انتخاب استراتژیک ترکیه در انقلاب‌های جهان عرب

۱۳ شهریور ۱۳۹۰ | ۲۳:۳۹ کد : ۱۶۰۰۲ اروپا
کتاب «100 سال بعدی؛ پیش بینی قرن 21» نوشته جورج فریدمن که بصورت داستانی و اغلب سرگرم کننده به پیش بینی ژئوپولیتیک نظام جهانی تا سال 2100 دست زده، در رابطه با آینده قدرت ترکیه خوش بینی خیره کننده ای دارد.
انتخاب استراتژیک ترکیه در انقلاب‌های جهان عرب
دیپلماسی ایرانی: کتاب «100 سال بعدی؛ پیش بینی قرن 21» نوشته جورج فریدمن که بصورت داستانی و اغلب سرگرم کننده به پیش بینی ژئوپولیتیک نظام جهانی تا سال 2100 دست زده، در رابطه با آینده قدرت ترکیه خوش بینی خیره کننده ای دارد. فریدمن پیش بینی می‌کند که ترکیه تا سال 2040 به یک قدرت بزرگ چالشگر تبدیل خواهد شد. آنچه اکنون در خاورمیانه رخ می‌دهد، به منظور تحقق یافتن و یا بر باد رفتن این گونه پیش بینی‌ها حیاتی است.

در میان تمام کشورهای عرب که دچار آشوب‌های داخلی شدند احتمالا هیچکدام به اندازه ناآرامی‌های سوریه، سیاست خارجی ترکیه تحت رهبری اسلام گرایان حزب عدالت و توسعه را به آزمون نمی‌کشد. آنچه تاکنون، تحمل تغییرات سیاسی در سایر کشورهای عربی را برای آنکارا آسان می‌کرد، انطباق منافع ترکیه با قدرتمندترین کشور همسایه اش یعنی ایران بود؛ انطباقی که پس از شورش‌های سوریه به هدف سرنگونی بشار اسد به یکباره فرو ریخت.

روزنامه "تودی زمان" نزدیک به اسلام گرایان ترکیه در این مورد می‌نویسد: «ترکیه مدت‌ها در برابر قطعنامه‌های شورای امنیت که تحریم‌های سخت گیرانه علیه ایران را در نظر داشت، مقاومت کرده و از تحریم‌های یکجانبه اروپا و ایالات متحده نیز فاصله گرفته است. دخالت ایران در مسائل سوریه و عراق بطوریکه منافع ترکیه را به خطر اندازد، ممکن است ترکیه را وادار کند که به تحریم‌های یکجانبه علیه ایران بپیوندد.

با اعمال محدودیت‌ها بر مسیر جنوبی تجارت ایران از سوی امارات متحده عربی و کشورهای خلیح فارس، احتمال دارد که ایران در مسیر شمالی تجارت خود هم با محدودیت‌هایی از طرف ترکیه مواجه شود». در صورتی که ترکیه این راه را برای حل مسئله سوریه انتخاب کند، خود را در وضعیت بغرنجی قرار خواهد داد که نه تنها چشم انداز امنیتی ترکیه را دستخوش ناآرامی‌های تازه می‌کند بلکه ترکیه را از نقش آفرینی ژئوپولیتیکی مدنظرش در خاورمیانه بازخواهد داشت.

نحوه برخورد ترکیه با بحران سوریه بیش از آنکه از انگیزه تشویق دموکراسی به منزله قدرت نرم ترکیه ناشی شده باشد، برخاسته از همراهی استراتژیک ترکیه با غرب به ویژه ایالات متحده است. همچنین آنکارا در این راه می‌کوشد تا اتحاد موثر ایران و سوریه را که تاکنون عامل بازدارنده عمده ای برای ممانعت از بلندپروازی اسرائیل بوده است، بشکند. این اتحاد که در حفظ وضع موجود در خاورمیانه نقشی تعیین کننده داشته، نه تنها گسترش طلبی اسرائیل بلکه ترکیه را نیز از دست یافتن به ایده عثمانی گرایی جدید و مرکزیت دادن ترکیه به مناسبات جهان پیرامونی ترکیه بازداشته است.

با این وصف، در نگاه اول به نظر می‌رسد تضعیف ایران و سوریه فضای ژئوپولیتیکی بیشتری را در این راه به ترکیه ببخشد اما خاورمیانه نامتعادل درست همانقدر که ایران را تهدید می‌کند، برای ترکیه نیز خالی از خطر نخواهد بود. بر هم زدن موازنه در خاورمیانه همسایگان ترکیه را نسبت به نیات آتی آن مظنون خواهد کرد. در اینصورت، تهران و مسکو احتملاً ناگزیر از بازتعریف روابط خود با ترکیه خواهند بود.

این دو کشور می‌توانند دسترسی ترکیه بر بازارها و منابع انرژی آسیای مرکزی و خلیج فارس را مختل کنند. یک ترکیه غرب گرا و تجدید نظر طلب، روسیه را نسبت به بلندپروازی‌های ترکیه در دریای سیاه محتاط تر خواهد کرد و به همین ترتیب، ممکن است ایران را به انگیزه موازنه با ترکیه ای که قصد تضعیف همسایگانش را دارد، به نظامی‌کردن قفقاز و مرزهای مشترک با ترکیه تشویق کند. همچنین کشورهای عرب که در یک اثرپذیری تاریخی، نوسازی ارتش و رشد قدرت اقتصادی آن را با تردید می‌نگرند، عثمانی گرایی جدید را خطری برای احیای امپراتوری عثمانی خواهند پنداشت.

ابراهیم کالین مشاور سیاست خارجی رجیب طیب اردوغان پیش از این یادآوری کرده بود: «درجات مختلفی از شدت عمل و مقاومت، احترام، تحسین، شک و تردید، عدم صداقت و حتی بیزاری قسمتی از درک اعراب نسبت به ترکیه امروز است». خاندان‌های محافظه کار عرب در خلیج فارس نه تنها ترکیه را به دلیل در پیش گرفتن دموکراسی بلکه به دلیل گرایشات ویژه سکولار در جامعه ترکیه خطری برای ثبات داخلی خود می‌بینند.

اگرچه اسلام گرایان در ترکیه حاکم هستند اما ترکیه سخت به سنت‌های جدایی دین از سیاست پایبند مانده است. مطابق با نظرسنجی موسسه Pew در سال 2005، همچنان 73 درصد مردم ترکیه معتقدند که مذهب یک موضوع شخصی است و باید از دولت جدا باشد؛ این رقم برای ایالات متحده در همان سال 55 درصد بود و در بین سایر کشورها تنها فرانسه با ترکیه برابری می‌کرد. آیا خاورمیانه ای که هنوز مهد سلفی گری است، می‌تواند یک فرانسه دیگر را که در زیر پوست خاورمیانه رشد می‌کند، بپذیرد؟ به علاوه، اعتراضات سیاسی جهان عرب وجه دیگری از سیاست خارجی ترکیه را به چالش می‌گیرد.

این اعتراضات نه تنها برای تثبیت حقوق دموکراتیک مردم بلکه برای پیگیری سیاست‌های مستقل از غرب نسبت به مسائل حیاتی کشورهای عربی است که تاکنون بواسطه رهبران وابسته به غرب یکسره به فراموشی سپرده شده بود. یک جهان عرب دموکراتیک تر، بدون تردید یک جهان عرب ناسیونالیست تر هم خواهد بود که نمی‌تواند نسبت به تبعیض نژادی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی بی تفاوت بماند؛ در اینصورت اگر ترکیه تلاش کند که سمبل غرب سکولار در خاورمیانه باشد و آمادگی سازش با کشوری را داشته باشد که سرزمین‌های عربی را اشغال کرده است، هراس‌ها را در جهان عرب تقویت خواهد کرد.  

تا جایی که به روابط دوجانبه ایران و ترکیه مربوط می‌شود، همکاری میان دو کشور چنانکه در مهار جدایی طلبان پ.ک.ک و پژاک، میانجی گری میان حماس و فتح و همچنین ابتکار عمل بیانیه تهران در حل مسئله هسته ای ایران تکرار شد، بسیار سودمند تر از تشدید دشمنی میان آنهاست. همانطور که گروه بین المللی بحران در مطالعه ای (سپتامبر 2010) نتیجه گرفته است: «ترکیه در بسیاری از اهداف شامل جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای و رهایی از بن بست غزه با شرکای غربی اش اشتراک نظر دارد اما به هرحال ترکیه بسیار نزدیک تر به وقایع خاورمیانه است و در نتیجه بیشتر در معرض رویدادهای اقتصادی و امنیتی آن قرار دارد».

همین موضوع ترکیه را وادار می‌کند تا با احتیاطی به مراتب بیشتری در مقایسه با ماجراجویی‌های ایالات متحده در خاورمیانه نسبت به منافع حیاتی همسایگان خود بیاندیشد. در این شرایط احتیاط آمیز بود که ترکیه بین سال‌های 2000 تا 2009 حجم تجارت خود با همسایگانش را از 18 میلیارد دلار به 53 میلیارد دلار رساند. حزب عدالت و توسعه با گرایشات تعدیل یافته اسلام گرایانه و ایفای نقش ستون ثبات در خاورمیانه موفق شد مبادلات تجاری با اروپا را از 192 میلیارد دلار در سال 1999 به 640 میلیارد دلار در 10 سال بعد ارتقا دهد. پیگیری سیاست به صفر رساندن اختلافات با همسایگان (Zero- Problem Policy ) احمد نجدت سزر را در سال 2005 به سوریه کشید و در همان سال بشاراسد رئیس جمهور سوریه به ترکیه سفر کرد و تجارت دو کشور 5 سال پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه به سه برابر افزایش یافت. در نتیجه این نقش آفرینی سازنده، ترکیه جدید نه تنها مورد استقبال آمریکا و اروپا بلکه مورد تحسین همسایگانش نیز قرار گرفت.

در صورتی که ترکیه در ازای به دست آوردن رضایت غیرقابل اطمینان ایالات متحده و اتحادیه اروپا، خود را در معرض نفرت و هراس ناسیونالیست‌های عرب، پادشاهان محافظه کار و همسایگان قدرتمند ایران و روسیه قرار دهد، قدرت نرم و عمق استراتژیک ترکیه نیز که تاکنون موفقیت آن را به همراه آورده بود، همزمان افول خواهد کرد.

 

نظر شما :