی و بعضاً تأمین کنندۀ امنیت ملی محسوب می شود.
چندی پس از تولید دانشِ ابزارها، محصولات و مصنوعات اتمی، استفاده از آن هم ابعاد صلح آمیز و هم امنیتی به خود گرفت و توزیع آنها درچهارچوب مقرراتی خاص در قالب معاهدات بین المللی و یا تعهدات متقابل بین کشورهای تولید کننده و مصرف کننده درآمد. تلاش های فراوانی در جهان به منظور محدود سازی تولید، ذخیره سازی، توزیع و استفاده از توانمندی های مخرب اتمی انجام گرفته اما به رغم موفقیت هایی که در زمینه عدم اشاعه به دست آمده به علل گوناگون از جمله دارا بودن چند کشور از این توانایی، موفقیت کامل تحصیل نشده است.(1)
کشورهای برخوردار از این توانایی، معاهدات دو یا چند جانبه ای برای کنترل بیشتر برکلیه مراحل فرایند تولید، ذخیره سازی، توزیع و استفاده منعقد کرده اند که همچنان دارای کاستی های متعددی است. در جهان از پیوند[2] میان این دانش و فناوری و مقولات امنیتی ناراضی بوده و خواهان خلع سلاح کامل و پیوندزدایی[3] از آنها هستند.
با گسترش بُرد و توان تخریبی موشک های حمل کنندۀ این تسلیحات و همچننی امکان حمل توسط هواپیما، کشتی و زیردریایی، امنیت جهانی پیوند وثیقی با این تسلیحات و ابزارهای حمل آن پیدا کرده است. ادعا می شود(2) به دلیل قدرت تخریبی فراوان این سلاح ها، استفاده از آن برای بازیگران بین المللی (دولت ها) بسیار پُرهزینه است. والتز معتقد است وجود و افزایش سلاح ها، ضرورتاً به کاهش سطح امنیتی منجر نشده اما سیگن اعتقاد دارد وجود و افزایش سلاح ها موجب کاهش امنیت می شود،(3)بوزان(4) و شلزینگر(5) وجود سلاح ها را واقعیتی جهانی دانسته که از صحنه امنیت بین الملل حذف ناشدنی است و لذا تنها باید آنها را کنترل و مدیریت کرد. هدف اولیه هر واحد سیاسی در نظام جهانی اصل بقا در نظرگرفته می شود. مفروض دیگر ادعا این است که دولت ها در تحلیل نهایی عقلانی عمل می کنند یعنی بقای خود را به هر هدف دیگری ترجیح می دهند و دست به عملی نمی زنند که نابودی خود را به دنبال داشته باشد. البته فریب و ارزیابی اغراق آمیز از توانایی کشورها امر متعارفی در روابط بین المللی است. براساس «دریافت غیرواقعی[4] از نیات یکدیگر در بین کشورها امری رایج بوده و رفع این دریافت غیرواقعی و سوء تفاهم از ضرورت های جهان امروز است. تأسیس نظام های راستی آزمایی[5]، سازوکارهای اعتماد سازی[6]، ائتلاف سازی[7] با کشورهای دیگر، «موازنه سازی»[8] و «دنباله روی»[9] از جمله راه کارهایی بوده که کشورها برای حل یا مدیریت این مشکل به کار بسته اند.
به طور کلی، کشورهای دارای سلاح هسته ای در مقابل کشورهایی که فاقد آن هستند، از سطحی از بازدارندگی برخوردارند و امنیتشان به نحوی با این سلاح ها پیوند خورده است. وجود سلاح های هسته ای در آرایش دفاعی این کشورها از جایگاه خاصی برخوردار است. امروزه به دلیل معاهدات بین المللی و فشار افکار عمومی جهانی و هزینه های فراوان کاربرد این سلاح ها، امکان استفاده از آنها به شدت پایین آمده است. معاهده عدم اشاعه[10]که مهمترین سند بین المللی در این زمینه است، تضمین کنندۀ دسترسی به این توانایی و تنظیم کنندۀ چگونگی استفاده از آن است.
دارا بودن کشورهایی هرچند معدود از توانایی های هسته ای موجب شده نظریه های امنیتی متفاوتی تدوین شود که به تبیین نقش این تسلیحات در تأمین و تولید امنیت پرداخته و دکترین های امنیتی، نظامی و دفاعی ای فرموله شده ه حاوی راهکارهای متفاوتی برای آرایش امنیتی و استفادۀ احتمالی است. دکترین هسته ای که برای سالیان متمادی دکترین مسلط در حوزه امنیت جهانی بوده، برمبنای «توانایی وارد آوردن ضربه اول»[11] و نتایج نامعلوم و احتمالاً معدوم شدن دولت های درگیر قرار دارد. این عدم اطمینان از تبعات، موجب می شود کشورهای دارای سلاح هسته ای آنها را علیه یکدیگر استفاده نکنند و با تدابیری چون «هشدار زودهنگام»[12]، «خط قرمز» یا تلفن مستقیم رهبران[13] وغیره احتمال حمله هسته ای را کاهش دهند. دکترینی که اکنون دیدگاه غالب است «مَد»[14] (نابودی قطعی طرفین) نامیده می شود و برنابودی مسلّم طرف استفاده کنندۀ اولیه از سلاح تکیه می کند چرا که طرف مقابل از «توانایی وارد آوردن ضربه دوم»[15] برخوردار است و می تواند پس از مورد اصابت قرار گرفتن توسط سلاح های هسته ای، طرف مقابل را نابود کند. بنابراین دولت ها که بازیگران عاقل محسوب می شود از این سلاح ها استفاده نمی کنند چرا که نابودی خود را حتمی می دانند.
دکترینی که اکنون مورد بحث سیاست گذاران و اندیشمندان حوزه امنیت جهانی قرار دارد گونه جدیدی از دکترین «ابتکار دفاع استراتژیک»[16] است. این دکترین اگرچه مدعی است این ابتکار از ماهیت دفاعی برخوردار است، اما در تحلیل نهایی کارکرد تهاجمی داشته و به دور جدیدی از مسابقه تسلیحاتی دامن می زند، زیرا قدرت های دیگر را به گسترش کمّی و کیفی ناوگان موشکی خود به منظور نفوذ در سپر دفاعی طرف مقابل، ترغیب می سازد.
در برنامه هسته ای توانمندی های چهارگانه ای وجود دارد که شامل «بهره مندی صلح آمیز» با مصارف انرژی، پزشکی و علمی، «توانایی قانونمند»[17] «توانایی کامل»[18] هسته ای و «دستیابی به سلاح هسته ای». کشورها براساس موقعیت ژئوپلتیک، محیط امنیتی، تهدیدها، توان ملی، جایگاه قدرت، سطح توسعه و رشد اقتصادی و سیاسی و همچنین تجربه ها و باورهای ایدئولوژیک خود، دست به انتخاب یکی از گزینه ها می زنند:
به طور کلی «توانایی» تسلیحات هسته ای به سه بخش مجزا قابل تقسیم است:
الف- اِشراف و تحصیل دانش و فناوری کل مراحل غنی سازی اورانیوم؛
ب- توانایی در سیستم حمل (موشک ها)؛
ج- توانایی در ساخت کلاهک هسته ای.
طبق قرائن متعارف قوانین بین المللی، دو بخش نخست درحیطه اقدامات قانونی و بخش سوم در حوزۀ فعالیت های غیرقانونی قرار می گیرد. بدین ترتیب «توانایی کامل» هسته ای هرسه مورد فوق را در برمی گیرد حال آنکه «توانایی قانونمند» سلاح هسته ای صرفاً دو مورد اول را که مجاز است شامل می شود و وارد حوزۀ غیرمجاز و غیرقانونی که همان ساخت کلاهک هسته ای است، نمی شود.
بسیاری از کشورها برنامه هسته ای خود را با هدف بهره مندی ازکاربرد انرژی پیش برده اند. برخی همچون ژاپن و آلمان دارای «توانایی قانونمند» سلاح هسته ای هستند چرا که هنوز به دنبال ساخت کلاهک هسته ای نرفته اند و تعدادی دیگر همچون آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید و اوکراین دارای «توانایی کامل» هستند. همچنین پنج کشور اجازه دارند تا تحت پیمان عدم اشاعه از سلاح هسته ای برخوردار باشند. دولت های مجاز به داشتن سلاح هسته ای[19] شامل فرانسه، چین، روسیه، بریتانیای کبیر و ایالات متحده آمریکا هستند که در زمان عقد این پیمان به سلاح هسته ای دست یافته بودند. اسرائیل، هند، پاکستان و کره شمالی نیز دارای سلاح هسته ای هستند.
محیط امنیتی ایران و برنامه هسته ای
ایران برنامه هسته ای خود را در سال 1960، در زمان رژیم شاه آغاز کرد ودر سال 1974 برمبنای این برداشت که نفت منبعی تمام شدنی است، وارد یک توافق نامه تجاری با فرانسه شد.(6) در آن زمان ایالات متحده از این ابتکار حمایت کرد. در عین حال، همیشه این مسئله که آیا ایران باید به دنبال توانمندی هسته ای با اهداف صرفاً علمی و پزشکی و انرژی و یا به همراه ابعاد تسلیحاتی باشد، مورد بحث بوده است. در دهه اخیر با پُررنگ تر شدن برنامه هسته ای ایران این بحث ها و مناظرات اهمیت بیشتری یافته است. برخی معتقدند محیط امنیتی ایران به گونه ای است که پیگیری برنامه هسته ای ایران، دستیابی به سلاح هسته ای را به یک ضرورت تبدیل ساخته، در حالی که عده ای دیگر با استناد به جنس تهدیدهای امنیتی ایران اساساً پاسخ به آن را در برخورداری از تسلیحات هسته ای نمی دانند.(7)
محیط امنیتی پیرامون ایران چالش های متعدد و متنوعی را در خود جای داده است. در شمال، ثباتِ جنگ سرد جای خود را به کشمکش ها برای تصاحب منابع دریای خزر داد که تا اندازۀ زیادی به ضرر منافع سیاسی، اقتصادی ایران تمام شده است.(8) در شرق، رژیم خصمانۀ طالبان جایگزین افغانستانِ تحت اشغال شوروی شد و در حال حاضر نیز این کشور شاهد حضور نیروهای ایالات متحده است. پاکستان نیز اگر چه به لحاظ دیپلماتیک ظاهری دوستانه دارد، ولی از طالبان حمایت کرده، جنبش های افراطی ضد شیعه و ضد ایرانی را پناه داده و به تسلیحات هسته ای مسلح است. این مسائل در کنار حجم وسیع قاچاق مواد مخدر سبب شده تا مرزهای شرقی به یکی از نگرانی های اصلی امنیت ملی کشور تبدیل شود. درغرب، ترکیه کشوری که عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و دارای روابط نظامی مستحکمی با ایالات متحده است، قرار دارد. در سوی دیگر عراق است که پس از گذشت سال ها از سرنگونی صدام همچنان درگیر اختلافات، بی ثباتی و ناآرامی های داخلی و اقدامات تروریستی است. در خلیج فارس یعنی جایی که منابع ملی و استراتژیک ایران قرار دارد، کشور با ایالات متحده که پایگاه هایی درکویت، قطر، بحرین و عربستان سعودی دارد، روبه روست.(9)
در سه دهۀ گذشته، تحولات تاریخی مهم، زمینه های ملی، منطقه ای و جهانی ایران را بارها تغییر داده است: انقلاب اسلامی، جنگ عراق علیه ایران، سقوط اتحاد شوروی، حملات تروریستی یازده سپتامبر و حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق. انقلاب اسلامی ایران نه تنها درک داخلی از جهان خارج بلکه دیدگاه خارجیان نسبت به ایران را نیز تغییر داد. تهاجم عراق و قطع روابط با ایالات متحده از مهمترین پیامدهای انقلاب ایران بود. سقوط اتحاد شوروی موقعیت ژئوپلتیک ایران را تغییر داد، پوشش محدود جنگ سرد را حذف کرد و آسیب پذیری های بیشتری را متوجه ایران ساخت. ایران در شمال نیز با مشکلات مواجه شد که بر مشکلات سابق آن در مرزها و با همسایگانش افزود. حوادث یازده سپتامبر محیط منطقه ای ایران را یک بار دیگر تغییر داد ولی محیط امنیتی جانفرسای آن همچنان دست نخورده باقی ماند.
یکی از مشخصه های مهم برداشت ایران از نظام بین الملل، تهدیدها و آرایش قدرت های منطقه ای، عبارت است از تنهایی استراتژیک. این تنهایی در طی جنگ هشت ساله با عراق نمود زیادی داشت؛ یعنی زمانی که قدرت های مهم منطقه ای و جهانی از جمله ایالات متحده از صدام حسین و کاربرد تسلیحات شیمیایی از سوی او حمایت می کردند. این امر ذهنیتی را در ایران به وجود آورد که نمی توان به نهادها و اتحادیه های بین المللی اعتماد داشت و برای حفاظت و دفاع از کشور باید برمنابع داخلی، مادی و معنوی اتکا کرد. اگر چه هزینه های این خوداتکایی بسیار زیاد بوده، ولی حس اعتماد، افتخار ملی، توانایی برای حل بحران ها و توسعه داخلی منابعی را ایجاد کرده که در منطقه کم نظیر است. این ترکیب تنهایی، استقلال و خوداتکایی تأکیدی است برنگرش محتاطانۀ ایران در مقابله با درگیری های منطقه ای و همچنین مسائل بین الملل؛ از این رو برخی با چنین زمینه ای و همچنین با استناد به محیط ناامن پیرامون ایران و ضرورت خوداتکایی امنیتی، بحث نیاز به تسلیحات هسته ای را عنوان می کند.(10)
دستیابی به تسلیحات هسته ای به عنوان ضرورت امنیتی کشور غالباً ناظر بر محیط تلاطم و پُرکشمکش خاورمیانه، تجربه های گذشته، باورهای ایدئولوژیک و دریافت تهدیدهاست. با توجه به محیط پُر خطر امنیتی ایران و فضای خصومت بار بین المللی علیه ایران چنین عنوان می شود که برخورداری از تسلیحات هسته ای با ایجاد توانایی بازدارندگی بالا می تواند حفظ تمامیت ارضی و امنیت و همچنین ارتقای جایگاه منطقه ای و بین المللی را برای ایران به ارمغان آورد و چنین دستاوردی می تواند بهترین انگیزۀ تلاش در پیگیری این مسیر باشد.
برای درک محیط امنیتی ملی ایران ذکر سه مسئله دارای اهمیت است. اول اینکه نیّات و سیاست های ایران را باید با توجه به عقلانیت برگرفته از محیط ژئواستراتژیک تحمیل شده برایران مورد توجه قرار داد. دوم اینکه به رغم چهارچوب امنیتی چالشگر موجود، ایران نه تنها توانسته تمامیت ارضی و سیاسی خود را حفظ کند بلکه در عین حال توانسته زیرساخت های مهم و یک جامعۀ با ثبات را- بدون حمایت خارجی با تسلیحات غیرمتعارف- ایجاد کند. سوم اینکه ایران همچنان مهمترین پُل ارتباطی[20]درخاورمیانه است.(11)
با وجود محیط امنیتی پُرنوسان پیرامون کشور، جمهوری اسلامی ایران چه در آغاز تشکیل حکومت اسلامی و در اوج بحران های داخلی و بین المللی و چه پس از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب که استقرار و استحکام آن را بیشتر ساخته، همواره توانسته بدون چشمداشت به حمایت های خارجی و یا ابزارهایی چون تسلیحات هسته ای، برمشکلات امنیتی خود فائق آید. واقعیت آن است که تحقق اهداف امنیتی ایران، لزوماً از طریق برخورداری از تسلیحات هسته ای متصور نیست و بعضاً در مواردی منجر به نقض اهداف خواهد شد. اساساً جنس تهدیدات پیرامونی ایران غالباً از نوعی است که بدون برخورداری از تسلیحات هسته ای قابل کنترل و مرتفع شدن است.هرچند این امر مؤید بی نیازی از دستیابی به دانش، فناوری و توانایی تسلیحات هسته ای نیست اما دست کم توجیه ضرورت دستیابی به تسلیحات هسته ای به دلیل مشکلات امنیتی را مورد تردید قرار می دهد.
سلاح هسته ای و تعارض های امنیتی برای ایرن
پیگیری برنامه هسته ای با هدف دستیابی به سلاح هسته ای، تعارض های امنیتی متعددی برای ایران به همراه دارد. دیدگاه های متفاوتی در داخل ایران نسبت به برنامۀ هسته ای وجود دارد که می توان آنها را به سه گروه عمده تقسیم کرد: حامیان دستیابی به انرژی هسته ای. در ایران آخرین گروه، حامیان کمی دارد و اکثر ایرانیان از جمله نخبگان و مقامات دولتی از دیدگاه اول و دوم حمایت می کنند. در کنار دیدگاه های متفاوت موجود، دستیابی به سلاح هسته ای در سطوح تصمیم گیری نظام فاقد توجیههای لازم و کافی است. دلایل و عوامل متعددی در توضیح عدم خواست و تلاش ایران برای برخورداری از سلاح هسته ای وجود دارد که از آن جمله موارد زیر قابل ذکراست:
1.خطر بروز مسابقه تسلیحاتی: دستیابی ایران به سلاح هسته ای می تواند همسایگان ایران و سایر کشورهای منطقه را به پیمودن راهی مشابه ترغیب کند.(12) تلاش کشورهای منطقه در برخورداری از سلاح هسته ای می تواند به جای حرکت در مسیر منطقه ای عاری از تسلیحات هسته ای به منطقه ای می تواند به جای حرکت در مسیر منطقه ای عاری از تسلیحات هسته ای به منطقه ای ناامن و برخوردار از زرادخانه های هسته ای بدل سازد و بروز مسابقۀ تسلیحاتی را موجب شود.(13)
2.از دست دادن برتری متعارف: در صورت دستیابی ایران به سلاح هسته ای و انجام اقدام مشابه از سوی کشورهای منطقه و همسایگان، برتری متعارف ایران که برخاسته از وجود عناصری چون سلاح های متعارف، جمعیت، وسعت جغرافیایی، موقعیت ژئوپلیتیک و ... است، کمرنگ خواهد شد.
3.آسیب پذیری از ناحیه فقدان ساختار فرماندهی و شبکه ارتباطی پیشرفته: دستیابی به سلاح هسته ای به صورت موازی مستلزم برخورداری از توانایی دفاعی هسته ای نیز هست؛ حال آنکه نبود ساختار فرماندهی، کنترل و شناسایی پیشرفته می تواند آسیب های جبران ناپذیری را متوجه کشور سازد. با توجه به آنکه وسیله احتمالی انتقال کلاهک های هسته ای موشک هایی است که در فاصله زمانی بسیار کم به هدف می رسند، در صورت دستیابی همسایگان ایران به سلاح هسته ای و وجود خواست و اراده ای مبنی بر استفاده از آن علیه ایران، این فاصلۀ زمانی تنها به چند دقیقه کاهش می یابد. تشخیص آنکه آیا موشک ارسالی به سمت ایران حامل کلاهک هسته ای است یا خیر و در گام بعدی تصمیم گیری درخصوص چگونگی اقدام مقتضی در قبال آن، نیازمند وجود یک ساختار تشخیص و فرماندهی پیچیده است که نبود یا نقصان آن می تواند فاجعه بار و حکم کابوسی برای استراتژیست های کشور باشد.
4.ظهور تروریسم هسته ای: علاوه بر خطر احتمال تلاش سایر کشورها برای دستیابی به تسلیحات هسته ای، خطر دستیابی گروه های افراطی و تروریست به این تسلیحات، تهدیدی مجزا و به مراتب خطرناکتر را به همراه دارد.(14)اگر ایالات متحده آمریکا با وجود فاصله جغرافیایی بسیار زیاد از محل استقرار القاعده و با داشتن تجهیزات پیچیده برای شناسایی این گونه تسلیحات در هراس است، پُرواضح است که وجود القاعده یا سایر گروه های افراطی تروریست مجهز به تسلیحات هسته ای در مجاورت مرزهای جغرافیایی ایران، برای کشور خطری بزرگتر و دفاع آن واجبتر است. در واقع هم به لحاظ لجستیک و هم به لحاظ توجیه ایدئولوژیک، امکان استفاده از تسلیحات هسته ای علیه ما توسط گروه های افراطی بیشتر است.(15)
5.نهادینه کردن حضور آمریکا در منطقه: برخورداری ایران از سلاح هسته ای می تواند منجر به احساس تهدید کشورهای کوچک منطقه از ایران و سوق دادن آن ها به سمت نزدیکی بیشتر با ایالات متحده آمریکا شود و این امر می تواند موقعیت آمریکا در منطقه را تقویت و تثبیت کند. احتمال دارد کشورهای منطقه در نتیجۀ برداشت تهدید از ایرانِ مجهز به تسلیحات هسته ای، به سمت تشکیل اتئلاف های نظامی منطقه ای با و یا بدون آمریکا حرکت کنند.(16)
6.خطر غلبه دیدگاه ابتکار دفاع استراتژیک: استراتژیستها و نخبگان ایران به خوبی واقف هستند که افزایش بُرد موشک ها و تسلیحاتی شدن برنامه هسته ای ایران می تواند به تقویت دیدگاه معتقدان به دکترین «ابتکار دفاع استراتژیک» بیانجامد. این استراتژیست ها به خوبی آگاه هستند که غلبۀ این دیدگاه و عملیاتی شدن آن نه تنها امنیت ملی ایران را کاهش می دهد بلکه موجب افزایش ضربه پذیری ایران نیز می شود.
7. آسیب پذیری از ناحیۀ هزینه های تولید و نگهداری تسلیحات هسته ای: تولید و نگهداری سلاح های هسته ای، صرف هزینه های قابل ملاحظهای را به همراه دارد. صرف هزینه بالا در این بخش، کاهش بودجه تخصیصی به سایر حوزه ها را به دنبال دارد که می تواند ضمن کاهش توان بخش های دیگر، تضعیف بنیۀ اقتصادی کل کشور را موجب شود. آمریکا امروز بزرگترین تولید کننده و دارندۀ تسلیحات هسته ای درجهان است و دانستن واقعیت های تأسیسات و تسلیحات اتمی این کشور جالب و شگفت آور است. بنابر تحقیق مؤسسه بروکینگز در سال 1998، ایالات متحده از ابتدای برنامه هسته ای خود تا سال 1996 حدود پنج ونیم تریلیون دلار صرف هزینه های مرتبط با سلاح های هسته ای کرده است. از این میان پروژه منهتن[21] که پروژه ابتدایی آمریکا برای تولید بمب هسته ای بود، به تنهایی 20 میلیارد دلار هزینه در برداشت. به کلام دیگر برای هر بمب تولید شده توسط این پروژه، پنج میلیارد دلار هزینه شد و این در حالی است که کل هزینۀ اختصاص یافته برای تولید انواع بمب، مین و نارنجک در طول جنگ جهانی دوم 5/31 میلیارد دلار[22] بوده است.(17)
نمودار شماره 1. هزینه های برنامه تسلیحاتی آمریکا از 1940 تا 1998
8.آسیب رسانی به روابط ایران با برخی بازیگران منطقه ای و بین المللی: دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای می تواند روابط کشور با برخی بازیگران منطقه ای و بین المللی را متأثر سازد و منجر به آسیب رسانی و تیرگی روابط شود. احساس تهدید و خطر از جانب ایران می تواند سبب تغییر مناسبات در برخی سطوح و حوزه ها شود.(18) کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس[23]در نتیجه برداشت تهدید از ایران، در اولویت های امنیتی تجدید نظر کرده و به سمت خرید تسلیحات جدید و تقویت توان نظامی خود حرکت می کنند.(19)
9. آسیب پذیری از ناحیه تحمیل هزینه های سیاسی- اجتماعی و بین المللی: دستیابی به سلاح هسته ای علاوه بر تضعیف توان اقتصادی کشور، محدودیت ها و تحریم های بین المللی رانیز برکشور تحمیل می کند.(20) این امر از یک سو می تواند منجر به نارضایتی های اجتماعی و داخلی شود و از سوی دیگر به افزایش پتانسیل منازعه در منطقه و احتمال تشدید فشارهای بین المللی بیانجامد.(21) اعمال تحریم های سیاسی، اقتصادی و بین المللی در کنار ضعف اقتصادی داخلی با تحت تأثیر قرار دادن زندگی مردم می تواند فشارها را بردولت ایران افزایش داده و کنترل شرایط و پیامدها را دشوار سازد.(22)
10. تجربیات گذشتۀ ایران به مثابه عاملی بازدارنده: ایران خود یکی از قربانیان تسلیحات شیمیایی است و در دوران جنگ تحمیلی و به دنبال استفادۀ عراق از سلاح های نامتعارف و شیمیایی، آسیب دیده است. ایران در جنگ باعراق (1998- 19980) به تنهایی با کشوری می جنگید که حمایت سیاسی کشورهای مهم در جهان عرب و غرب از جمله ایالات متحده را پشت خود داشت. به لحاظ تجهیزات نظامی، روسیه، چین و فرانسه میلیاردها دلار تسلیحات به عراق فروختند، دولت های عربی تأمین کنندۀ منابع مالی بودند و ایالات متحده نیز نیاز تصاویر ماهواره ای و دیگر کمک ها را به عراق ارسال می کرد. مهمترین نکته قابل توجه در این بحث عبارت است از کاربرد تسلیحات کشتار جمعی[24]- در این مورد تسلیحات شیمیایی- برضد ایرانیان و نیز کردهای بومی عراق. شماری از صاحبنظران و روزنامه نگاران برآورد می کنند که ده ها هزار ایرانی در زمان جنگ به واسطه استفادۀ عراق از تسلیحات شیمیایی جان خود را از دست داده اند. ایرانیان استفاده از تسلیحات کشتار جمعی در جنگ را «خط قرمزی» می دانستند که نباید از آن عبور کرد. اما متوجه شدند که با تداوم استفاده از تسلیحات توسط رژیم صدام را نادیده گرفته و یا از آن حمایت می کنند.(23) با وجود چنین تجربه ای، نه دستیابی کشورها به تسلیحات هسته ای بلکه کمک و تلاش برای ایجاد یک منطقه عاری از تسلیحات هسته ای، مطلوبیت بیشتری نزد حکومت و ملت ایران دارد و امنیت کشور و منطقه را بیشتر تضمین خواهد کرد.
11. مخالفت های داخلی: نقش و وزن مخالفان داخلیِ دستیابی به تسلیحات هسته ای در ایران قابل اغماض نیست. افراد، گروه ها و جریان های متفاوتی در بدنۀ حکومت و جامعه به عنوان اهرمی پُرفشار با دستیابی به تسلیحات هسته ای مخالفت می ورزند. فضای داخلی کشور و افکار عمومی اساساً پذیرای نگرش دستیابی به سلاح هسته ای نیست. این عامل خود به مثابه مانعی پُر قدرت به شمار می رود.(24)
12. منع شرعی دستیابی به تسلیحات هسته ای: طبق تفاسیر ارائه شده از اسلام، تولید، ذخیره سازی و استفاده از سلاح های هسته ای منع شرعی دارد و لذا جمهوری اسلامی ایران اساساً به دلیل وجود مغایرت شرعی نمی تواند دستیابی به سلاح هسته ای را به عنوان هدف برنامه های هسته ای خود قرار دهد. براساس چنین تفاسیری از اسلام، تسلیحات کشتار جمعی در ایران حرام است. همچنین این مسئله که تحصیل سلاح های هسته ای مغایر آموزههای اسلامی است بارها از سوی رهبری جمهوری اسلامی به صراحت مطرح شده است: «به اعتقاد ما افزون بر سلاح هسته ای، دیگر انواع سلاح های کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی می شوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است. بیش از دیگر ملتها خطر تولید و انباشت این گونه سلاح ها را حس می کند و آماده است همه امکانات خود رادر مسیر مقابله با آن قرار دهد. ما کاربرد این سلاح ها را حرام و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابنای بشر از این بلای بزرگ را وظیفه همگان می دانیم».(25)
13. خواست و تعهد ایران نسبت به عدم اشاعه تسلیحات: ایران نه تنها به معاهده عدم اشاعه تسلیحات هسته ای پایبند است بلکه خواست و منفعت آن نیز در گروی دامن نزدن به اشاعه تسلیحات است. براین اساس تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای مطلوب نظر جمهوری اسلامی ایران نیست. برخورداری از تسلیحات هسته ای، سطح ناامنی را در منطقه و جهان افزایش می دهد. از این رو نه تنها کشورهایی که تمایلاتی مبنی بر کسب سلاح هسته ای دارند باید از این اقدام منصرف شوند، بلکه کشورهایی که در حال حاضر دارای چنین تسلیحاتی هستند باید به سمت کاهش و حذف آن گام بردارند. حرکت در این مسیر می تواند چشم انداز جهانی امنتر را ترسیم سازد.(26)
14. سلب فرصت ها و امتیازات: باتوجه به فضای بین المللی منفی علیه برنامه هسته ای ایران، در صورت دستیابی به تسلیحات هسته ای نه تنها اقدامات محرومیت زا پیرامون ایران عملی می شود بلکه بسیاری از فرصت ها، امتیازات و منفعت هایی که در صورت پیمودن راهی غیراز آن می توانست برای کشور حاصل شود، سلب می شود. امروزه کشورها به دلیل وجود وابستگی متقابل عملاً نمی توانند مستقل و بی نیاز از سایر کشورها مسیر رشد و توسعه را طی کنند. به ویژه در هم تنیدگی اقتصاد جهانی منجر به پیدایش شبکۀ پیچیده ای از روابط سیاسی- اقتصادی میان بازیگران عرصه جهانی شده و روابط سیاسی و مناسبات اقتصادی کشورها را کاملاً از یکدیگر متأثر ساخته است. در چنین شرایطی تنش در سیاست خارجی و بازیگری نامطلوب درعرصه بین المللی برای هر کشوری می تواند علاوه بر چالش های سیاسی، تنگناهای اقتصادی به بار آورد. به هر میزان که فضای سیاسی میان یک کشور با محیط بین المللی تیره شود و آن کشور به سمت انزوا سوق داده شود، میزان محرومیت از فرصت های سیاسی و اقتصادی نیز کاهش خواهد یافت. برخورداری ایران از سلاح هسته ای، مناسبات سیاسی- اقتصادی کشور با سایر بازیگران بین المللی متأثر می سازد. اعمال محدودیت در مبادلات تجاری و مناسبات اقتصادی با ایران در قالب صدور قطعنامه یا وضع مقررات می تواند ایران را از بسیاری از منافع ناشی از خرید و فروش ها و سرمایه گذاری ها محروم سازد که از آن جمله می توان به ناتوانایی در تأمین خرید تجهیزات نظامی، هواپیماهای مسافربری، فرآورده های سوختی و فروش نفت و سایر محصولات صادراتی یا کاهش حجم سرمایه گذاری خارجی اشاره کرد.
با توجه به مطالب یادشده و با محاسبۀ هزینه- فایدۀ چنین رویکردی، دستیابی به تسلیحات هسته ای به سختی می تواند گزینۀ مطلوب حکومت باشد.
اهداف اصلی جمهوری اسلامی ایران از پیگیری برنامه هسته ای
جمهوری اسلامی ایران در برنامه هسته ای خود اهدافی را دنبال می کند که تأمین آنها ضرورتاً از طریق دستیابی به سلاح هسته ای تأمین نمی شود و چه بسا تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای نیل به اهداف را دشوارتر و حوزه های آسیب پذیری کشور را افزایش می دهد. از این رو آنچه می تواند ضمن تحصیل منافع و اهداف تعیین شده جایگزین گزینه دستیابی به سلاح هسته ای شود، تلاش برای کسب «توانایی قانونمند» هسته ای است. هرچند دراین میان دستیابی به «توانایی کامل» سلاح هسته ای نیز مطرح است اما در ادامه توضیح داده خواهد شد که آنچه تأمین اهداف را با هزینه ای کمتر میسر می سازد «توانایی قانونمند» است و نه «توانایی کامل».
با توجه به تعاریف ارائه شده درخصوص «توانایی کامل» و «توانایی قانونمند» هسته ای در بخش چهارچوب مفهومی، این پرسش اساسی مطرح می شود که کدام یک از تواناییهای مذکور می تواند اهداف زیر در برنامه هسته ای ایران را با کمترین هزینه و بیشترین فایده محقق سازد؟ درادامه ظرفیت های این دو گزینه در تأمین اهداف بررسی می شود:
1.بازدارندگی: ایجاد بازدارندگی به منظور افزایش سطح امنیت کشور و کاهش تهدیدها، با وجود محیط ناامن پیرامونی و وجود کشورهای دارای سلاح هسته ای از جمله هند، پاکستان و اسرائیل از اهمیت بالایی برخوردار است. «توانایی کامل» سلاح هسته ای قادر است تا درجۀ قابل ملاحظه ای از بازدارندگی را ایجاد کند. البته باید توجه داشت که «توانایی کامل» هسته ای به معنای برخورداری از سلاح هسته ای نیست و از مرحلۀ توانایی کامل سلاح هسته ای تا مرحلۀ ساخت و برخورداری از سلاح هسته ای فاصله وجود دارد.
کسب «توانایی قانونمند» هسته ای نیز قادر به ایجاد بازدارندگی است؛ هرچند در سطحی نازل تر متبلور می شود. نکتۀ مهم دیگر آنکه کسب «توانایی قانونمند» هسته ای امکان و احتمال ترغیب همسایگان و سایر کشورهای منطقه برای به دست آوردن آن را کاهش می دهد.
نمودار شماره 2. سطح بازدارندگی
2.ارتقای شأن و منزلت داخلی و خارجی: ارتقای شأن و منزلت در بُعد داخلی ناظر به تقویت غرور و عزت ملی نزد ایرانیان و در بُعد خارجی متوجه تقویت قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران است.
کسب «توانایی کامل» و «توانایی قانونمند» هسته ای، هر دو موجب ارتقاص منزلت داخلی و ایجاد احساس غرور و عزت ملی می شود بالندگی ایرانیان را به همراه می آورد، (27) اما در بُعد خارجی «توانایی کامل» هسته ای بیشتر منجر به افزایش قدرت سخت می شود. حال آنکه «توانایی قانونمند» هسته ای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران را افزایش می دهد. البته باید توجه داشت که افزایش قدرت نرم در هریک از توانایی ها ذکر شده، مخاطبان متفاوتی را در برمی گیرد. افزایش قدرت نرم به دنبال کسب «توانایی کامل» هسته ای، بیشتر متوجه مردم منطقه، مسلمانان و به طور کلی گروه هایی است که از جانب غرب و آمریکا احساس حقارت و استضعاف دارند، در حالی که افزایش قدرت نرم در «توانایی قانونمند» بیشتر متوجه نخبگان جهان و مراکز قدرت است.
3. ارتقای سطح توسعه: توسعه و پیشرفت کشور به عنوان یکیی از اهداف اصلی برنامۀ هسته ای کشور از عوامل متعددی تأثیرپذیر است. در واقع بسته به آنکه برنامۀ هسته ای در چه سطحی و با چه رویکردی دنبال شود می تواند به روند توسعه ای کشور کمک و یادر آن اخلال ایجاد کند.
کسب «توانایی قانونی» هسته ای علاوه برآنکه به لحاظ علمی دریچه های جدیدی را در عرصه دانش و فناوری می گشاید و توان و ظرفیت علمی کشور را ارتقا می دهد، به خاطر قرار گرفتن درچهارچوب های مجاز و قانونی می تواند سبب کاهش و حذف فشارهای بین المللی، تهدیدها و تحریم ها علیه ایران شود و به تبع آن زمینه های رشد و توسعه را فراهم آورد. درحالی که کسب «توانایی کامل» هسته ای با وجود آنکه به رشد علمی کشور کمک می کند اما به طرق دیگر می تواند روند توسعه را با مشکل روبه رو سازد. نخست آنکه با تمرکز بر دستیابی به «توانایی کامل» هسته ای، منابع مادی و اقتصادی قابل ملاحظهای مصروف می شود که با توجه به محدودیت منابع، اختصاص منابع بیشتر به یک حوزه کمبود تخصیص منابع در حوزه های دیگر را به همراه میآورد.
دوم آنکه از آنجا که «توانایی کامل» هسته ای، ساخت کلاهک هسته ای (وجه غیرقانونی) را نیز در بر می گیرد، موضع گیری ها و فشارهای خارجی علیه ایران را افزایش می دهد که به دلیل انزوای ایران و محدود شدن دریچه های تعامل و تبادل با محیط بین المللی، فرصت های سیاسی و اقتصادی را که می تواند به شکوفایی اقتصاد و توسعه کشور بیانجامد، محدود می کند؛ بنابراین کسب «توانایی قانونمند» در قیاس با «توانایی کامل» هسته ای، تحصیل هدف ارتقای سطح توسعه کشور را بیشتر محتمل میسازد.
4.نقش آفرینی در قالب بازیگر فعال منطقه ای و بین المللی و کسب جایگاه شایسته: یکی از اهداف برنامه هسته ای ایران کسب جایگاه شایسته منطقه ای و بین المللی و ایفای نقش بازیگر فعال است. پیشرفت در برنامۀ هسته ای، با افزودن بر قدرت ایران می تواند جایگاه و بازیگری ایران را در سطح منطقه و جهان تغییر دهد. کسب «توانایی کامل» و «توانایی قانونمند» هسته ای، هر دو به دلیل افزایش قدرت ایران می توانند جایگاه ایران را ارتقاء دهند، اما کسب «توانایی قانونمند» هسته ای در قیاس با «توانایی کامل» از آنجا که تعهد و پایبندی کشور به اصول و قوانین بین المللی را نشان می دهد و احتمالاً مخالفتها و موضع گیری های خصمانۀ کمتری در سطح جهانی دارد، امکان بیشتری به ایران می دهد تا فعالانه تر و مسئولانه تر در عرصه خارجی حضور یابد. حال آنکه کسب «توانایی کامل» هسته ای احتمال به انفعال کشاندن بازیگری ایران را افزایش می دهد.
5. افزایش قدرت «جهان اسلام»: توانمند کردن امت اسلام همواره یکی از اهداف اصلی جمهوری اسلامی ایران بوده است. رهیافت ایدئولوژیکی مسلط در ایران که به نوعی ترکیب دو گرایش اسلام انقلابی و ملیگرایی ایرانی است عبارت است از دیدگاه امالقرایی. از این نظر، ایران امالقرای جهان اسلام محسوب می شود و رهبری امت اسلامی را در دست دارد. دفاع از امالقرا در مقابل تهاجم استکبار جهانی وظیفۀ هر فرد مسلمان است.(28) نگرش صرف از این زوایه شاید ممانعتی در دستیابی به سلاح هسته ای ایجاد نکند اما نکتۀ مهم در اینجاست که تفسیر مسلط از اسلام تولید، نگهداری و استفاده از تسلیحات هسته ای را در تناقض با اصول اسلام می داند؛ بنابراین طبق اصول اسلام، تسلیحات کشتار جمعی در ایران حرام تلقی می شود. مغایرت تحصیل سلاح های هسته ای با آموزه های اسلامی بارها از سوی رهبری جمهوری اسلامی به صراحت مطرح شده است.
براین اساس کسب «توانایی قانونمند» هسته ای ضمن آنکه مغایر گفتمان دینی یاد شده نیست، در قیاس با «توانایی کامل» هسته ای، باهزینۀ کمتری قادر به تأمین هدف افزایش قدرت جهان اسلام خواهد بود؛ بنابراین و با توجه به مطالب یادشده باید گفت کسب «توانایی قانونمند» در قیاس با «توانایی کامل»، با هزینۀ کمتری قادر به تأمین اهداف پنج گانۀ برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. جدول 1، این مقایسه را به تصویر می کشد.
ادامه دارد...
پیامدهای مثبت تمرکز برکسب «توانایی قانونمند»
تمرکز برکسب «توانایی قانونمند»، تحقق موارد تعیین شده ای را دنبال می کند (اهداف) و موارد از پیش تعیین نشده ای را نیز به دنبال می آورد(پیامدها). از جمله پیامدهای مثبت حرکت در مسیر کسب «توانایی قانونمند» می توان به مسائل زیر اشاره کرد:
1.ارائه چهرۀ دولت قانونمند و مسئول: با تفکیک مراحل قانونی و غیرقانونی در مسیر کسب توانمندی هسته ای و اعلام تعهد ایران مبنی بر فعالیت تا مرحلۀ قانونی، تصویر یک دولت متعهد، مسئول و قانونمند را ارائه می دهد. در واقع باید گفت توانایی، تعهد را نیز به همراه می آورد و توانایی قانونمند، تعهد و مسئولیت را با عنصر اطمینان بخشی همراه می سازد. این برداشت مثبت همچنین می تواند فضای منفی پیرامونی را به نفع ایران تغییر دهد. رفتارهای مسئولانه همراه با تعهد، عنصر قابل پیش بینی بودن را تقویت می کند. زمانی که اقدامات یک کشور، از درصد قابل قبولی از پیش بینی پذیری برخوردار باشد، اعتماد کشورها بدان افزوده می شود و این امر می تواند بسترساز مناسبی برای پیشبرد اهداف و بهبود و ارتقای مناسبات شود.
2.خروج از نگرش سیاه و سفید به برنامه هسته ای ایران: آنچه غالباً و تاکنون چه از جانب ایران و چه از جانب غرب در قبال برنامه هسته ای ایران عنوان شده، گویای نگرشی سیاه و سفید به این مسئله است.غرب ایران را متهم می سازد که درصدد دستیابی به بمب اتمی و تسلیحات هسته ای است و ایران مکرراً تأکید می دارد که هدفی صلح آمیز و عموماً در حوزۀ انرژی و پزشکی را در برنامۀ هسته ای خود پیگیری می کند. اما واقعیت آن است که فرآیند هسته ای، علاوه بر دو سر طیف یاد شده مراحل و اهداف میانی متعددی را در درون خود جای داده است. این «اهداف میانی» می تواند شامل «توانایی قانونمند» و «توانایی کامل» سلاح هسته ای باشد که مسلماً هیچ یک به معنای برخورداری از سلاح هسته ای نیست و در اهداف پزشکی و انرژی نیز متوقف نمانده است. طرح منسجم «توانایی قانونمند» سلاح هسته ای از سوی جمهوری اسلامی ایران، بیانگر آن است که خواست ایران رسیدن به این هدف میانی است؛ بنابراین تبیین این خواست به خروج از نگرش سیاه و سفید به برنامۀ هسته ای، چه در داخل و چه درخارج کمک می کند.
3. خطر مسابقه تسلیحاتی: از آنجا که کسب «توانایی قانونمند» هسته ای تا کسب «توانایی کامل» هسته ای فاصله دارد و با برخورداری از سلاح هسته ای فاصلهای به مراتب بیشتر دارد، احتمال تحریک سایر کشورهای منطقه درجهت تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای کمتر خواهد بود. در واقع از آنجا که برداشت تهدید آنها از محیط منطقه ای و امنیتی خود، متأثیر از نوع توانمندی های کشورهای منطقه است، بنابراین در صورت عدم برداشت تهدید جدی، تمایل آنها به صرف هزینه در بخش تسلیحات هسته ای کمتر می شود. این امر کاهش خطر بروز مسابقۀ تسلیحاتی درمنطقه را به همراه خواهد داشت.
4. تسرّی توانایی های علمی مدیریت ساختارهای پیچیده به سایر حوزه ها: برخورداری از توانایی های علمی و مدیریتی ساختارهای پیچیده از آثار مثبت کسب «توانایی قانونمند» سلاح هسته ای محسوب می شود. این توانایی مسلماً در حوزۀ هسته ای محدود نخواهد ماند و به سایر بخش ها نیز تسرّی خواهد یافت و منشأ پیشرفت و کسب دستاوردهای نوین در حوزه های گوناگون خواهد شد.
باتوجه به قدرتیابی این انگارۀ ناصحیح که هدف برنامه هسته ای ایران را دستیابی به سلاح هسته ای تلقی می کند و برداشت تهدید ناشی از این پندار و گمانه زنی، این پرسش به میان می آید که استراتژی ایران در قبال غرب باید واجد چه مختصاتی باشد تا بتواند ضمن برون رفت از چالش هسته ای به اهداف خود هم در مقوله هسته ای و هم در سایر موارد دست یابد؟ پاسخ به این سؤال پس از بررسی اهداف میان مدت سیاست خارجی ایران ارائه خواهد شد.
اهداف میان مدت سیاست خارجی ایران
درحال حاضر برنامه هسته ای ایران مهمترین فرصت بازیگری کشور در عرصه بین المللی تلقی می شود که استفاده از آن باید در راستای هدفی مشخص و با اتخاذ استراتژی صحیح انجام شود. علاوه براهداف پنجگانۀ گفته شده برای برنامه هسته ای ایران، اهداف کلی دیگری نیز وجود دارد که بازی به موقع در فرصت حاصله از برنامه هسته ای در تحقق آنها مؤثر خواهد بود. از جمله این اهداف، «حفظ وضع موجود» است. پس از حمله نظامی آمریکا به افغانستان و سقوط طالبان و پس از جنگ عراق و سرنگونی صدام موازنۀ منطقه ای به نفع ایران تغییر یافت و جایگاه و نقش منطقه ای ایران پُررنگتر شد. از آنجا که این تغییر موازنه به نفع ایران است لذا مصلحت جمهوری اسلامی ایران در «حفظ وضع موجود» است. رسیدن به این هدف میانی مستلزم تحقق دو هدف مرحله ایش است: الف) عادی سازی[1] و ب) نقش آفرینی در قالب دولتی مسئول.[2]
نمودار شماره 3. اهداف میان مدت و مرحله ای سیاست خارجی ایران؛ هدف میان مدت
برای نیل به هدف میانی و اهداف مرحلهای، مناسبترین استراتژی، «تعامل همه جانبه» با غرب خواهد بود که مقوله هسته ای و مجموعهای دیگر از مسائل دو جانبه و چندجانبه رادر خود جای می دهد. باید توجه داشت که «تعامل همه جانبه» با غرب، هدف جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه استراتژی آن در تحقق اهداف است. در ادامه هریک از اهداف مرحله ای و نیز استراتژی یاد شده مورد بررسی قرار می گیرد.
عادی سازی روابط با غرب: به منظور عادی سازی روابط با غرب ابتدا باید تعریف شخصی از مطالبات ایران در ازای همکاریها با هدف عادی سازی روابط ارائه شود. در این راستا اولویتهای جمهوری اسلامی ایران به قرار زیر است:
لغو تحریمها (چه از سوی سازمان ملل و چه خارج از آن)؛
آزاد سازی سرمایه های بلوکه شدۀ ایران؛
عدم حمایت از حرکت های ضد ایرانی (درقالب تشکیل ائتلافها، حمایت از قومیت گرایی، تجزیه طلبی و...)؛
عدم مداخله در امور داخلی کشور؛
به رسمیت شناختن نقش منطقه ای ایران؛
شفاف سازی عملکرد پایگاه های نظامی آمریکا در حوزۀ امنیتی ایران؛
خروج مسئولانه و هماهنگ شدۀ نیروهای آمریکا از منطقه؛
عملیاتی شدن مشوّقهای مطرح شده توسط 1+5.
2.نقش آفرینی در قالب یک دولت مسئول: نقش آفرینی مسئولانه جمهوری اسلامی ایران می تواند به تثبیت قدرت کشور یاری رساند و جایگاه ایران را در منطقه و جهان ارتقا دهد و پیگیری اهداف ملی را آسانتر و کم هزینه تر سازد. نقش آفرینی ایران در قالب یک دولت مسئول عمدتاً در محورهای زیر تبلور می یابد:
کمک به حل مناقشات منطقه ای و تأسیس زیرساختهای لازمه؛
تأمین امنیت انرژی به عنوان یکی از تولید کنندگان مهم و عمدۀ انرژی؛
پایبندی به اصول و معاهدات بین المللی ضمن حفظ انتقادات و پیگیری آن از مجاری قانونی و عرف بین المللی؛
پرهیز از ماجراجویی در سطح منطقه ای و بین المللی؛
اتخاذ سیاستهای تدریجی و محاسبه شده در شرایط تصمیم بر ایجاد تغییر.
استراتژی تعامل همه جانبه
روابط میان ایران و ایالات متحده با پُررنگ شدن برنامۀ هسته ای ایران وارد مرحله ای جدید و پیچیده تری شده است. آمریکا با برداشت تهدید ناشی از هسته ای شدن ایران، سیاستهای خود رد قبال ایران را بر توقف و یا کنترل برنامه هسته ای ایران متمرکز ساخت. در این میان طیفی از گزینه ها مطرح شد که می توان آنها را در موارد زیر تقسیم بندی کرد: تعامل گزینشی[3]،مهار[4]،مهار به همراه تعامل گزینشی[5]، اقدام نظامی ، و تعامل همه جانبه.(29)
در گزینۀ تعامل گزینشی تنها تعامل در خصوص موضوعی مشخص انجام می پذیرد؛ از این رو برحسب موضوع مورد تعامل این امکان وجود دارد که به نفع و یا به ضرر جمهوری اسلامی ایران باشد. به عبارت دیگر درصورتی که مسئله مورد تعامل از جانب غرب تعیین شود نتیجۀ آن می تواند به مصلحت کشور نباشد. به عنوان مثال مذاکره و تعامل صرف برسر مسئله هسته ای یا فقط در مورد افغانستان یا عراق نمی تواند متضمن منافع ما باشد. این امر بدان معنی نیست که چنین مقولاتی در زمره مشکلات ما قرار ندارد بلکه بدین خاطر است که:1)برخی از این مقولات مشکل فوری آمریکا است و نه ایران؛ 2) مسئلهای همچون برنامه هسته ای ایران کارتی است که ایران را بازیگر جهانی نگاه می دارد و پتانسیل آن را دارد که مجموعهای دیگر از مسائل مهم امنیتی، اقتصادی و سیاسی ایران را در کنار خود حل وفصل کند؛ بنابراین طیف مقولات معامله پذیر پیرامون آن نسبتاً گسترده است و تعامل گزینشی به نوعی نادیده گرفتن این فرصت است.
البته نمی توان گزینۀ تعامل گزینشی را به طور کامل کنار گذاشت. در واقع اگر ایران ارائه دهندۀ مورد گزینشی باشد و آن را براساس اولویتهای اصلی و فوری خود طرح کند و یا حتی منافع دوجانبه درآن لحاظ شده باشد می تواند مصالح و گشایشی به همراه داشته باشد.
گزینه مهار از جانب غرب و به ویژه ایالات متحده در قالب اقداماتی نظیر اعمال تحریمها (چه از جانب سازمان ملل و چه خارج از آن)، انزوای سیاسی ایران، ائتلاف سازی علیه ایران، تقویت توان نظامی – دفاعی کشورهای منطقه، جنگ روانی علیه ایران(با تمرکز برنقش رسانه ها) و فشار از طریق دیپلماتیک، انجام می شود. ایران در مواجه با سیاست مهار عموماً رویکرد «مقابله با مهار»[6]را اتخاذ کرده و بدان به گونه ای واکنشی پاسخ داده است. به عبارت دیگر در مقابل سیاستهایی چون ائتلاف سازی، جنگ رسانه ای و... ایران نیز دست به اقدامات واکنشی مشابهی زده است.
گزینه مهار به همراه تعامل گزینشی، ضمن اعمال فشار، باب گفت و گو و مذاکره و تعامل پیرامون مقوله ای مشخص را باز نگاه می دارد، این سیاست از اواخر دوره بوش و با هدایت رابرت گیتس و کاندولیزا رایس، سیاست دولت آمریکا بوده و به رغم وعده های انتخاباتی اوباما و تغییر لحن او، همچنان سیاست آمریکاست.
گزینۀ حمله نظامی علیه ایران تاکنون در اشکال متفاوتی طرح شده از جمله:
الف- حملات موضعی یا جراحی گونه:[7] این حملات سایتهای هسته ای و مربوط به هسته ای ایران را به عنوان هدف تعریف کرده اند و مدت عملیات درنظر گرفته شده برای تنها چند روز است و ممکن است از سوی امریکا یا اسرائیل و یا هر دو صورت پذیرد. هدف از این حملات، تعویق برنامه هسته ای ایران، و احتمال وقوع آن پایین است چراکه می تواند پیامدهای متفاوتی را از آنچه منظور بوده به همراه داشته باشد از جمله آنکه:
تضمینی برای شناسایی همه سایتهای هسته ای ایران وجود ندارد؛
تضمینی برای انهدام همگی آنها وجود ندارد؛
احتمال اقدامات تلافی جویانه از سوی ایران وجود دارد (این اقدامات می تواند در عراق، افغانستان، تنگه هرمز یا خلیج فارس عملیاتی شود)؛(30)
حمله به تأسیسات هسته ای ایران، مخالفتهای داخلی درخصوص لزوم برخورداری از تسلیحات هسته ای را کاهش می دهد و اتفاق نظر بیشتری پیرامون ضرورت داشتن این گونه تسلیحات را ایجاد می کند؛
شرایط و وضعیت داخلی ایران را امنیتی و رادیکال می گرداند.(31)
با وجود این، چنین احتمالی، هشدار جدی علیه ایران تلقی می شود.
ب- حملات گسترده هوایی:[8] در این اقدام بین 1000 تا 1500 هدف (عمدتاً اهداف نظامی - سیاسی و نه صنعتی- اقتصادی) در نظرگرفته می شود که در مدت زمان 30 تا 60 روز انجام می شود و هدف از آن کاهش ظرفیت و توان نظامی - سیاسی کشور است. احتمال وقوع این نوع از حملات در مورد پیشین بیشتر است.(32)
این گونه اقدام نظامی نیز خطرات و پیامدهایی را برای عرب غرب دارد و شیوۀ پاسخگویی ایران بدان نیز نامعلوم است. با وجود این، چنین اقدامی می تواند کشور را برای سالیان سال مشغول بازسازی نظامی ودفاعی خود کند.
ج- جنگ تمام عیار: در این عملیات، نیروهای زمینی، هوایی و دریایی دخیل خواهند بود. هدف از این گونه اقدام نظامی ، تغییر رژیم است، اما از آنجا که آمریکا در حال حاضر در دو جبهه عراق و افغانستان درگیر است، احتمال وقوع آن بسیار اندک است. در واقع ظرفیت تخریب وجود دارد اما امکانات چندانی برای شرایط پس از تخریب وجود ندارد و احتمال همراهی ناتو برای جنگ درجبهه های جدید نیز بسیار کم است.(33)
در تمامی موارد یادشده، مهمترین وقایع ممکنِ عملیاتی شدن گزینه ها، عدم اطمینان از پیامدهاست. به هر روی ایران باید از ورود به هر می دانی که ناچار به بازی گمانه زنی[9]شود، پرهیز کند. استفاده از بازی گمانه زنی تنها تاکتیکی پدافندی است و استراتژی کلی دفاعی ایران نباید برآن متکی باشد چرا که برخلاف آمریکا که می تواند تا اندازهای هزینه ها و پیامدها را تحمل و مدیریت کند، ایران از چنین ظرفیتی کمتر برخوردار است. توان نظامی ، اقتصادی و مدیریتی آمریکا به این کشور امکان می دهد که بتواند بخشی از هزینه ها و پیامدهای از قبل پیش بینی نشده را تحمل و جبران کند اما ایران به دلیل برخورداری کمتر از منابع نظامی ، اقتصادی و مدیریتی بهتر است تا از ورود به میدانهایی که درصد پیش بینی پذیری پیامدها در آن پایین است،اجتناب ورزد. برای مثال ایران باید در نظر داشته باشد که نتیجه جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا هرچه باشد یک نتیجه قطعی در برخواهد داشت و آن قدرت گرفتن نسبی همسایگان ایران است که این خود موازنۀ قدرت در منطقه را به زیان ایران تغییر خواهد داد (شبیه وضعیتی که برای عراق پس از جنگ آمریکا با عراق پدید آمد).
در رویکرد تعامل همه جانبه کلیه موضوعات مهم دوجانبه و چندجانبه از قابلیت طرح و مذاکره برخوردار است و طیف وسیعی از موضوعات می تواند مورد بررسی قرار گیرد و حل وفصل برخی اختلافها و همکاری در بعضی از حوزه ها و مدیریت بخش هایی که در آن تعارض منافع استراتژیک وجود دارد را به همراه داشته باشد.
ایران و آمریکا دارای حوزه های چالش برانگیز و همچنین زمینه های منفعتی مشترکی هستند که در تعامل همه جانبه باید مدنظر قرار گرفته شوند. مقولاتی از جمله برنامۀ هسته ای ایران، تروریسم و رادیکالیسم، مناقشۀ فلسطین و اسرائیل و روند صلح و در نهایت حقوق بشر در زمرۀ حوزه های اختلاف و تنش میان ایران و ایالات متحده محسوب می شوند که غالباً از سوی آمریکا مطرح می شود. همچنین مسائلی چون تحریم ها، سرمایه های بلوکه شدۀ ایران، حمایت از حرکتهای ضد ایرانی، به رسمیت شناختن نقش منطقه ای ایران، شفاف سازی عملکرد پایگاه های نظامی آمریکا درحوزه امنیتی ایران و خروج مسئولانۀ نیروهای آمریکایی از منطقه از جمله دغدغه ها و اولویت های ایران در قبال غرب است. اما مسائلی چون افغانستان، پاکستان، عراق و خلیج فارس در بردارندۀ منافع دو طرف هستند که از ظرفیت لازم برای طرح و مذاکره برخوردارند.
بنابراین زمینه های زیادی برای همکاری و تعامل وجود دارد که دو طرف با تمرکز بیشتر برمقولاتی که واجد منافع دوجانبه است می توانند روند همکاری و تعامل و نتیجه بخشی را تسریع کنند. اما آنچه ملاحظۀ بیشتری از جانب ایران می طلبد آن است که برخی از فرصت های بازیگری در حوزه منفعتی دوجانبه ممکن است در زمانی کوتاه از دست ایران خارج شوند. به عنوان مثال با توجه به فضای سیاسی حاکم بر ایالات متحده و فشارهای گروه ها و محافل داخلی آن، چندان دور از انتظار نیز نخواهد بود اگر در یک بازۀ زمانی محدود دولت آمریکا قصد خروج از مناطقی چون افغانستان و عراق را داشته باشد. در چنین صورتی اولاً امکان استفاده از فرصت برآمده از برنامه هسته ای ایران کاهش می یابد و ثانیاً خروج یک بارۀ نیروهای آمریکایی می تواند شرایط به گونه ای متحول سازد که ایران با پیامدهای نامطلوب امنیتی- سیاسی مواجه شود؛ بنابراین اولویتی که اکنون مسئله عراق و افغانستان نزد آمریکا دارد ممکن است در زمان دیگری نداشته باشد. به علاوه ثبات در افغانستان و عراق و جلوگیری از تبدیل دولت پاکستان به یک دولت درحال فروپاشی[10] و حاشیه نشین ساختن گروههای افراطی و تروریست، برای ایران بسیار حیاتی است که تحقق آن با همکاری و تعامل با دیگر کشورها محتملتر و کم هزینه تر خواهد بود.
در استراتژی تعامل همه جانبه، با وجود آنکه طیف قابل توجهی از موضوعات، قابلیت طرح و مذاکره را دارند اما خطوط قرمزی نیز وجود دارد، از آن جمله آنچه برای ایران غیرقابل مذاکره محسوب می شود توقف غنی سازی اورانیوم است. اما اعمال محدودیت در درجه غنی سازی، تعداد سانریفیوژها، تصویب پروتکل الحاقی[11] و بُرد موشکها از مقولات قابل طرح و مذاکره هستند. با توجه به شرایط موجود و گزینه های طرح شده، آنچه واجد بیشترین مطلوبیت برای جمهوری اسلامی ایران می باشد آن است که با بهره گیری از کارت بازی هسته ای خود وارد «تعامل همه جانبه» با غرب شود و با اتخاذ این استراتژی، ضمن حل و فصل طیفی از مسائل چالش برانگیز خود با غرب، اهداف میان مدت و مرحلهای خود را که همانا حفظ وضع موجود، عادی سازی روابط با غرب و ایفای نقش دولتی فعال و مسئول است، ممکن و می سر سازد.
نتیجه گیری
برون رفت از چالش برآمده ناشی از برنامه هسته ای ایران میان ایران و غرب و به ویژه ایالات متحده مستلزم تعیین دقیق اهداف برنامۀ هسته ای ایران؛ اعلام خواست نهایی ایران از پیگیری این برنامه؛ و رفع شبهات، ابهامات و اتهامات پیرامون آن است.
اساسی ترین اهداف جمهوری اسلامی ایران در برنامۀ هسته ای شامل مواردی چون بازدارندگی، ارتقای شأن و منزلت داخلی- خارجی، ارتقای سطح توسعه، نقش آفرینی در قالب بازیگر فعال منطقه ای و بین المللی و کسب جایگاه شایسته و افزایش قدرت «جهان اسلام» است. سؤالی که دراینجا مطرح می شود آن است که آیا تأمین اهداف یاد شده صرفاً با برخورداری از تسلیحات هسته ای ممکن خواهد بود و آیا ایران می تواند با سلاح هسته ای در کنار تحقق اهداف یادشده، مشکلات امنیتی پیرامون خود را نیز مرتفع سازد؟ حقیقت آن است که جمهوری اسلامی ایران در برنامۀ هسته ای خود محصور میان دو گزینۀ قطعی دستیابی به توانمندی صلح آمیز هسته ای با مصارف صرفاً علمی ، پزشکی و انرژی، و دستیابی به سلاح هسته ای نیست. این نگرش حداقلی و حداکثری نه با واقعیت منطبق است و نه پاسخگوی نیازها و اهداف و چالش های امروز کشور است. نه توانمندی صلح آمیز با اهداف کاملاً علمی ، پزشکی و انرژی، کلیه اهداف گفته شده را برآورده می سازد و نه برخورداری از سلاح هسته ای فارغ از پیامدهای پُرهزینه و غیرقابل پیش بینی خواهد بود؛ بنابراین لازم است تا دولت ایران به صراحت گزینه ای را که در برنامه هسته ای کشور می تواند با کمترین هزینه، بیشترین دستاوردها را به همراه داشته باشد مشخص و جامعۀ جهانی را در راستای آن متقاعد گرداند.
کسب گونه ای از توانایی هسته ای از توانمندی صلح آمیز با مقاصد صرفاً علمی و پزشکی و انرژی عبور کرده و به برخورداری از تسلیحات هسته ای نرسیده، می تواند گزینۀ مطلوب باشد. براین مبنا می توان از دو نوع توانایی یاد کرد: «توانایی قانونمند» و «توانایی کامل» هسته ای.
از میان تمامی گزینه های موجود، گزینه کسب «توانایی قانونمند» به دلیل برخورداری از ظرفیت تأمین بیشترین اهداف برنامه هسته ای، به این دلیل که برخلاف «توانایی کامل» درحوزه اقدامات قانونی جای می گیرد، کمترین هزینه را برای کشور و بیشترین اقبال را در رفع شبه ها، ابهام ها، اتهامهای غرب و اقناع افکار عمومی جهان دارد.
با تمرکز برگزینۀ «توانایی قانونمند» به جای غرب، جمهوری اسلامی ایران خود دست به طرح موضوع و قاببندی موضوع[12] و اهداف آن می زند و ذهنیت سازی می کند. این اقدام راه را بر اتهام ها و گمانه زنی های بی اساس غرب پیرامون برنامه هسته ای ایران خواهد بست و گفتمانی را مسلط می کند که گویای واقعیت برنامه هسته ای ایران است. این امر می تواند موجب به حاشیه رانده شدن گفتمانهای مسلط امروز شود. ظهور و تفوق گفتمان های کم هزینه و همسو با منافع کشور، دستاورد مهمی برای دستگاه سیاست خارجی کشورها محسوب می شود. قاب بندی «توانایی قانونمند» به عنوان رویکرد ایران در برنامۀ هسته ای خود، با تأکید بر تفکیک موجود در روند برنامۀ هسته ای (قانونی- غیرقانونی) و اعلام خواست ایران برحرکت بر مسیر «توانمندی های قانونی» این معنا را به مخاطب انتقال می دهد که برنامۀ هسته ای ایران تنها قصد فعالیت درچهارچوب اصول قانونی را دارد.
صدور این معنا که از طرح گفتمان یاد شده برمی خیزد درصورت مسلط شدن می تواند آثار مثبتی به همراه داشته باشد از جمله تسهیل ادامۀ برنامۀ هسته ای، کاهش هزینه ادامه برنامه، گشودن باب مذاکره و همچنین هدایت مخالفان به سمت توجه به تقسیم بندی های درون برنامه هسته ای و کاهش نگرانی ها پیرامون آن. به علاوه طرحیان گفتمان در قیاس بقا گزینه هایی که عموماً عنوان می شود و بر دستیابی بر توانمندی صلح آمیز هسته ای، بامصارف علمی پزشکی طرح می شود، از پذیرش و باورپذیری بیشتری برخوردار است. با طرح تلاش ایران در جهت کسب «توانایی قانونمند» هسته ای به عنوان رویکرد برنامۀ هسته ای کشور، در واقع به جای گمانه زنی ها و انتساب اهداف گوناگون به برنامۀ هسته ای کشور از جانب غرب، جمهوری اسلامی خود دست به قاب بندی و طرح موضوع درچهارچوبی مشخص و ارائه آن به دنیا می زند. معماری افکار عمومی و ایجاد ذهنیت مثبت در قبال برنامه هسته ای ایران، درگرو طرح مناسب، باورپذیر و منسجم موضوع است.
تحقق اهداف سیاست خارجی ایران در کنار اهداف برنامه هسته ای حائز اهمیت است. با توجه به تغییر توازن منطقه ای به نفع ایران پس از سقوط طالبان و صدام، هدف میانمدت ایران باید «حفظ وضع موجود» باشد که تحقق آن نیازمند تأمین دو هدف مرحله ای دیگر یعنی عادی سازی روابط با غرب، و ایفای نقش دولت مسئول است. از آنجا که در حال حاضر برنامۀ هسته ای ایران به مهمترین چالش میان ایران و غرب تبدیل شده، سؤال مطرح آن است که کدامین استراتژی می تواند ضمن حفظ تداوم برنامۀ هسته ای و حصول اهداف تعیین شده در آن، به تأمین هدف میان مدت حفظ وضع وجود و اهداف میانی آن بپردازد؟
استراتژی «تعامل همه جانبه» با غرب پتانسیل برآورده ساختن کلیه موارد یادشده را دارد. این استراتژی هم تأمین اهداف برنامه هسته ای و هم اهداف میان مدت را با کمترین هزینه و قابل پیش بینی ترین پیامدها میسر می سازد. استراتژیای که تنها برنامه هسته ای ایران را شامل شود و به دیگر چالشهای ایران وغرب نپردازد، نوعی فرصت سوزی محسوب می شود. غرب اکنون حاضر به تعامل با ایران است و محرک اصلی این خواست، برنامه هسته ای کشور است؛ بنابراین نگاه عقلانی متوجه اهمیت مضاعف دو مقولۀ زیر است:
الف) زمان شناسی و بهره برداری از برنامه هسته ای برای تعامل با غرب در زمان باقی مانده؛
ب) مشتمل سازی حوزه های منفعتی و چالش برانگیز دوجانبه و چندجانبه در روند تعامل (استراتژی تعامل همه جانبه).
در نهایت باید گفت برنامۀ هسته ای ایران نیازمند تعریف مشخص اهداف و تفکیک دقیق مفاهیم و شناسایی شفاف گزینۀ مطلوب جمهوری اسلامی درداخل و خارج است و از آنجا که متأثر از این برنامه، ایران به بازیگری مطرح درعرصه بین المللی تبدیل شده، باید با استفاده از این بستر و با در نظرگرفتن چالشهای موجود خود با غرب، مجموعه ای از اهداف کلی، میانی و مرحله ای را با اتخاذ بهترین استراتژی تأمین سازد.
پینوشت ها
1. See: David Albright, “Iran’s Nuclear Program: Status and Uncertainties”, in http:
//www.isisonline.org/publications/iran/albrighttestimony15march2007.pdf
- George Perkowich, “Iran is Not an Island: A Strategy to Mobilize the Neighbors”, Policy Brief”, Washington, DC: Carnegie Endowment for International Peace, 2005, No. 34.
2. Kenneth Waltz, “The Spread of Nuclear Weapons”, Adelphi Paper, No. 171, London: International Institute Strategic Studies, 1981.
3. Kenneth Waltz and Scott Sagan, The Spread of Nuclear Weapons: A Debate Renewed, NewYork: W. W. Norton, 2002.
4. Barry Buzan, “Peace, Power and Security: Contending Concept”, International Journal of Peace Research, Vol. 21 (2), pp. 109-25.
5. James Rodney Schlesinger, “The Strategic Consequences of Nuclear Proliferation”, TheReporter, 1956, Oct. 20.
6. ICG, “Iran: Discontent and Disarray”, Middle East Report, No. 18, 27, 2003, p. 3.
7. ناصر هادیان «برنامه هسته ای ایران: تکثیر دیدگاه ها و زمی نه های گفتمانی»، فصلنامه سیاست مجله دانشکده حقوق وعلوم سیاسی، دوره 40، 1389، شماره1، بهار، صص 60-57.
8. BradfourdMcguinn and MohiaddinMesbahi, “America’s Drive to the Caspian” in
HoushangAmirahmadi, (ed.), The Caspian Region At A Crossroad: Challenges of A New Frontier of Energy and Development, 2000, p. 213-25.
9. Ibid.
10. ناصرهادیان، پیشین، صص 357-356.
11. Mohiaddin, Mesbahi “Iran’s Foreign Policy Toward Russia, Central Asia, and the
Caucasus” in John Esposito and R. K. Ramazani, (eds.), Iran at the Crossroads, New York: Palgrave, 2001, pp. 149-150.
12. Anthony H. Cordesman , Adam C. Seitz, Iranian Weapons of Mass Destruction; The Birth of A Regional Nuclear Arms Race, Center for Strategic & International Studies, September 18, 2009.
13. Russell, Richard, off and Running, “The Middle East Nuclear Arms Race”, JFQ / Issue 58, 3d Quarter 2010 Ndupress http: //www.ndu. edu/press/lib/images/jfq-58/jfq58_94-99_russell. pdf
«توانایی قانونمند» :برنامه هسته ای ایران
14. M. D. Kellerhals, “Concern Grows Over Potential for Middle Eastern Nuclear Arms Race”, Retrieved July 27, 2010, from America.gov http://www.america.gov/st/peacesec-english/2010 /february/20100216150832 dmslahrellek0.8362543.html
15. Graham Alison, Nuclear Terrorism: The Ultimate Preventable Catastrophe, Times Books, 2004.
16. A. H. Cordesman, “Security Cooperation in the Gulf: Actions-Rather Than Words andGood Intentions, Retrieved July 30, 2010, from Center for Strategic & International Studies: http://csis.org/files/media/ csis/pubs/ 081111_gulfcooppres.pdf
17. Atomic Audit, The Costs and Consequences of U. S. Nuclear Weapons Since 1940, Brookings Institution Press, 1998.
18. J. Warrick, “U. S. Steps Up Arms Sales to Persian Gulf Allies”, Retrieved July 27, 2010, from Washington Post:
http://www.washingtonpost.com/wpdyn/content/article/2010/01/30/ar2010013001477.html
19. Tariq Khaitous, “Why Arab Leaders Worry About Iran's Nuclear Program”, http:
//www.thebulletin.org/web-edition/features/why-arab-leaders-worry-about-irans-nuclear-program.
20. Security Council Resolutions and Statements. (N. D.), Retrieved July 27, 2010, fromIAEA: http: //www.iaea.org/newscenter/focus/iaeairan/sc_resolutions. shtml
21. Council Conclusions on Iran’s Nuclear Programme, Retrieved July 27, 2010, from theCouncil of European Union: http: //www.consilium. europa. eu/uedocs/cms_data/docs/pressdata/en/foraff/115968. pdf
22. Patrick Clawson, Carrots Sticks and Nukes, in http: //www.guardian. co.
uk/commentisfree/2008
23. Robin Wright, “Chemical Arms’ Effects Linger Long AfterWar”, Los Angeles Times;November 19, 2002.
24. ناصرهادیان، پیشین، صص 371-367.
25. آیت الله سید علی خامنه ای، «پیام رهبر انقلاب اسلامی به نخستین کنفرانس بین المللی خلع سلاح و عدم اشاعه»، 28 فروردین1389، بازیابی 4 مرداد 1389 از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای:http//farsi.khamenei.ir/content?id9171
26. «یازده پیشنهاد مهم و اساسی ایران برای اصلاح NPT»، اردیبهشت 1389، بازیابی 13 مرداد 1389 از پایگاه اطلاع رسانی دولت
http://www.dolat.ir/nsite/fullstory/?id=188783
27. برای مطالعه گفتمان های استقلال طلبی و عدالت طلبی در برنامه هسته ای ایران بنگرید به:
Moshirzadeh, Homeira, “Discursive Foundations of Iran’s Nuclear Policy”, Security Dialogue, 2008.
28. محمد جواد لاریجانی، «بازخوانی دکترین ام القرا»، روزنامه همشهری، پنجشنبه 19 بهمن 1385.
29. ناصرهادیان، «وقت مناسب است»، روند اقتصادی، سال ششم، شماره47، خرداد 1388.
30. Why the Pentagon Thinks Attacking Iran is A Bad Idea, http: //politics. usnews.
com/news/articles/2008/08/07/why-the-pentagon-thinks-attacking-iran-is-a-bad-idea.html
31. See: Rogers, P. (2010, July). Military Action Against Iran: Impact and Effects, Retrieved July 30, 2010, from Oxford Research Group:
http://www.oxfordresearchgroup.org.uk/sites/default/files/iran%20report%202010_0.pdf
- Risky Business: “Why Attacking Iran is a Bad Idea”,
http://www.armscontrolcenter.org/policy/iran/articles/risky_business_attacking_iran_bad_idea/
32. See: “US Iran Attack Plans”, Revealed, Retrieved July 30, 2010, from bbc news: http://news. bbc. co. uk/2/hi/6376639. stm
- A. Toukan& A. H. Cordesman, “Study on A Possible Israeli Strike on Iran’s
Nuclear
Development Facilities”, Retrieved July 30, 2010, from Center for Strategic &
International Studies:
http: //csis.org/files/media/csis/pubs/090316_israelistrikeiran.pdf
33. See: Operation Brimstone, Retrieved July 30, 2010, from navy. mil: http: //www.navy.
mil/search/display. asp?story_id=38478
- W. M. Arkin, “The Pentagon Preps for Iran”, Retrieved July 30, 2010, from the Washington
Post: http: //www.washingtonpost. com/wp-dyn/content/article/2006/04/14/ar2006041401907.html
[1]. Normalization
[2]. Responsible State
[3]. Selective Engagement
[4].Containment
[5]. Containment + Selective Engagement
[6]. Counter-Containment
[7]. Surgical Attack
[8]. Massive Aerial Bombardment
[9]. Guessing Game
[10]. Failing State
[11]تصویب پروتکل الحاقی می تواند موجبات شفاف سازی (Transparency)، اعتمادسازی (Confidence Building)، راستی آزمایی(Verification) را فراهم آورد و نگرانیهای ایجاد شده را برطرف سازد.
[12].Farming
نظر شما :