ماجرای بنلادن و فرهنگ استراتژیک امریکا
در پاسخ به این سوال باید به سه مسئله اصلی توجه داشت؛ «مفهوم و نماد»، «بوروکراسی و تصمیم گیرندگان» و «متن و بازخورد»:
مفهوم و نماد
فرهنگ استراتژیک امریکا که فرهنگی سابقه دار و قابل مطالعه و دارای لایههای گوناگون است، عمدتا بر اساس مفاهیمی امنیتی و استراتژیک شکل گرفته و می گیرد. در دوران جنگ سرد مبارزه با کمونیسم و گسترش نفوذ شوروی عمده ترین مفهوم شکل دهنده به همه مناسبات امنیتی امریکا بود و فی الواقع فرهنگ ساز ترین مفهوم امنیتی در مجموعه استراتژیک امریکا به حساب می آمد. بعد از فروپاشی شوروی و برهه ای از خلا مفهومی، مفهوم مبارزه با تروریسم به مرور به اصلی ترین و بنیادی ترین مفهوم استراتژیک امریکا تبدیل شد که همه سیاستها و برنامه ریزیها و عملیات استراتژیک و امنیتی امریکا حول آن شکل می گرفت.
در دوران بعد از جنگ سرد مبارزه با تروریسم تبدیل به اصلی ترین مفهوم شد و در حال حاضر نیز این مفهوم به عنوان مفهوم غالب حضور قابل توجهی دارد. اما آن چه در فرهنگ امریکا درباره این مفهوم و مفاهیم بنیادین قابل دقت است آن است که مفاهیم در ذهنیت و فرهنگ استراتژیک امریکا در سطح افراد و نمادهای خاصی تقلیل پیدا می کند و این عادت فرهنگی امریکا است که جریانها و پدیدههای مخالف خود را به سطح افراد تقلیل داده و آن افراد را به تنفرآمیز ترین نمادها تبدیل کند و انرژی روانی، تبلیغاتی و سیاسی خود را بر آنها متمرکز نموده و سرانجام از طریق این نماد سازی برنامههای استراتژیک خود را پیش ببرد و بالطبع با از بین بردن آن نماد، احساس پیروزی و غلبه بر دشمن استراتژِیک خود داشته باشد.
این پدیده در جنگ جهانی دوم در شخص هیتلر، در دوران بعد از جنگ جهانی دوم در شخص استالین، در سالهای معاصر در شخصیت صدام و قبل از او تا حدودی در شخصیت قذافی، حتی در سطح خردتری در شخصیت نوریه گا رئیس جمهور پاناما و نظایر آنها در فرهنگ سیاسی امریکا قابل تشخیص است.
بنلادن نماد مبارزه با تروریسم و تقطیر تمام تنفرهای استراتژیک امریکا قلمداد می شد و کشته شدن او در این چشم انداز در قالب فرهنگ استراتژیک امریکا بی تردید به احساس پیروزی و غلبه بر چالشهای روانی ناشی از تحولات یازده سپتامبر منجر خواهد شد. به همین دلیل است که اوباما، رئیس جمهور امریکا در چند روز گذشته در مقایسه با هفتههای پیشین در میان افکار عمومی از محبوبیت بیشتری برخوردار شده است. نرخ محبوبیت (Approver Rate) او از زیر پنجاه درصد به پنجاه و شش درصد افزایش یافته که نشان دهنده غلبه بر نماد دشمنی با امریکا است.
اما باید در نظر داشت که واقعیت تروریسم و جنبشهای رادیکال صرفا در اشخاص خلاصه نمی شود و همان طور که برابر نهادن کمونیسم با استالین صحیح نبود و مرگ استالین باعث از بین رفتن کمونیسم نشد، مسئله مرگ بنلادن هم به عنوان یک نماد را نمی توان حتی بر اساس تجزیه و تحلیل کارشناسان ارشد امریکایی به معنی پایان غلبه بر تروریسم قلمداد کرد و به یک معنی، مفهوم مبارزه با تروریسم بر سر جای خود خواهد ماند. البته این مفهوم بدون نماد شده است و این خلا نماد چالشهایی را هم برای امریکا در بر خواهد داشت.
اما در نحوه پردازش نمادها و از بین بردن فیزیکی آنها دستگاههای بوروکراتیک و تصمیم گیرندگان امریکایی نقش دارند که باید به آنها هم توجه داشت.
بوروکراسی و تصمیم گیرندگان
در امریکا مجموعه دستگاههای امنیت کلی بسیار گسترده هستند و منظومه ای از سازمانهای سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی را دربرمی گیرند. این بوروکراسیها حیات مستقل خود را دارند و بدون در نظر گرفتن این که چه کسی ریاست آنها را بر عهده دارد، اقدامات خود را در زمینههای امنیتی و استراتژیک دنبال می کنند. نهادهایی مانند وزارت خارجه، وزارت دفاع، جامعه اطلاعاتی امریکا که متشکل از بیست و هفت سازمان اطلاعاتی و امنیتی است و مجموعههای پلیسی و تامین امنیت مرزها و شهرهای امریکا در این منظومه جای می گیرند.
این مجموعه بوروکراتیک، بخشی لایتجزا از فرهنگ استراتژیک امریکا است و بر همه آنها نگرش فرهنگی خاصی از بعد استراتژیک حکم فرما است. حتی به طور فنی تر و تخصصی تر باید گفت که در هر کدام از این سازمانها یک فرهنگ حرفه ای مخصوص به خود و ویژه قابل مشاهده است. به این معنی که فرهنگ حرفه ای وزارت خارجه امریکا با فرهنگ حرفه ای وزارت دفاع این کشور متفاوت است ولی در مجموع همه آنها در مجموعه بوروکراتیک امنیت ملی قرار می گیرند.
فارغ از مسئولیت روسا و وزرای اداره کننده این نهادها، هر کدام از این نهادها، منافع بوروکراتیک و سازمانی خود را دنبال می کنند و از تجارب ، نگرش، جهان بینی، اولویتها و نگرانیهای خاص خود برخوردار هستند.
البته در این میان باید به نقش بالاترین سطوح و تصمیم گیرندگان نهایی توجه کرد. جا به جایی افراد، نوع شخصیت و منش رهبران این نهادها در عملکرد تک تک آنها موثر است. فرهنگ استراتژیک امریکا بدون در نظر گرفتن ویژگیهای شخصی هرکدام از مسئولین نهادها قابل تحلیل کامل نیست. لذا جا به جایی که اوباما در تیم امنیت ملی خود در هفتههای گذشته اعلام کرده و البته طبق روال بوروکراتیک امریکا در یک روند دو تا سه ماهه انجام می گیرد، از این زاویه قابل توجه است. بنابراین ترکیبی از نخبگان و بوروکراسی برای فهم فرهنگ استراتژیک امریکا حائز اهمیت است.
در ماجرای بنلادن به طور خاص نیروهای سازمان مرکزی اطلاعات امریکا و مجموعه ای که در افغانستان و پاکستان درگیر هستند باید مورد توجه قرار بگیرند. جا به جایی پترائوس به عنوان مسئول عملیات نظامی امریکا به ریاست سازمان سیا، رفتن پانتا از سیا به وزارت دفاع و انتصاب کراکر به عنوان سفیر امریکا در افغانستان در این راستا باید مورد توجه قرار بگیرد. به این معنی که در کنار تداوم فرهنگ استراتژیک امریکا تغییراتی که هر کدام از اینها به وجود خواهند آورد را شاهد خواهیم بود.
در این خصوص باید گفت بازنشتگی رابرت گیتس، خود تحولی قابل توجه است. چون گیتس در معیارهای امریکایی شخصیتی میانه رو و عمیقا آشنا به فرهنگ استراتژیک امریکا بود و به تعبیر امریکایی از درون نهادهای امنیتی و نظامی امریکا به پست وزارت دفاع امریکا رسیده بود و از معدود وزرای دفاعی است که هم در کابینه جمهوری خواهان و هم در کابینه دموکراتها خدمت کرده است. لذا بعید است که کسی بتواند خلا تجربه او را به راحتی پر کند.
اما این جا به جاییها در نهایت تمرکز امریکا بر منطقه افغانستان و پاکستان را دچار تغییر و تحول خواهد کرد. به این صورت که امریکا در این منطقه درگیر خواهد بود اما کشته شدن بنلادن و جابه جایی پترائوس که مسئول عملیات نظامی بود، زمینه فکری و سیاسی خروج سریع تر نیروهای امریکایی از این منطقه را ایجاد خواهد کرد. البته این به نحوه عملکرد هر کدام از این نهادها و روسای آنها در چند ماه آینده خواهد داشت که این مسیر به چه صورت پیش رود.
می توان گفت که هیجان فعلی از کشته شدن بنلادن ممکن است مقطعی بوده و اوضاع آن چنان که واشنگتن فکر می کند پیش نرود. به این دلیل که هرکدام از این نهادها و افراد با چالشهای خاص خود رو به رو هستند و این اهمیت مسئله متن سیاسی و استراتژیک و بازخوردهای مربوطه را مطرح می کند.
متن سیاسی و استراتژیک و بازخوردها
در فرهنگ استراتژیک امریکا، این فقط مفاهیم، نمادها و بوروکراسی و تصمیم گیرندگان نیستند که تعیین کننده محصول نهایی استراتژیک هستند. متن متحول سیاست داخلی در امریکا، متن متحول سیاست منطقه ای و متن متحول سیاست بین المللی بر چگونگی عملکرد امنیتی امریکا تاثیرگذار است.
از مجموعه اخبار و گزارشهایی که به کشته شدن بنلادن مربوط است مشخص می شود که منطقه افغانستان و پاکستان هنوز به عنوان یکی از پر مخاطره ترین مناطق برای امریکا از نظر استراتژیک خواهد بود و متن سیاسی ـ امنیتی بسیار بغرنجی خواهد بود.
این که بنلادن در منطقه ای نزدیک اسلام آباد و در مکانی که به اجماع کارشناسان احتیاج به مجوز و اطلاع مقامات دولتی دارد، اقامت داشته مطلب کم اهمیتی در این متن نیست. آیا پاکستان در ماههای پیش رو با ثبات تر خواهد بود؟ یا بی ثباتی در این کشور افزایش پیدا خواهد کرد؟ این مسئله در متن سیاست منطقه ای تاثیر گذار خواهد بود و خود این بر متن سیاسی در داخل امریکا اثر مستقیم خواهد داشت.
علاوه بر این نمی توان بین تحولات خاورمیانه عربی و غلیان و هیجانی که از یمن تا شمال افریقا را در بر گرفته و منطقه پاکستان و افغانستان در تاثیر نهایی بر امنیت امریکا ارتباطی قائل نشد. لذا این متن بسیار مبهم، پرمسئله و مغشوش است.
کشته شدن بنلادن قطعا در امریکا و کشورهای غربی با حمایت عمومی و افزایش محبوبیت اوباما همراه بوده اما در برخی از مناطق توام با نگرانیهای بیشتری از شدت گرفتن فعالیت نیروهای مخالف امریکا مخصوصا در منطقه افغانستان و پاکستان همراه بوده است. لذا این متن سیاسی و امنیتی بسیار حائز اهمیت است و این خود بر عناصر دیگر تاثیر خواهد داشت. یعنی این متن تعیین کننده نحوه تصمیم گیری نخبگان و سرانجام چگونگی مبارزه با تروریسم است.
نظر شما :