آیا توافق هسته ای با ایران امکان پذیر است؟
ایرنا نوشت:
فصلنامه ˈامنیت بین المللیˈ از انتشارات اندیشکده آمریکایی ˈمرکز بلفرˈ در تازه ترین شماره خود فقدان ˈمنطقه توافق احتمالیˈ (ZOPA) را حلقه مفقوده مذاکرات هسته ای با ایران دانست و رهنمودهایی در این زمینه به سیاست گذاران آمریکایی ارائه کرد.
در این مقاله به قلم ˈجیمز کی سبنیوسˈ (James K. Sebenius) و ˈمایکل کی سینگˈ (Michael K. Singh) آمده است: در چند سال گذشته رویکردهای دیپلماتیک مختلف به کار گرفته شده توسط مذاکره کنندگان متعدد نتوانسته توافقی هسته ای را با ایران به نتیجه برساند. خصومت متقابل ، برداشت های نادرست و دیپلماسی ناقص ممکن است در این امر نقش داشته باشند. با این حال ، مساله بنیادی تر این است که ممکن است هیچ توافق مرضی الطرفینی وجود نداشته باشد. برای بررسی این احتمال ، ˈچارچوب تحلیلی مذاکرهˈ در این مقاله به تعمق درباره دو موضوع می پردازد: اول اینکه آیا یک توافق ممکن (شدنی) وجود دارد یا نه ، و دوم اینکه چگونه امیدوارکننده ترین روند را برای دستیابی به چنین توافقی طراحی کنیم.
در اصطلاح مذاکراتی ، اینکه توافق امکان پذیر (مرضی الطرفین) است یا نه بستگی به وجود ˈمنطقه توافق احتمالیˈ (ZOPA) دارد. منطقه توافق احتمالی به گستره ای از توافقهای احتمالی گفته می شود که از حیث منافع مشهود هر کدام از طرفین ، از بهترین جایگزین هر طرف برای توافق مذاکره ای (یا ˈگزینه عدم توافقˈ) بهتر باشند.
برای بررسی اینکه آیا توافقی با ایران امکان پذیر است یا نه - به عبارت دیگر آیا منطقه توافق احتمالی وجود دارد یا نه - این مقاله یک چارچوب تحلیلی ساده را برای به تصور در آوردن منطقه توافق احتمالی و به تبع آن گستره توافق های احتمالی ، معرفی می کند و درباره اینکه تصورات و سیاست های مختلف چگونه بر آنها تاثیر می گذارند بحث می کند.
در واقع بهترین رهاورد این مقاله خود چارچوب تحلیلی است یعنی چارجوبی برای ارزیابی مجزای عناصر مذاکرات هسته ای ایران و رسیدن به نتایج معتبر و اتخاذ سیاست های موثر تر .
ما بطور مشخص به دنبال این هستیم که از میان سه مساله مهم رویاروی سیاست گذاران آمریکا در قبال ایران ، به دو مورد اول بپردازیم. اول ، در شرایط و صحنه موجود با توجه به درک هر طرف از منافع خود و گزینه ˈعدم توافقˈ ، آیا هیچ توافق مرضی الطرفینی امکان پذیر است ؟ دوم ، اگر چنین نیست ، آیا اقداماتی برای تغییر صحنه و شرایط توافق می تواند محاسبات یک طرف یا هر دو طرف را به گونه ای تغییر دهد تا توافقی را امکان پذیر سازد - یعنی یک منطقه توافق احتمالی ایجاد کند؟ مساله سوم که در این مقاله به آن پرداخته نمی شود ، به گزینه های تاکتیکی مربوط می شود که در صورت امکان پذیر بودن توافق ، بیشترین احتمال را برای محقق شدن توافق ایجاد می کنند.
این مقاله به معرفی یک نمودار می پردازد که در آن محور افقی نشان دهنده ارزش برای آمریکا و محور عمودی نشان دهنده ارزش برای ایران است. (شکل 1)
گزینه های سمت چپ و بالا برای ایران بهتر و گزینه های سمت راست و پایین برای آمریکا بهتر هستند. این نمودار توافق های احتمالی هسته ای تعمدا ساده است. در واقعیت ، فضا و فاصله بین توافق ها ممکن است نامنظم باشد و هر طرف ممکن است این فاصله را متفاوت ببیند. بعلاوه ممکن است از دید یکی از طرفین تفاوت عملی بین دو توافق وجود نداشته باشد. به عنوان مثال ، پیامدهای توانایی تسلیحاتی هسته ای ایران برای آمریکا ممکن است همانند دستیابی ایران به سلاح واقعی باشد.
در ادامه این نمودار با ترسیم خطوط دیگری تکمیل می شود: خط AB که مرز توافق ها را در نقطه ˈتوقفˈ (freeze) قطع می کند ، نشان دهنده موضع اعلام شده آمریکا است مبنی بر اینکه ایران باید غنی سازی خود را در سطح کنونی متوقف سازد. همچنین خط CD مرز توافق ها را در نزدیکی نقطه ˈتسلیحاتی کردنˈ (weaponization) - به عنوان نتیجه احتمالی (و غایی) سیاست کنونی آمریکا با فرض تشدید تحریم ها و فقدان اقدام نظامی - قطع می کند. می توان فرض کرد که حداقل خواست ( یا ˈخط قرمزˈ ) آمریکا بین این دو خط است. این خط قرمز به معنای ˈهسته ای ترینˈ ایرانی است که دولت اوباما می تواند بپذیرد.
خط EF از دیدگاه رژیم ایران نشان دهنده حداقل نتیجه قابل پذیرش برای ایران است . این خط نشان دهنده این دیدگاه است که رژیم ایران حداقل یک توانایی تسلیحاتی هسته ای را برای منافع خود حیاتی می داند و طبق مسیرهای کنونی سیاست ˈعدم توافقˈ دیر یا زود به آن می رسد. جناح های مختلف در ایران ممکن است نتایج با گرایش تهاجمی کمتر یا بیشتری را ترجیح دهند و خط EF بر این اساس می تواند بالا یا پایین برود.
با این عناصر و با فرضیات قبلی می توانیم مشخص کنیم که آیا منطقه توافق احتمالی (ZOPA) وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد چه توافق هایی داخل آن یافت می شود.
این مقاله در ادامه همچنین به بررسی تاثیر تحریم ها و مشوق ها بر این چارچوب تحلیلی می پردازد و در بخش نتیجه گیری می نویسد: بررسی موانع موجود بر سر راه توافق هسته ای بین ایران و آمریکا به چند موضوع می رسد که بی اعتمادی متقابل ناشی از 30 سال جدایی و خصومت ، کمبود تماس های رسمی و نیز تاکتیک های مذاکراتی ضعیف از جمله آنها است.
تلاشهای مختلف رسمی و غیر رسمی برای پرداختن به این موانع و سایر موانع نزدیکی آمریکا - ایران انجام شده است. با این حال شکست و ناکامی در پیشرفت جدی در راه یک توافق هسته ای پایدار حکایت از یک دلیل عمیق تر دارد : فقدان هر گونه ˈمنطقه توافق احتمالیˈ زیربنایی . به بیان ساده ، ظاهرا شکاف عظیمی بین حداقل توانایی هسته ای قابل قبول برای ایران و حداکثر توانایی هسته ای که آمریکا حاضر است به ایران واگذارد ، وجود دارد. رژیم ایران ارزش گزینه ˈعدم توافقˈ خود را در حد توانایی تسلیحاتی هسته ای یا تسلیحاتی سازی واقعی می داند و تا کنون هیچ ترکیبی از هزینه ها و مشوق های ارائه شده به ایران نتوانسته با این ارزش برای ایران برابری کند.
اگر در واقع هیچ منطقه توافق احتمالی (ZOPA) وجود ندارد ، یکی از تمرکزهای مرکزی فرایندها و تاکتیک های دیپلماتیک اشتباه است. سیاست گذاران و مذاکره کنندگان بجای ور رفتن با طرح و شکل توافق ارائه شده به ایران باید مهمترین اولویت خود را تاثیر بر صحنه و وضعیت مذاکرات قرار دهند تا بتوانند یک ˈمنطقه توافق احتمالیˈ ایجاد کنند و آن را گسترش دهند. در واقع این امر نیازمند آن است که هزینه ها ، مشوق ها و خطوط قرمز آگاهانه به عنوان عناصر یک راهبرد برای ایجاد ˈمنطقه توافق احتمالیˈ ترکیب شوند . این امر هدف چارچوب تحلیلی مطرح شده در این مقاله است.
برای این منظور ، سیاست گذاران باید چهار اقدام انجام دهند : اول اینکه باید به شیوه ای منظم و سیستماتیک به ارزیابی منافع رژیم ایران و برداشت آن از گزینه ˈعدم توافقˈ بپردازند. دوم اینکه به همین شیوه منافع و گزینه عدم توافق آمریکا را تعیین کنند. تقریبا بحثی درباره اینکه توانایی تسلیحاتی هسته ای ایران چگونه بر منافع آمریکا تاثیر می گذارد وجود ندارد اما درک روشن از گزینه های عدم توافق و خطوط قرمز آمریکا نیازمند رایزنی های فعال با طرف های داخلی مانند کنگره و شریکان ائتلافی است.
سوم اینکه ، به شیوه ای منظم و سیستماتیک تمام اهرم های در دسترس (اعم از مشوق ها و تدابیر تنبیهی) را فهرست بندی کرده و ارزیابی کنند .
چهارم اینکه ، تا سرحد ممکن برای ایجاد و گسترش ˈمنطقه توافق احتمالیˈ اقدام هماهنگ انجام دهند. برای ایجاد و گسترس یک منطقه توافق احتمالی دو راه وجود دارد. اولا آمریکا می تواند خط قرمز خود را ملایم تر کند کما اینکه ظاهرا مقامات آمریکا در سالهای اخیر این کار را کرده اند.
آمریکا بجای تغییر دادن خطوط قرمز خود که قابل توصیه نیست باید با کاربرد هماهنگ اقدامات هزینه ساز و ارزش افزا بر گسترش منطقه توافق احتمالی تاکید کند. هزینه ها و مشوق ها باید سه مشخصه داشته باشند . باید معتبر باشند. با این وجود ، آمریکا (و اسرائیل ) تا این اواخر مهمترین ابزار فشار خود - تهدید نیروی نظامی - را از طریق کم اهمیت نشان دادن آن تضعیف کرده اند.
هزینه ها و مشوق ها همچنین باید برای منافع رژیم ایران معنادار باشند. بسیاری از تحریم های اعمال شده علیه ایران تاثیر کمی بر منافع اصلی رژیم داشتند تا این اواخر که درآمدهای نفت ایران و دسترسی به سامانه مالی بین المللی هدف گرفته شد. برای رژیمی که نگران بقای خود است ، حمایت بیشتر از مخالفان داخلی نیز ممکن است انگیزه نیرومندی برای تغییر مسیر باشد. در ارتباط با مشوق ها ، رژیم ایران احتمالا ارزش کمی برای بسیاری از موارد ارائه شده توسط آمریکا از قبیل عضویت در سازمان تجارت جهانی (WTO) ، یا ارتقای روابط دیپلماتیک ، قائل است.
در نهایت ، چنین تدابیری باید از اهمیت کافی متناسب با ارزشی که ایران برای برنامه هسته ای خود قائل است ، برخوردار باشند. این احتمالا معیاری است که اقدامات آمریکا تا حد زیادی فاقد آن بوده اند.
چنانچه گزینه ˈعدم توافقˈ رژیم ایران از دیدگاه خودش بهتر از توافق های پیشنهادی باشد - که بنابر تحلیل نسبتا محدود ما از تصورات اصلی سیاست ها چنین است - در حال حاضر احتمالا منطقه توافق احتمالی (ZOPA) وجود ندارد. نبود چنین منطقه ای به معنای یک مانع بزرگ برای رسیدن به توافق است ؛ مانعی که تمام ابتکارهای تاکتیکی را شکست می دهد. آمریکا به منظور ایجاد فضا برای توافق هسته ای - توافقی که از مناقشه نظامی و ایران مسلح به سلاح هسته ای جلوگیری کند - باید یک راهبرد جدی برای تضعیف گزینه های ˈعدم توافقˈ ایران در پیش بگیرد و در عین حال ارزش جواب مثبت را برای رژیم و مردم ایران به اثبات برساند. این امر نیازمند یک خط قرمز قوی ؛ هزینه ها و مشوق های معتبر ، معنادار و با اهمیت کافی ؛ و نیز امکانات لازم برای ترکیب این عناصر به منظور ایجاد یک راهبرد منسجم برای ایجاد و گسترش ˈمنطقه توافق احتمالیˈ است. اگر با وجود این تلاشها نتوان یک منطقه توافق احتمالی ایجاد کرد ، در این صورت بالضروره تمرکز سیاست ها باید به سمت گزینه های شدید در میان راهکارها و گزینه های غیرمذاکره ای تغییر کند.
ˈمرکز بلفرˈ کانون مطالعات مربوط به امور امنیت بین المللی در دانشکده ˈکندیˈ دانشگاه هاروارد آمریکا است. ˈجیمز کی سبنیوسˈ (James K. Sebenius) و ˈمایکل کی سینگˈ (Michael K. Singh) دو تن از پژوهشگران مرتبط با این مرکز هستند.
نظر شما :