شما انقلابی حس کردید؟
ديپلماسى ايرانى: این بار ظاهرا حق با باراک اوباما بود زمانی که این سخنان را بر زبان راند: "ما شاهد ورق خوردن برگههای تاریخ در مصر هستیم. البته هنوز روند گذار مصر به سمت و سوی دموکراسی تمام نشده است." نمیدانیم که تاریخ از اینجا به بعد چگونه ورق خواهد خورد. آیا مصر به سمت دموکراسی میرود و یا ما شاهد دولت خودکامه دیگری خواهیم بود؟ حسنی مبارک را از 72 ساعت پیش با نام رئیس جمهوری سابق میشناسیم. ارتش در مصر کنترل امور را در دست دارد. البته این سنت از زمان عمر فاروق در سال 1952 تا همین امروز سر جای خود بوده است. به حکومت نظامیها نمیتوان گفت حکومت دموکراتیک.
سه موضوع قابل بحث اینجا وجود دارد:
1. آنچه که تا امروز در مصر رخ داد را به سختی میتوان انقلاب خواند. سزار شاید رفته باشد اما آن رژیم با تمام قوا در قدرت مانده است. به نظر نمیرسد که مرد منتخب آمریکایی و منصوب حسنی مبارک یعنی عمر سلیمان بتواند مردم جمع شده در خیابانها را راضی نگاه دارد. برای راضی کردن مردم مصر با این سرعت بسیار زود است. البته در نهایت ارتش از شر مبارک خلاص شد. با کشوری که روزهای بحرانی و اعتراض را پشت سر میگذارد و حسنی مبارک در کنار هم نمیتوان کنار آمد. همین جا قید کنم که ارتش مجوز انقلابی دیگر در مصر را نمیدهد.
2. توافقنامه صلحی که مصر با اسرائیل بست همچنان بر قوت خود پابرجاست. اگر قرار باشد دموکراسی واقعی مصر را در آغوش بگیرد و نظر و رای مردم لحاظ شود بیشک این توافقنامه نیز باید محو شود. این اتفاق اما رخ نداد. مصر با دلایل خاص خود وارد روزهای آشتی و دوستی با اسرائیل شد. این کشور برای پایان دادن به چندین دهه ناآرامی به واسطه حضور اسرائیل در بیخ گوش خود، این معاهده صلح را امضا کرد. پس از آن هم اسرائیل مشغول کار خود بود و مصر نیز. این توافقنامه در سال 1977 عملی شد و البته که نقش ارتش در امضای آن قابل کتمان نیست. اکنون که مبارک رفته بیشک میزان همکاری قاهره با تلآویو کم خواهد شد اما این کاهش در روابط استراتژیک به این معنا نیست که مصر خود را درگیر نبرد دیگری با اسرائیل میکند. ارتش هم در این چنین وادی خود را وارد نمیکند.
3. ایالات متحده شاید قبضهای ارتش مصر را پرداخت کند و با افسران ارتش هم ارتباط نزدیکی داشته باشد اما میزان نفوذ کاخ سفید بر ارتش بسیار محدود است. شاید ما بتوانیم اسلحه را نشانه برویم اما توان و اختیار شلیک را نداریم. دیگر کشورهایی مانند پاکستان ترجیح میدهند دولتهای به ظاهر دموکراتیک داشته باشند اما در قالب نظامی به فعالیت خود ادامه دهند. به غیر از اخوان المسلمین در حال حاضر هیچ گونه گروه سازمان یافته سیاسی و منظمی در مصر وجود ندارد. البته این گروه هم در چند دهه اخیر به شدت متحول شده و آنچنان که گفته میشود تندرو و افراطی نیست.
آنچه که در کشورهای عربی در چند هفته اخیر رخ داد در حقیقت خیزش مردمی بی سابقه اعراب بود علیه رهبران خودکامه. همین مساله اعراب را به شدت عصبانی کرد و البته اصرارهای اسرائیل برای ترمز کردن اوباما در برابر جریانهای اعتراضی در مصر هم بی دلیل نبود.
نمیتوان قاطعنانه تاکید کرد که حوادث مصر در کدامین کشور دیگر تکرار خواهد شد، اما میتوان با قدرت تاکید کرد که در اردن این الگو به این سادگی عملی نخواهد شد. ارتش در اردن به این راحتی پشت ملک عبدالله را خالی نمیکند. دلایل آن هم مشخص است: ملک عبدالله در اردن به اندازه حسنی مبارک در مصر منفور نیست. دومین دلیل این است که ارتش در اردن ریشه در جمعیت قبایل شرقی دارد و برخواسته از فلسطینیهای مهاجر نیست که اکنون نیمی از بحرین را در دست دارند. اردن همواره محل تنش میان اردنیهای برخواسته از سواحل شرقی و فلسطینیها بوده است. ارتش هم تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا مرد محبوب خود یعنی ملک عبدالله را بر تخت سلطنت نگاه دارد.
مبارک رفته و ما روزهای بعد از وی را سپری میکنیم. در بیست روز گذشته باراک اوباما مورد قضاوتهای بسیار قرار گرفت. اوباما در روزهای نخست دوستان اطلاعاتی اش در سیا را برای عدم آگاهی از این ماجرا مواخذه کرد. رئیس سازمان سیا اما با یک جمله آقای اوباما را قانع کرد: میتوانیم پسلرزهها را پیش بینی کنیم اما خود زلزله را خیر.
در این فضا بهتر است آقای اوباما نقش پیشرو را بازی نکند و بیشتر از دور نظارهگر باشد. یکی از بزرگترین مشکلات امریکا در این بحران عدم قطعیت نبود رهبر انقلاب در مصر بود. هیچ کس مسئولیت این حوادث را نمیپذیرد و البته هیچ کس هم نقش هادی را بازی نمیکند. آیا مردم سرانجام در روزهای آتی به خانههای خود میروند و به رفتن مبارک دلخوش میکنند. چه کسی گمان میکرد که ابزاری که در دانشگاه هاروارد برای دوستیابی تعریف شد، تبدیل به اهرمی شود برای خیزشها در خاورمیانه؟ با این همه هنوز خیابانهای قاهره از نظامیها خالی نشده است.
منبع: ریل کلیر پالیتیک
نظر شما :