دو جبهه‌ای که ایران در آستانه مذاکرات فعال کرده است

هدف مشترک تهران و واشنگتن از مذاکرات بغداد

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۲۱:۳۵ کد : ۱۹۰۱۰۷۷ اخبار اصلی
مذاکراتی که میان ایران با 1+5 بر سر برنامه هسته‌ای‌اش جریان دارد در حقیقت با علم بر این است که مذاکرات جدی و عملی میان ایران و ایالات متحده امریکا خواهد بود.
هدف مشترک تهران و واشنگتن از مذاکرات بغداد
دیپلماسی ایرانی: تهران با قدرت تمام تا قبل از برگزاری نشست بغداد که قرار است در 23 ماه می برگزار شود، در دو جبهه فعالیت می‌کند. مذاکراتی که میان ایران با 1+5 بر سر برنامه هسته‌ای‌اش جریان دارد در حقیقت با علم بر این است که مذاکرات جدی و عملی میان ایران و ایالات متحده امریکا خواهد بود.

جبهه اول جبهه خود مذاکرات است که تهران معتقد است توانسته در نشست استانبول به دستاوردهای متعدد و ایجابی‌ای برسد که بارزترین آنها انتقال مذاکرات از استانبول به بغداد، همان طور که ایران خواسته بود، است. چرا که بدین ترتیب مذاکرات از سرزمین پرمین سیاسی به خاک کشور هم‌پیمانش انتقال می‌یابد. ترکیه در گذشته بهترین برگه ایران در مذاکرات هسته‌ای بود ولی اکنون به کشور متخاصم با ایران تبدیل شده است. علاوه بر آن سایه تنش در روابط ترکیه با سوریه نیز بر رابطه هسته‌ای‌اش با ترکیه سایه انداخته است. دستاورد دیگری که ایران از نشست استانبول به دست آورد توافق بر سر طرح گام به گام پیشنهادی روسیه بود که بر اساس آن تهران مطالبات غرب را پاسخ می‌دهد و در مقابل غرب به ویژه واشنگتن تحریم‌های وضع شده علیه ایران را لغو می‌کنند. ایرانی‌ها به شدت موضوع لغو تحریم‌ها را پیگیری می‌کنند و تلاش دارند به هر قیمتی شده آنها را لغو کنند. در عین حال ایران به روشنی دید که طرف مقابل در نشست استانبول صحبتی از لزوم تعلیق غنی سازی توسط ایران نزد از این رو این گونه برداشت کرد که این رویکرد مهمی است که می‌تواند زمینه‌ساز مذاکرات سازنده ایران در بغداد باشد. برای همین است که مذاکرات دو جانبه‌ای میان کارشناسان دو طرف که ریاست آن را از سوی ایران علی باقری، معاون دبیر عالی شورای امنیت ملی ایران و از سوی اروپا خانم هیلگا اشمید، معاون وزیر امور خارجه اتحادیه اروپا، کاترین اشتون بر عهده دارند، پیگیری می‌شود. ایران انتظار دارد در این مذاکرات غرب با غنی‌سازی 5 درصدی ایران در خاک خود موافقت کند و همچنین تعهد دهد که اورانیوم 20 درصد غنی شده مورد نیازش را برای استفاده در نیروگاه هسته‌ای پزشکی تهران در اختیارش قرار دهد.

جبهه دومی که ایران هم‌زمان با جبهه اول فعال کرده و بر روی آن کار می‌کند، این است که ایران می‌خواهد از موضع قدرت اعلام آمادگی کند که حاضر است به برخی از التزامات مورد درخواست غرب به خصوص واشنگتن، البته در حداقل ممکن آن، در صورتی که قدرتش به رسمیت شناخته شود، پایبند باشد. ایران در این زمینه فعالیت‌هایی را آغاز کرده که بارزترین آنها عبارتند از:

·         جبهه خلیج فارس؛ این جبهه پس از سفر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران به جزیره ایرانی ابوموسی وارد فاز تازه‌ای شده است. ایران با این سفر شن در چشمان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس پاشید که در حقیقت در چشمان امریکا نیز رفت. امریکا خوب می‌داند که این کار را احمدی نژاد به تنهایی انجام نداده است، خصوصا تسونامی اظهارات مقام‌ها و افکار عمومی ایرانی که این سفر را تایید کردند و تصریح کردند که ابوموسی جزیره‌ای ایرانی است. بی‌شک ایرانی‌ها زمانی به سراغ این پرونده رفتند که پرونده بستن تنگه هرمز بسته شد. ایران با مطرح کردن پرونده سه جزیره به ویژه ابوموسی قصد دارد این پیام را به امریکا بدهد که در کنار مرزهایش ایستاده چرا که خوب می‌داند خلیج فارس تا چه اندازه مرز منافع امریکایی‌ها محسوب می‌شود.

·         جبهه دیگر عراق است که سفر نوری مالکی به تهران و قراردادهایی که میان ایرانی‌ها با عراقی‌ها بسته شد و همچنین اعلام طرح اتحادیه عراقی – ایرانی پیام‌های بسیاری را برای غرب و کشورهای عربی داشت. تهران از عمد این سفر را پررنگ جلوه داد و توافق‌نامه‌های امضا شده آن را با صدای بلند اعلام کرد تا به امریکایی‌ها این پیام را بدهد که ایران همچنان به حفظ منافعش در عراق اصرار دارد و هم‌زمان می‌تواند در جبهه‌های متعدد بجنگد که مهم‌ترین آن سوریه و حفظ نظام اسد در دمشق است.

·         لبنان، جبهه دیگری بود که ایران همان سناریوی عراق را برای آن تکرار کرد. محمد رضا رحیمی، معاون رئیس جمهوری ایران در حالی قدم به خاک بیروت گذاشت که به همراه خود 15 وزیر، معاون وزیر و مدیرکل را آورده بود. رحیمی در این سفر هدایای گران‌قیمتی برای لبنانی‌ها آورد که از مهم‌ترین آنها کمک صد میلیون دلاری به بانک مرکزی لبنان و اجرای پروژه‌های محدود ولی حساس به ارزش 40 میلیون دلار بود. اهمیت لبنان در این وضعیت به تحولات سوریه باز می‌گردد. واشنگتن از این حقیقت بسیار می‌ترسد که اگر بنا باشد تحولی در سوریه صورت بگیرد صرفا با تایید ایران و هم‌پیمانانش باشد. برای همین است که دیدیم بلافاصله پس از سفر رحیمی به بیروت، جفری فلتمن، کارشناس برجسته پرونده لبنان و معاون وزیر امور خارجه امریکا به لبنان سفر کرد.

این تقاطع لبنانی باعث شد که یک هماهنگی غیر مستقیم امریکایی – ایرانی ایجاد شود که نتیجه آن شد که دیدیم دو طرف نمایندگان خود را با لبنان فرستادند و آنها هم هر کدام با هوادارانشان دیدار کردند بدون این که خصومت و مشکلی پیش بیاید. از همین رو است که می‌بینیم نجیب میقاتی، نخست‌وزیر لبنان صحبت از حضور لبنان در قلب بحران سوریه می‌کند و کسی چندان به سرمایه‌گذاری‌های مالی ایرانی‌ها نمی‌پردازد. همه می‌دانند که ایران بی‌هدف در جایی سرمایه‌گذاری نمی‌کند. روشن است که ایران تلاش می‌کند که بدین ترتیب به نوعی تحریم‌های غرب را دور بزند. و الا غربی‌ها خوب می‌دانند که خودشان برای همکاری‌های بانکی و اقتصادی با ایران قانون وضع کرده‌اند.

مذاکرات بغداد چیزی جز افتادن در مسیر اعتمادسازی در پرونده هسته‌ای ایران نیست. نه تهران به غرب و در راس آنها واشنگتن اعتماد دارد و نه غرب و در راس آنها ایالات متحده به تهران اعتماد دارند. از این رو می‌توان گفت که هر دو به نوعی به دنبال خرید زمان هستند. ایران نمی‌خواهد که در مسیر جنگ حتی اگر محدود هم باشد، بیفتد و واشنگتن نیز نمی‌خواهد که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری امریکا تجربه جنگ تازه‌ای را آغاز کند. برای همین می‌توان گفت که مذاکرات بغداد مکمل مذاکرات استانبول و شاید ژنو باشد و توافق نهایی در بحبوحه انتخابات امریکا و شاید ترجیحا انتخابات زودهنگام احتمالی اسرائیل حاصل خواهد شد.

منبع: میدل‌ایست آنلاین

 

نظر شما :