بیاعتمادی و عدم شکلگیری نظام منسجم در خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: در اتحادیه عرب پیشنهادی مبنی بر عضویت دو کشور ایران و ترکیه مطرح شده است که این امر باعث به وجود آمدن اختلافاتی در این اتحادیه شده است. دیپلماسی ایرانی موانع و مشکلات عضویت این دو کشور در اتحایه عرب را در گفتوگویی با دکتر رحمان قهرمانپور، مسئول کمیته خلع سلاح مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، بررسی کرده است.
آیا ایران و ترکیه میتوانند وارد اتحادیه عرب شوند و اصولا چنین طرحی قابل اجراست؟
اتحادیه عرب از ابتدای تاسیس با یک سری ناکارآمدیها و مشکلات مواجه بوده است. به نظر میرسد که در منطقه، ایجاد سازمانها و اتحادیهها مورد نظر نیست، چرا که انواع مختلفی از این نوع سازمانها مثل اتحادیه عرب، او آی سی و دهها اتحادیه مختلف وجود دارد. اما این کشورها به دلایل مختف به هم اعتماد ندارند و این بیاعتمادی مستمر تاریخی به اضافه حضور قدرتهای خارجی و به طور مشخص امریکا و انگلیس در طی دوران پس از جنگ جهانی دوم باعث شده که سازمانهای منطقهای کارآمدی بالایی نداشته باشند. بنابراین اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم، اینکه ایران و ترکیه وارد اتحادیه شوند اوضاع را خیلی تغییر نخواهد داد.
در این خصوص که دو کشور ایران و ترکیه وارد اتحادیه عرب شوند و اینکه خود اتحادیه این بحث را مطرح کرده است بسیار تامل بارانگيز است.
کشور ترکیه از زمان قدرت گرفتن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 و یا دقیقتر از زمان وزیر خارجه شدن داوود اوغلو یک نوع سیاست نگاه به منطقه و از جمله کشورهای عربی را در پیش گرفته و شاهد ظهور افقهای جدیدی در روابط ترکیه با عراق هستیم. ضمن آنکه از طرف دیگر روابط ترکیه و اسرائیل هم دچار تنش شده است. و ترکیه برخلاف سیاست سنتی خودش در مقابل اسرائیل مقاومتی از خود نشان داده است و این نیز انگیزهای به اعراب داده است که بتوانند ترکیه را وارد معادلات منطقهای خود کنند.
کشور ترکیه چه پتانسیل یا ایدئولوژی خاصی را برای ورود به این معادلات منطقهای داراست؟ آیا میتواند جریان فکری خاصی را در منطقه القاء کند؟
ترکیه به لحاظ جریانهای ایدئولوژیکی بیشتر از اینکه بخواهد در منطقه تاثیرگذار باشد، متاثر از جریانهای منطقه به خصوص انقلاب اسلامی ایران بوده است. اینکه ترکیه چه پتانسیلهایی دارد در اولویت دوم است. به نظر میرسد پیرو این تحولاتی که در منطقه اتفاق افتاده است، کشورهای عربی مایل هستند که ترکیه را وارد معادلات منطقهای کنند.
شاخه مهم دیگر این درخواست اعراب، مسئله ایران است. اعراب نسبت به ایران احساس دوگانهای دارند. از یک طرف به دلایل تاریخی. ایران مرزهای آبی زیادی دارد و از اين بايت احساس تهدید میکنند و از طرف ديگر به دليل مسئله هستهای ایران. این موضوعات باعث شده است که مسئله ایران فراى اینکه تهدید یا فرصت براى آنها باشد به شکل جدیدی مطرح شود. لذا دلیل دعوت اعراب از ایران به موازات ترکیه، تلاشی برای برخورد یا حل مسئله ایران از یک زاویه جدید و همراه با حضور ترکیه است.
تفکراتی در جهان اعراب وجود دارد مبنى بر اينکه اکنون که رژیم صدام فروپاشیده و ایران براى موازنه رقیبى جدی در منطقه ندارد، میتوان از ترکیه برای ایجاد موازنه در مقابل ایران استفاده کرد؛ لذا با این دیدگاه مسئله همکاری و رقابت همزمان با هم دیده میشود. یعنی اگر ایران و ترکیه وارد اتحادیه عرب شوند از یک طرف نفس تازهای خواهد گرفت و هم قدرت چانه زنی و پتانسیل آن افزایش خواهد يافت و از طرف دیگر به فرض محال اگر چنین اتفاقی بیفتد، ایران و ترکیه در یک چارچوب نهادی در کنار هم قرار میگیرند که بخشی از فعالیتها و رقابتهای آنها در چارچوب اتحادیه عرب صورت خواهد گرفت.
آیا دليل دعوت از ایران به این امر بر نمیگردد که میخواستند ایران را وارد بازی های منطقهای و یا درگیر پروندههای اقتصادی کنند تا بهتر بتوانند با تهدیدهای ایران مقابله کنند؟
بحث نهادگرایی در خاورمیانه پس از جنگ جهانی دوم مطرح بوده است. به اين معنى که از چارچوب های نهادی یا مشوق های اقتصادی برای حل مشکلات سیاسی بین کشورها استفاده شود. حتی زمانی که بحث خاورمیانه هم مطرح شد اصل بر این بوده است که با توجه به فصل مشترک کشورها، مسائل بین آنها را حل و همکاریها را پایهگذاری کنند.
اما تجربه تاریخی نشان داده است که نهادگرایی و افزایش و تعمیق همکاری نهادی در خاورمیانه خیلی نتیجه بخش نبوده است. ضمن اینکه باید اصولا مشخص شود که آیا ایران و ترکیه میخواهند که وارد اتحادیه عرب شوند یا خیر! این موضوع مطرح شده، اما اینکه تا چه اندازه عملیاتی است در شرایط فعلی بعید به نظر میرسد. این امر که رویکرد ترکیه به اعراب تغییر کرده است دلیلی برای تمایل این کشور بر ورود به اتحادیه عرب نخواهد بود و همچنین تمایل ایران هم برای عضویت در اتحادیه مورد تردید است. همان طور که چند سال پیش نیز ناظر عضو بودن ایران هم مطرح شده و به نتیجه نرسیده بود. به نظر میرسد علت اصلی اینکه این درخواستها معوق میماند این است که بازدارندههایی در همگرایی نهادها در منطقه همچنان وجود دارد که مانع از این میشود برخی از کشورها مشکلات خود را از طریق چنین نهادهایی و به این شکل حل کنند.
اين عوامل بازدارنده چه ها هستند؟
مهمترین عامل بازدارنده بحث ساختار ناهمگون منطقهای بوده است، یعنی ما در منطقه از یک طرف کشوری همانند سودان را داریم که مشکل اعمال حاکمیت بر جنوب خود را دارد و از طرف دیگر کشورهای ثروتمندی را داریم همانند بحرین و قطر که درآمد سرانه آنها معادل درآمد سرانه کشورهای اسکاندیناوی و امریکاست. این ناهمگونی ساختاری در خود جهان عرب هم وجود داشته در کنار رقابتهایی که بین آنها هم وجود داشته است.
در بیرون جهان عرب یعنی در پیرامون آنها کشورهای ترکیه و ایران قرار دارند که مشترکاتی با آنها دارند. نمونه این مشترکات دین اسلام است که ترکیه عثمانی بوده است. همچنین ممکن است که مشترکات فرهنگی و زبانی وجود داشته باشد. اما نظام منطقهای بعد از جنگ جهانی دوم امکان شکلگیری و تداوم نداشته است. نظام منطقهای به این معناست که یک نظام مشترکی وجود داشته باشد و همه کشورها را در برگیرد. ولیکن از ابتدا این کشورهای پیرامونی یعنی ایران و ترکیه جدا از کشورهای عربی کار کردند و حتی خود کشورهای عربی هم دچار شکاف شدند.
در اصل مسئله امنیت مطرح بوده است. به اعتقاد برخی طی نکردن فرایند دولت- ملت سازی در خاورمیانه مهمترین مسائله عدم شکلگیری نظام منطقهای هست. این عدم شکلگیری دولت – ملتها مسئله عدم امنیت، توسعه نامتوازن را به وجود میآورد.
در جمع بندی باید گفته شود که زمینههای بالقوه مشترکى وجود دارد که برای بالفعل کردن آن عنصر اعتماد نیاز هست که پیششرط اصلی شکلگیری یک نظام منطقهای منسجم است، ولی متاسفانه عنصر اعتماد به دلیل برخی دخالت هاى خارجی هیچ گاه به وجود نیامده و در چشم انداز موجود امکان به وجود آمدن این پیش شرط نیز بعید به نظر میرسد.
نظر شما :