انتظار نتيجه آنى نداشته باشيد

۰۱ خرداد ۱۳۸۶ | ۱۸:۱۳ کد : ۱۴۰ گفتگو
آنتونى کوردسمن، کارشناس خاورميانه در شوراى روابط بين‌الملل آمريکا طى مصاحبه اى با وب سايت اين شورا درباره مذاکرات آتى ايران و آمريکا درباره عراق اظهار نظر کرده است.
انتظار نتيجه آنى نداشته باشيد

آنتونى کوردسمن، کارشناس مشهور خاورميانه در شوراى روابط بين‌الملل آمريکا طى مصاحبه اى با وب سايت اين شورا درباره مذاکرات آتى ايران و آمريکا درباره عراق اظهار نظر کرده است. ديپلماسى ايرانى صرفا براى آشنايى با ديدگاه هاى متفاوت درباره اين موضوع مطالعه اين گفتگو را توصيه مى کند.

 

 

 

به تازگى اعلام شده که ايران و آمريکا مذاکره‌اى در سطح سفرا در بغداد با موضوع امنيت عراق خواهند داشت. به نظر شما دليلى وجود دارد که انتظار داشته باشيم از اين مذاکرات نتيجه‌اى هم به دست آيد؟

 

 

 

ما بايد بسيار محتاط باشيم. اول از همه اين که معلوم نيست اين گفت‌و‌گوها موجب حل مشکلات آمريکا در عراق شود يا ناگهان روابط حسنه‌اى ميان دو کشور به وجود بياورد. البته همين که از مونولوگ‌هاى يک‌طرفه ميان دو کشور به يک مذاکره رسمى رسيده‌ايم، خود يک گام رو به جلو محسوب مى‌شود؛ حتى اگر سود فورى و بى‌درنگى هم از آن حاصل نشود. اما در بلند مدت اين گفت‌و‌گوها مى‌تواند منجر به ايجاد زمينه‌اى براى درک متقابل ميان دو کشور و مذاکرات رسمى‌تر شود.

 

 

 

آمريکا در عمل چه توقع و انتظاراتى از ايران دارد؟

 

 

 

اول اين که ايران از حمايت و تامين تسليحاتى گروه‌هاى شبه‌نظامى شيعه دست بردارد. ما همچنين خواهان همکارى ايران با آمريکا و ديگر قدرت‌هاى منطقه‌اى براى ايجاد آشتى ميان اعراب شيعه و سنى هستيم. به طور خلاصه، ما مى‌خواهيم ايران در ايجاد عراقى باثبات و پايان حملات تروريستى و درگيرى‌هاى داخلى مختلفى که در عراق شاهد آن هستيم، همکارى کند. اما اين که ايران در اين موقعيت زمانى خواهان چنين همکارى‌هايى باشد، هنوز مشخص نيست.

 

 

 

به نظر شما چرا آمريکا براى مذاکره با ايران اين همه صبر کرد؟ سال گذشته گزارشى منتشر شد مبنى بر اين که زلماى خليل‌زاد، سفير وقت آمريکا در بغداد، مى‌تواند درباره عراق با ايرانى‌ها مذاکراتى داشته باشد، اما اين اتفاق هيچ‌گاه روى نداد.

 

 

 

همان‌طور که جيمز دابينز، ديپلمات کهنه‌کار آمريکايى اشاره کرده است، ما در مورد افغانستان گفت‌و‌گوها و همکارى‌هاى محدودى با ايران داشتيم که بسيار هم سازنده از آب در آمد. اين همکارى در زمانى اتفاق افتاد که ايجاد ثبات و امنيت در غرب افغانستان و عدم ايجاد شکاف ميان افغانى‌هاى شيعه و بقيه افغان‌ها از اهميتى حياتى برخوردار بود. در آن زمان حتى گزينه پيشرفت بيشتر در مذاکرات هم وجود داشت، چرا که هنوز محمد خاتمى رئيس جمهور ايران بود که گزينه بهترى براى مذاکره محسوب مى‌شد.

 

 

 

 ايرانى‌ها حتى پيشنهاد بسط اين همکارى‌ها در مورد عراق را هم مطرح کردند. اما آمريکا آن زمان چنان به تفوق نظامى و امنيتى خود در عراق غره بود که نيازى به کمک ايرانى‌ها احساس نمى‌کرد. به همين خاطر دولت بوش ديگر مقولات مرتبط با ايران را در راس توجه خود قرار داد: پرونده هسته‌اى، به رسميت شناختن اسرائيل و حمايت از مذاکرات صلح فلسطين و اسرائيل و همچنين فشار به ايران براى عدم پشتيبانى از گروه‌هاى به زعم آمريکا تروريستى به ويژه حزب‌الله، حماس و جنبش جهاد اسلامي. در آن زمان همچنين احساس مى‌شد که تقويت حضور نظامى ايران در منطقه خليج فارس خود تهديدى از نوع ديگر محسوب مى‌شود. تمامى اين عوامل باعث شدند که هر گونه ديالوگى ميان دو کشور به تاخير بيافتد يا با مانع مواجه شود. اين امر نشانگر باور نئوکان‌ها و نيز دولت بوش به اين امر بود که آمريکا تنها در صورت تغيير رژيم ايران مى‌تواند با اين کشور کنار بيايد.

 

 

 

تمام اين‌ها منجر به پيش‌بينى‌هاى مداوم طى سال‌هاى اخير در مورد نقشه آمريکا براى نوعى حمله شد. بسيارى از کارشناسان اکنون اعتقاد دارند که چنين اتفاقى طى مدت باقيمانده از دولت بوش اتفاق نخواهد افتاد. شما اين طور فکر نمى‌کنيد؟

 

 

 

در اين زمينه بايد بسيار با احتياط حرف بزنيم. در اين ميان عوامل مختلفى، به ويژه در ايران، و همچنين در آمريکا دخيل هستند.

 

 

 

ديک چنى هنگام سخنرانى بر عرشه ناوهواپيمابر حاضر در خليج فارس اين حرف‌ها را زد، درست است؟ اما من گمان نمى‌کنم که در حال حاضر حملات پيشگيرانه هم تهديدى واقعى عليه ايران محسوب شوند.

 

 

 

اين حملات پيشگيرانه يک گزينه ثابت در معادله برخورد ايران و آمريکا باقى خواهند ماند، به عبارت ديگر آمريکا مى‌خواهد چنين احتمالى را تا مدت نسبتاً نامحدودى باز نگاه دارد. اما اين که چنين حملاتى تا چه ميزان مى‌توانند به واقعيت نزديک شوند، بستگى به تخمين آمريکا از زمان دستيابى ايران به فناورى هسته‌اى دارد. در حال حاضر، آمريکا مطمئن است که دستيابى ايران به فناورى ساخت سلاح‌هاى هسته‌اى تا پيش از سال 2010 روى نخواهد داد. 

 

حال بياييد از منظر ايران به ماجرا نگاه کنيم. ايران از اين مذاکرات به دنبال چه نتيجه‌اى است؟

 

 

 

اين گفت‌و‌گوها ميان ديپلمات‌هايى کارکشته و حرفه‌اى صورت خواهد گرفت. ديپلمات‌هاى حرفه‌اى اغلب به دنبال ثبات، راه‌حل و احتراز از جنگ مى‌گردند و در بندهاى ايدئولوژيک اسير نخواهند شد. در جهانى ايده‌آل، منافع مشترکى وجود خواهد داشت. آمريکا به دنبال ايجاد ثبات در عراق است. آمريکا آماده پذيرش عراقى است که موجب تحول خاورميانه نشود. آمريکا مطمئنا مى‌داند که عراق در بلندمدت جاى خوبى براى حفظ پايگاه‌هاى دائمى نظاميان آمريکا در منطقه نيست و از آن نمى‌توان به عنوان تخته پرشى براى عمليات احتمالى در ساير کشورهاى منطقه استفاده کرد.

 

 

 

ايران لااقل به لحاظ تئوريک، بايد بداند که دولت آشتى ملى در عراق بيشتر از يک دولت شيعه به ثبات عراق در بلندمدت کمک مى‌کند. همکارى در اين موارد عراق را به شريک و همسايه‌اى مطمئن براى ايران تبديل مى‌کند و بخشى از مشکلات استراتژيکش با آمريکا را نيز کاهش خواهد داد. اين همکارى همچنين از تنش موجود ميان کشورهاى شيعه و سنى در منطقه، که بر اثر درگيرى‌هاى فرقه‌اى در عراق به آن دامن زده شده است، مى‌کاهد. همچنين بايد توجه داشت که گروه‌هايى مانند القاعده همان‌قدر که با غرب دشمن هستند، با شيعيان نيز دشمن هستند.

 

 

 

ايرانى‌ها در موقعيت استراتژيک غريبى گير کرده‌اند: از يک طرف دولت آمريکا با نيروهاى تروريست  مى‌جنگد و به اين ترتيب به سوى شکستى بلندمدت گام برمى‌دارد و از طرفى ديگر موجب تقويت دولت شيعه عراق مى‌شود که پيوندهاى نزديکى با ايران دارد.

 

وقتى ساختار ايدئولوژيک  ايران را در نظر بگيريد، مى‌بينيد که آن‌ها هر چند منافع و انگيزه‌هاى کوتاه‌مدتى براى مذاکره با آمريکا دارند، اما احتمالا ترجيح مى‌دهند همچنان با بهره‌بردارى از موقعيت موجود در عراق، هم در معادلات اين کشور برنده شوند و هم موجب شکست آمريکا و تضعيف جايگاه آن در منطقه خاورميانه شوند. اما به هر حال اکنون نمى‌توانيم پيش‌بينى کنيم که در جريان اين مذاکرات چه اتفاقى خواهد افتاد. به هر حال اين ايده که مذاکره و گفت‌و‌گو هميشه مفيد و سازنده است، چندان هم درست نيست.


نظر شما :