آیا کاخ سفید اشتباه عراق را در ایران تکرار می کند؟

داکترین بوش ابزاری در اختیار اوباما

۰۴ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۹:۰۷ کد : ۱۸۹۹۲۱۴ اخبار اصلی
جورج بوش در سال 2003 به اسم حمله بازدارنده به عراق حمله کرد، آیا اوباما در سال 2012 همین نسخه را بی توجه به اشتباهات بوش برای ایران تجویز خواهد کرد؟
داکترین بوش ابزاری در اختیار اوباما
دیپلماسی ایرانی :ژنرال مایکل هایدن که توسط جرج بوش پسر به عنوان رئیس سیا در سال 2006 منصوب شد و تا سال 2009 در این سمت باقی بود هم اکنون به عنوان مشاور کمپین انتخاباتی میت رامنی فعالیت می کند. او در مقاله ای در سایت سی ان ان، درباره برنامه هسته ای ایران این گونه می نویسد:
به ندرت پیش می آید که رشته های یک بحران جاری در یک اتفاق جداگانه این گونه متراکم در یک زمان و مکان به یکدیگر برسند، گویی که هر کدام قطعه ای از یک نمایش اند. دیدار رئیس جمهور اوباما و نخست وزیر رژیم اسرائیل، بنیامین نتانیاهو این گونه بود. این دیدار همه این موضوعات را در بر می گرفت: سرزمین های اشغالی، منافع ایران، منافع امریکا و حتی منافع اعراب، خلع سلاح هسته ای و ذخایر جهانی انرژی، تهدیدات موجود، جنگ و صلح.
بدون شک روابط تیره میان این دو رهبر این دیدار را برای آن ها بسیار سخت تر می کرد، اما در واقع تا حدی انزجارهای شخصی نیز این دیدار را سخت کرده بود. اگر چه دو طرف اعلام کردند که دستیابی ایران به سلاح هسته ای غیرقابل قبول است، اما توافق نهایی در مورد این که چگونه از این امر جلوگیری شود، به دست نیامد. من به دلایل بسیاری تصور می کنم که دو طرف در مورد گذشته صحبت کرده اند.

ریاضی دوران دبیرستان را به یاد می آورید که دانش آموزان را مجبور می کرد که معادله های جبری را حل کنند؟ به نظر می رسد چیزی شبیه آن در دیدار اوباما و نتانیاهو رخ داده است؛ اوباما به این مسئله اشاره می کند چقدر تلاش کرده است که مجهول Y را حل کند و Y مقاصد ایران را نمایندگی می کند. متاسفانه در معادله نخست وزیر Y ثابت تعریف شده است. اسرائیل معتقد است که می داند ایران به کجا می رود. در این معادله آن چه مجهول است X است؛ ایالات متحده قصد دارد چه اقدامی در این رابطه انجام دهد؟

به روشنی اوباما از این مسئله آگاه است. اظهارات اوباما در مورد پشتیبانی از اسرائیل، رد کردن حمله بازدارنده و حتی موضع سخت او در مورد این که او کسی نیست که بلوف بزند، همه این ها اقداماتی است که اوباما انجام داد تا نتانیاهو را متقاعد کند که او اقدام خواهد کرد.
اما چه زمانی؟ این سوالی است که حتما ذهن نتانیاهو را در پرواز طولانیش به بیت المقدس، به خود مشغول کرده بود.
پنجره فرصت حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران در حال بسته شدن است. حتی با استفاده از تجهیزات اسرائیلی، این اقدام هیچ گاه ساده نخواهد بود و هر روز سخت تر نیز می شود، چرا که بیشتر اهداف در حال انتقال به تاسیسات محکم و سنگربندی شده در نزدیکی قم هستند. اگر اسرائیل حمله را مدت بیشتری به تعویق بیندازد، گزینه نظامی از میان خواهد رفت چرا که برنامه هسته ای ایران مستحکم تر، پراکنده تر و پیشرفته تر خواهد شد.
اما پنجره امریکایی ها البته برای مدت بیشتری گشوده خواهد ماند، انعکاسی از اعداد خام، تسلیحات، پویایی، محدوده و تخمین ها هنوز برای ایالات متحده قابل تحمل است. اما آیا امریکا حرکتی خواهد کرد؟ آیا اسرائیل قادر خواهد بود که جای خود را در این صف بندی رها کند تا ایالات متحده با ضربه کمتری این کار را انجام دهد و از تبعات آن بکاهد؟

در این صورت نتانیاهو از خود خواهد پرسید که خط قرمز آن ها چیست؟ چه چیزی آن ها را متقاعد خواهد کرد که گزینه نظامی را عملی کنند؟ احتمالا لئون پانه تا، وزیر دفاع روشن ترین مواضع را در این خصوص داشته است. او بود که گفت: اگر ما اطلاعاتی دریافت کنیم که نشان دهد ایران به سمت ساخت سلاح هسته ای در حرکت است، آن زمان است که ما دست به هر اقدامی می زنیم که این روند را متوقف کنیم.

این اظهارات در ترکیب با سخنان اوباما که دستیابی ایران به سلاح هسته ای غیرقابل قبول است، به طور غیر منتظره ای دولت اوباما را در کنار دکترین دولت جرج دبلیو بوش یعنی پیشدستی قرار می دهد. آن دکترین به عنوان وظیفه برای پیشدستی کردن و مقابله با تهدیدات با استفاده از همه عناصر قدرت ملی پیش از آن که تهدیدات خسارت بزرگی به بار آورند، معرفی و مشهور شد.
به نظر می رسد ترکیب "غیرقابل قبول" با "هرگونه اقدام لازم" دستیابی ایران به سلاح هسته ای یا به طور دقیق تر تصمیم ایران برای ساخت سلاح هسته ای، ایران را در طبقه بندی آن دکترین، در "اقدامات خصمانه توسط دشمنان ما" قرار می دهد. و این وظیفه سنگینی را بر دوش سازمان های اطلاعاتی امریکا قرار می دهد. یادآوری می کنم که اگر با ایده اقدام پیشدستانه در سال 2001 ( زمانی که من مدیر موسسه امنیت ملی بودم) پیش برویم، مهم است که سازمان های اطلاعاتی امریکا چقدر باید قوی باشند تا چنین تهدیداتی را شناسایی کنند و این شناسایی در زمان اطمینان بخشی انجام شود که امریکا بتواند ضربه اول را وارد کند.


اهمیت این مسئله در سال 2002 در اشتباه برآورد اطلاعات ملی در مورد تسلیحات کشتار جمعی عراق قابل مشاهده است. در آن مورد نه تنها سازمان های اطلاعاتی امریکا بیشترین اشتباه را انجام دادند ـ هیچ برنامه فعال هسته ای در کار نبود، حتی هیچ گونه تسلیحات کشتار جمعی نیز یافت نشد ـ بلکه ما هم این اشتباه را با ادبیات مملو از اعتماد به نفس خود در دعوت دیگران به استفاده از اطلاعات و مدارکمان کامل کردیم.
اطلاعات برای آگاهی دادن به سیاستمداران در هنگام مواجهه با تردید ها طراحی شده اند تا به مقامات رسمی اجازه دهند اگر ابهامی وجود دارد، احتمالات ممکن را در نظر بگیرند. اطلاعات به ندرت به سطحی از قطعیت می رسند که برای یک دادگاه قانونی لازم است تا مسائل را ورای یک شک قابل قبول ثابت کنند.

این مسئله احتمالا در سال 2007 که ما به رئیس جمهور اطلاع دادیم که سوریه با همکاری کره شمالی دست به ساخت یک رآکتور هسته ای زده است، بهتر قابل درک است. با این حال ما به او هشدار دادیم که ما اطمینان نداریم که این بخشی از یک برنامه ساخت سلاح هسته ای باشد، نه به خاطر این که یک توضیح جایگزین وجود داشت که قابل قبول تر بود، بلکه به این دلیل که بدنه اطلاعات ما در دیگر بخش ها در مورد چنین برنامه ای ( مثلا تاسیسات بازفرآوری یا اقدامات نظامی ) بسیار کم بود. در آن مورد رئیس جمهور از اقدام پیش دستانه استفاده نکرد. ( تاسیسات هسته ای سوریه با هواپیماهای اسرائیلی بمباران شد.)
و حالا درباره ایران، قضاوت اطلاعاتی ما به برآورد بحث برانگیز اطلاعات ملی در سال 2007 متکی است که می گوید در سال 2003، تهران طرح سلاح هسته ای و اقدامات نظامی را متوقف کرده است. این برآورد بر فقدان اطلاعاتی در مورد این که چنین اقدامی در حال پیگیری است بنیان نهاده نشده بلکه بر اطلاعاتی بنیان نهاده شده که چنین اقدامی متوقف شده است. و با وجود برخی از فعالیت های مشکوک و بحث برانگیز ایران از آن زمان، این برآورد طی سه دوره ریاست افراد دیگر بر سازمان اطلاعات ملی سیا دست نخورده باقی مانده است.

بنابراین ما اکنون اینجا هستیم. چالش اصلی برای سازمان های اطلاعاتی امریکا در حال حاضر این است که رئیس جمهور را در زمان مناسب و با اطمیان کافی از تصمیم ایران برای استفاده نظامی از برنامه هسته ای خود آگاه کنند که او بتواند در مورد اقدام پیش دستانه و جنگ در یکی از حساس ترین و مهم ترین نقاط جهان تصمیم گیری کند.
دشوار است که محکمه بالاتری را تصور کنیم؛ به خصوص وقتی که از اطمینان مناسب و نیز زمان مناسب سخن می گوییم؛ و مخصوصا وقتی که شرایط اتاقی را به خاطر می آوریم که آخرین دیدار اوباما و نتانیاهو در آن برگزار شده است؛ اطلاعات احتمالا نمی توانند استاندارد های محکمه پسند دادگاه را تامین کنند.
اوباما زمانی که عملیات کشتن اسامه بن لادن را انجام داد، نشان داد که می تواند در مواجهه با ابهام، اقدام کند. این مورد بسیار سخت تر خواهد بود. این می تواند به عنوان مجهول X برای نتانیاهو تعریف شود. برای دریافتن اهمیت X مقاله بالا را مطالعه کنید!

ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی / 12

 

نظر شما :