اسد برود، سلفیها قدرت را قبضه میکنند
آخرین وضعیت سوریه را با توجه به ملاحظات میدانیتان چگونه تجزیه و تحلیل میکنید؟
اولا، این حرکتی که در آن جا صورت گرفته اساسا واقعا یک حرکت مردمی است. ثانیا، آقای حافظ اسد در یکی دو سال آخر دوران حکومتش یک سری اصلاحاتی را آغاز کرده بود که بر اساس اطلاعات قابل دسترس بشار اسد شتاب این اصلاحات را هم به لحاظ اقتصادی، هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ تعاملی که با حزب الله و ایران داشت سرعت بخشید. ثالثا، به نظر بنده من حیث المجموع روند فعالیتهای اپوزسیون در داخل سوریه دیگر چندان قابل بازگشت نیست. به خصوص این که آنها در نمازهای جمعه راه میافتند و تظاهرات میکنند و در ایام ماه مبارک رمضان نیز شبها و عصرها در مساجد جمع میشوند و هماهنگیهای مردمی خود را انجام میدهند. از سویی سوریه از لحاظ توسعهیافتگی صنعتی، اقتصادی، علمی و فنی قابل مقایسه با کشورهایی مثل ایران نیست، آن ساختار متصلب و انعطافناپذیر نظام بعث و درسهایی که آنها از عراق پس از صدام گرفتهاند، بازماندگان صدام یک آینه تمام نما برای بعثیون سوریه محسوب میشود، برای بشار اسد تنها این راه را میگذارد که با زمان بازی کند تا این روند طولانی شود که الآن هم همین کار را میکند.
با پیشبرد اصلاحات آیا گمان میکنید که اسد بتواند از همه مشکلات جاری در کشور به راحتی عبور کند؟
در هر صورت در طول دهههای اخیر علویها که در واقع یک نهله مذهبی به تعبیری نیستند بلکه در واقع نهله سیاسی – اجتماعی هستند و وجه مسلط آن جا بودهاند، در حال حاضر در میان آلترناتیوهای فعلی به حساب نمیآیند. مهمترین آلترناتیو سوریه که در صورت سقوط اسد ممکن است پس از تحولات اخیر به قدرت برسد سلفیون تکفیری افراطی بسیار تند هستند که هماکنون شنیدهایم که یک نیروی شیعی را در خیابانهای سوریه مثله کردهاند. یا شنیدیم که با اسپری و رنگ بر روی در خانهها علامت میزنند که این شیعه است یا مثلا این مغازه شیعه است از آن خرید نکنید، این یک مشکل بزرگ برای سوریه است...
اما چنین وضعیتی برای امریکاییها هم خطرناک خواهد بود؟
بله، این نکته ظریفی است. بزرگترین مشکل امریکاییها در سیا و پنتاگون در حال حاضر بحث آلترناتیو است. به همین دلیل هم آنها استراتژی دموکراسی هدایت شده (Direct democracy) را در سوریه و کشورهای دیگر عربی دنبال میکنند، منتها آنها نگران این هستند که با توجه به همگرایی و همبستگی که قاعدتا میان این نیروهای افراطی با نیروهای افراطی عراق با حمایتهای مالی وهابیون عربستان، قطر و جاهای دیگر صورت میگیرد در این جایگزینی زمینه تسری روند تروریسم روندی فزاینده بیابد به ویژه این که از هماکنون حکم به قتل و تکفیر میدهند.
جاهایی که گفتید شیعیان را مثله میکنند بیشتر در کدام شهرها است؟
بیشتر در شهرهایی مثل حمص و حلب که مهمترین شهرها بعد از دمشق هستند به علاوه شهرها یا روستاهای نزدیکتر به مرزها.
آیا ممکن نیست طایفههای دیگر نیز دست به اقدامهای تخریبی مشابه بزنند؟
در شرایط فعلی علویون و همین طور مسیحیان و دروزیها که به لحاظ مبانی فقاهتی به نهله اسماعیلیه میرسند و حتی اکراد سوریه که قاعدتا نزدیک مرزهای ترکیه هستند حداقلهایی از پایگاههای قدرت را در ساختار سیاسی دارند. آنها چندان انگیزههای شدید برای چنین کارهایی ندارند. به تعبیری دیگر تقاضای آنها تقاضای حداکثری نیست تقاضای حداقلی است. اما این سلفیون افراطی تلاش میکنند که حمایتهای مالی را از همان کشورها که نام برده شد دریافت کنند و به فعالیتهای خودشان ادامه دهند. از این رو اولا، به لحاظ آسیبشناسی روند فعالیت گروههای معارض چه در آن کشور و چه در کشورهای دیگر یک فقدان استراتژی وحدتبخش که به نظر میرسد به تدریج به این شکل ایجاد خواهد شد، وجود دارد. ثانیا، فقدان یک رهبری که فراگیر باشد و مشروعیت و مقبولیت لازم را داشته باشد که مورد توجه کنشگران یا بازیگران و فرامنطقهای قرار بگیرد، وجود ندارد. اکنون بزرگترین مشکل مخالفان همین است و گرنه به لحاظ تقاضاهایی که دارند تقاضاهاشون کاملا مشخص است.
فکر میکنید وضعیت فعلی سوریه تا کجا ادامه یابد؟
به نظر من در شرایط احتمالی بعدی خشونتهای سوریه کمتر از لیبی نخواهد بود تا آن لحظهای که بشار اسد به این جمعبندی برسد که همه چیز را کنار بگذارد که در آن صورت من فکر میکنم اقداماتی را که قذافی انجام داد، انجام نخواهد داد. اما تا زمانی که به آن جا برسد بشار اسد خیلی مقاومت میکند و تلاش خواهد کرد که فضا را با بستن فضا مدیریت کند. الان هم اگر شما در خیابانهای دمشق قدم بزنید ظاهرا خیلی خبری نیست. اما یوتیوب و فیسبوک و امکاناتی از این دست کمک میکند که آدمها در میان خودشان با رهبران گروههای معارض کشورهای دیگر تجارب را با یکدیگر تبادل و منتقل کنند. از این رو جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان مبتنی بر یک بینش واقعبینانه اگر به دنبال حفظ موقعیت حداکثری بشار اسد هستند باید به او توصیه موکد کنند که خودش اقدامات پیشدستانه و اصلاحطلبانه را انجام دهد تا بتواند فضا را مدیریت کند.
عدهای میگویند که تظاهرات به شهرهای بزرگ و پایتخت نرسیده و همچنان بشار اسد در دمشق، حلب و در شهرهای اصلی سوریه همچنان صاحب جایگاه است. آیا شما هم با این نظر موافقید؟
بله، بشار اسد محبوبیت دارد. یعنی اگر فرض را بر این بگذاریم که یک انتخابات واقعی صورت بگیرد ممکن است در مقام رقابت با سایر رقبا بخشی از آرا را به دست آورد. این که میگویید، بله، من هم احساس کردم در دمشق هنوز حال و هوای ملتهب انقلابی وجود ندارد. مردم زندگی عادیشان را میکنند. منتها اولا به دلایلی که گفتم و ثانیا، مثلا ایران در گذشته شهربانی و ژاندارمری داشت که کارکردهای آنها همگی مشخص بودند، در سوریه تا آنجا که من فهمیدم چیزی تحت عنوان شهربانی که برای چگونگی برخورد با شهروندان آموزش دیده باشد، وجود ندارد. نیروهای موسوم به الامنی که هستند بیشتر این گونه آموزش دیدهاند که اگر اتفاقی بیفتد باید فورا اسلحه را نشانه روند. از این رو یکی از مشکلات سوریه بحث کم و کیف قابلیتها، ظرفیتها و تواناییهای نیروهای امنیتی و پلیس نیز هست. مسئله بعدی به عنوان عوامل مشدده یا به لحاظ تئوریک ورودی آشوبسازیها است، این است که اقدامات به شدت افراطی سلفیون تبعا شیعیان و علویان را به سمت اقدامات تللافیجویانه میکشاند. یعنی خون خون میآورد و این بزرگترین نگرانی امریکاییها است. ضمن این که رابعا، با توجه به ظرفیتها و قابلیتهای اقتصادی که ندارد، بشار اسد نمیتواند یک برگ قابل توجهی را روی میز بگذارد. مثلا اگر ما طرح هدفمندسازی یارانهها را اقدامی قابل توجه در ایران بدانیم، او طرحی یا الگویی یا وعده مدتدار قابل اجرایی ندارد. به لحاظ سیاسی شاید بتواند مثلا فضا را باز کند و قانون اساسی را تغییر دهد - البته برای این کار هم مقاومت میکند که به همین دلیل است میگویم ایران و حزب الله باید به او بگویند که این کار را بکند – و از این طریق کاری از پیش ببرد.
اگر بنا باشد کمکهای خارجی بگیرد چطور؟
کشورهای دیگر به خاطر همین شرایط امکان این که بتوانند به سوریه کمک کنند، چه بلاعوض چه با عوض ندارند. چون اگر بخواهند کمک کنند با شرط است بلاشرط نیست. آنها میگویند، یک، دیگر به لبنان به هیچ وجه کاری نداشته باشد؛ دو، روابطش را با ایران کم کند؛ سه، دیگر از حزب الله حمایت نکند و این سلسله شرایط همچنان ادامهدار خواهد بود. چنین چیزی با اعتقادات واقعی فعلی بشار اسد به هیچ وجه همخوانی ندارد. چرا که در حال حاضر بشار اسد در ساختار مسلط نظام بعثی با آن شعارهایش حل شده است. اگر هم بخواهد نقش بازی کند و پس از آن عدم صداقتش ثابت شود، مثل نقشی که اخیرا آقای سعد حریری به تهران داشت و آقای احمدینژاد هم به اطرافیانش گفت من کار را تمام کردم، ایشان قول داده همکاری کند ولی بعدا ثابت شد حریری آمده بود که بازی کند و برگردد پیش امریکاییها و فرانسویها، به نظر من بشار اسد نمیتواند چنین نقشی بازی کند. اگر فرض کنیم چنین اتفاقاتی در جهان عرب اصلا رخ نمیداد، به یاد به یاد داشته باشیم امریکاییها به خصوص پس از ترور رفیق حریری در ایران به دنبال براندازی بودند در سوریه نیز گفتند شما الگوهای رفتاریتان را تغییر دهید، نیروها را از لبنان بیرون بکشید تا ما هم با شما کنار بیاییم. اسد هم پذیرفت، نیروها را از لبنان بیرون کشید و الگوهای رفتاریاش را هم تغییر داد و تا 80 یا 90 درصد نظر امریکاییها را هم تامین کرد. به تعبیر دیگر آن اتحاد استراتژیکی که ایران با پدرش داشت در آن دوره دیگر با خودش واقعا نداشت، اما رفتار امریکاییها با او به هیچ وجه عوض نشد...
به نظر شما چرا رفتار امریکاییها با او عوض نشد؟
برای این که اگر تا پنج سال یا 10 سال پیش امریکاییها در منطقه خلیج فارس از دولتهای دیکتاتور برای رسیدن به اهدافشان حمایت میکردند و به اهدافشان هم میرسیدند بعدها به این جمعبندی رسیدند که دیگر از دولتهای دیکتاتور در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ حمایت نکنند، دیگر هم نمیکنند و نخواهند کرد. اگر بخواهد در حال حاضر هم امریکا همان رویکرد سازش را پیش بگیرد دچار وضعیت پارادوکسیکالی در مورد حقوق بشر و غیره خواهد شد و آن گاه از آن خواهند پرسید که شما چگونه از حرکتهای مردم آن کشورها حمایت میکردی ولی این جا با اسد کنار آمدهای...
ولی خوب این گونه هم که سلفیها بر سر کار میآیند به ضررشان خواهد شد پس به نظر شما در نهایت سیاست امریکاییها در قبال سوریه چه خواهد بود؟
من فکر میکنم به احتمال بالای 50 درصد در انتخابات آتی ریاست جمهوری امریکا جمهوریخواهان به قدرت خواهند رسید، تصورم این است که فشار امریکا و برخورد امریکا و میزان توقع امریکا نسبت به سوریه از این حد بگذرد که بگویند به بشار اسد شما بمان ولی با این دستورالعمل. البته هنوز در شهرهای اصلی مردم هنوز حال و هوای انقلابی را ندارند اما تنها چیز که میتواند این مسئله را تجدید کند درگیریهایی است که افراطیون تکفیری برای انجام آن بسیار انگیزه دارند و به شدت هم به لحاظ مالی حمایت میشوند، این مسائل باعث میشود که فضا را تحت الشعاع قرار دهد و به تعبیر دیگر مردم ترسشان بریزد.
آیا احتمال میدهید با سقوط بشار اسد سوریه وارد جنگ داخلی شود؟ یعنی مثلا علویها و سنیها وارد جنگ شوند، کردها دست به اسلحه ببرند و چیزی شبیه عراق شکل بگیرد؟
خیر، به هیچ وجه. سوریه ظرفیت ورود به جنگ داخلی را ندارد و قابل قیاس با عراق هم نیست. برای این که شکافهای مذهبی و قومی که در عراق وجود دارد در آن جا نه این که وجود نداشته باشد ولی قابل مقایسه نیست...
آیا حتی ممکن نیست که در صورت تداوم خشونت این شکافها تعمیق شوند؟
خیر به هیچ وجه. اول این که جمعیت کردها در سوریه قابل مقایسه با ایران و ترکیه نیست، هم جمعیت و هم ظرفیت اپوزسیونشان. آنها به زندگی در مناطق کمتر توسعه یافته تن دادهاند و در بیست سال اخیر نیز هیچ گاه نشنیدهایم که برخوردی میان آنها با دولت مرکزی شکل بگیرد. دوم، در وضعیت فعلی علویان که وجه مسلط ساختار قدرت آن جا هستند حتی آنهایی که با بشار اسد مخالفند انگیزهها و وضعیت روانشناختی را برای این که وارد یک درگیر در قالب جنگ داخلی شوند، ندارند. سوم، مردم سوریه نسبت به مردم لبنان، عراق و ایران سطح توقعشان، میزان شادابی و نشاطشان خیلی پایین است. چهارم، مسیحیان سوریه نیز آمادگی چنین وضعیتی را ندارند. پنجم، رفاه فعلی که وجود دارد، با توجه به این که نظام احتمالی بعدی نمیتواند متضمن وضعیت حداقل فعلیشان باشد، نمیتواند نوید وضعیت نسبتا مرفهتری بدهد. ششم، نوع فعالیت جریانهای افراطی که بیشتر مبتنی بر تبلیغ بوده تا عملیات اجرایی و بیشتر به دنبال جنگ نرم هستند تا یک جنگ مسلحانه از این رو بعید به نظر میرسد که سوریه به سمت یک جنگ داخلی حرکت کند. شاید درگیریهای مقطعی وجود داشته باشد ولی یک جنگ دائمی و دامنهدار که شکافهای جدید ایجاد کند چندان قابل تصور نیست.
سیاستهای ترکیه را در قبال سوریه چگونه ارزیابی میکنید، عدهای میگوید ترکیه برای رهبری اخوان المسلمین حاضر شده از خیر همکاری با بشار اسد بگذرد؟
متاسفانه در یکصد سال اخیر هیچ جا ندیدیم که پرچم ما را در هیچ کدام از کشورهای منطقه آتش بزنند ولی در سوریه و افغانستان زدند. این برای ما بسیار گران تمام شده است. این چیز کوچکی نیست مسئله بسیار بزرگی است. بنابر این حزب الله و به طریق اولی ایران باید اصل تغییر را بپذیرند و اجازه ندهند که طرح کسانی که خواهان تغییرند مصادره شود و به دنبال شکلگیری و نهادیه شدن نهادهای دموکراتیک با توجه به حضور در مجموع علویها که حداقل شش میلیون نفر در سوریه جمعیت دارند و یک پایگاه اجتماعی قابل توجه را تشکیل دادهاند، باشند. به زعم بنده، وزرای خارجه ترکیه و عراق موفقترین وزرای امور خارجه خاورمیانه بودند و هستند. وزیر خارجه ترکیه آدمی است اهل دکترین، نظریه و خیلی فعال است، او از روزی که وزیر خارجه شد، ترکیه تلاش کرده تبدیل به نفر اول کل منطقه شود که به نظر من هم در تنظیم مناسبات بینالمللی از زمانی که آقای اردوغان نشست داووس را ترک کرد تا مناسباتی که پشت پرده با خود اسرائیلیها دارند، توانستهاند به این هدف برسند. بنابر این آنها در حال حاضر در سطح بالا تلاش میکنند در سطح منطقه نقشآفرینی کنند. از این رو نمیتوانند به تحولاتی که در همسایه جنوبیشان رخ میدهد بیتوجه باشند. مسئله دیگر این که نگرانی که سوریها نسبت به کردهای عراق داشتند قابل مقایسه با نگرانی ترکها نسبت به کردهای سوریه چه در قدرت باشند چه نباشند، نیست. از این رو در شرایط فعلی ترکیه تلاش میکند با ظرافت و انعطاف لازم ضمن تایید مطالبات مردم موسوم به بیداریهای اسلامی، مناسبات خودش را هم تنظیم کند. ترکها در حال حاضر با ظرافت بالایی کارهای خود را پیش میبرند. در مناسبات موفق ترکیه همین بس که هیچ جریان غیر دولتی حتی طالبان و گروههای شبه نظامی دیگر، در منطقه نمییابید که نخواهد با ترکیه رابطه داشته باشد. بنابراین ترکیه به طور جدی و واقعی و پس پرده از تحولات سوریه حمایت میکند و خواهد کرد.
نظر شما :