قدرت فرامرزی ایران در منطقه
این پرسشی است که روزنامه کویتی القبس تلاش کرده، پاسخی برای آن بیابد. در ابتدای این یادداشت آمده است: آیا این درست است که توجه ایران به منطقه عربی و تلاش برای نفوذش در این منطقه تهدیدی استراتژیک برای جامعه عربی محسوب میشود؟ البته پاسخ دادن به این سوال به این سادگیها نیست و نیازمند تحقیق و بحثی مفصل و گسترده است، چرا که گستردگی حقیقی ایران فارغ از ابعاد جغرافیایی از تنگه هرمز تا سواحل ناقوره در قلب فلسطین را شامل میشود. برخی از کسانی که در این زمینه مطالعه کردهاند میگویند که بسیار سخت است که فهم سیاسی ایران را بدون قواعد جغرافیای سیاسی آن دریافت. چرا که به شیوه سیاسی آن کشور باز میگردد که در حقیقت شامل ژئوپولتیکی است که مفهوم توسعه و هیمنه آلمانی را گوشزد میکند. این همان تئوری است که تیلور جغرافیدانبزرگ امریکایی با عنوان "جغرافیایی تسلط بدون امپراطوری" از آن نام میبرد.
نویسنده این یادداشت سپس می نویسد: دکتر منشد الوادی، پژوهشگر عراقی در این باره میگوید: امتداد طبیعی ایران با توجه به همه عناصر فرهنگی، تمدن و تاریخش به سمت آسیای میانه است. به واسطه وجود نژاد آریایی و همزبانی که ایران با کشورهای آسیای میانه دارد طبیعی است که نزدیکیهای بسیاری با مردمان این مناطق داشته باشد. از این رو طبیعی است که شاهد گسترش نفوذ روز افزون ایران در کشورهای این حوزه باشیم. قفقاز، خزر و حوزه آسیای میانه به زودی شاهد گسترش بیش از پیش نفوذ ایران خواهند بود. از این رو میتوانیم بگوییم به زودی شاهد تولد نظامهای دموکراتیک بسیار نزدیک به ایران در این حوزه خواهیم بود.
در ادامه این یادداشت آمده است: ایران اگر چه کشوری است که مرزهای دریایی و خاکی آن مشخص است اما تجربه ثابت کرده که ابعاد نفوذ و گسترش آن هیچ حد و مرزی را نمی شناسد. از قدیم و از دوران باستان ایران شریان اقتصادی خاورمیانه بوده است چه در دورانی که در خود جاده ابریشم را جای داده بود و چه تا کنون که به واسطه برخورداری اش از ذخایر عظیم انرژی پل ارتباطی آسیا به اروپا محسوب می شود و شریان اقتصادی منطقه را در اختیار دارد. به قول لورد کرزن "ایران متشکل از اقوام مختلفی است که ساحل نشین تا کوه نشین تا بیابانگرد را در خود جای داده است."
نویسنده این یادداشت در ادامه می نویسد: میترا کیون، پژوهشگر مسائل ایران و خاورمیانه در یادداشتی که در اگوست 2011 در روزنامه لوموند نوشته است، یادآور می شود، ایران در دوران پهلوی آن نفوذی را که اکنون جمهوری اسلامی در منطقه عربی، خاورمیانه و جهان اسلام به طور کل دارد، نداشت. چرا که شاه ایران در آن دوران با تمسک با ایرانیت صرف و شاهنشاهی خود به نوعی جامعه ایران را در دنیای اسلام در انزوا نگه داشته بود و کمتر کسی نسبت به آن توجه می کرد در حالی که ایران انقلابی همه چیز را تغییر داد، ایرانیان را به جهانیان شناساند و به همگان ثابت کرد که ایرانی ها مکتبی جهان شمول از نگاه اسلامی دارند و می خواهند آن را در سطح جهان مطرح کنند. جمهوری اسلامی ایران با این مکتب و دیدگاه تلاش کرد که در منطقه خاورمیانه و آسیا نفوذ کند که در این راه دستاوردهایش بسیار بیشتر از دستاوردهای شاه ایران بود.
در پایان این یادداشت آمده است: ایران با دستور العمل اسلامی خود توانست استراتژی جدیدی طراحی کند که به واسطه آن وارد خانه عربی در تمامی ابعاد آن شد. از یک سو خود را وارد ماجرای درگیری اعراب و اسرائیل کرد و از سوی دیگر با امریکا در افتاد و مصالحش را در این چارچوب در خاورمیانه پیگیری کرد. مواضعش را در پوشش اسلامی در برابر امریکا و اسرائیل تعریف کرد و توانست جامعه عربی و خلیج فارس عربی را کاملا تحت تاثیر خود قرار دهد. حال با این توضیحات باز هم می توان گفت که مرزهای ایران محدود به مرزهای جغرافیایی اش است یا این که شامل تمامی پایتخت های عربی می شود که با آن هم پیمان هستند و ارتباط مستقیم دارند؟ مثلا ایران برای نخستین بار پس از ده ها سال توانست ناوها نظامی خود را از کانال سوئز عبور دهد تا نشان داد که نفوذ منطقه ای اش محدود به زمان و مکان نیست.
نظر شما :