دست خالی اسرائیل از کمپ دیوید بزرگترین پیروزی مصر بود
هشتم مارس 1979 کارتر به مصر آمد و به اسکندریه رفت و در مجلس ملی مصر سخنرانی کرد. شما از این مذاکرات نگران بودی و نگرانیات را در کتابت بازتاب دادهای. کارتر در مجلس، وعدهی راه حلی همهجانبه داد و اینکه حقوق فلسطینیان را خواهد داد. بعد از آن به اسرائیل رفت اما نتوانست اسرائیلیان را به پذیرش هیچ یک از خواستههای مصریان راضی کند و در بازگشت، در فرودگاه قاهره هیچ صحبتی نکرد. کارتر وعدههای بسیاری به سادات داده بود و سادات امید داشت که این بار کارتر با توافقنامهی نهایی بیاید. شما اوضاع را چهطور میدیدید؟
باید دوباره بگویم که ما وقتی توافقنامه را امضا کردیم، و حتا قبل از آن وقتی اسناد مربوط به توافقها را مبادله کردیم، توافقی خاص دربارهی عقبنشینی نیروهای مصری از سینا و توافق خاص دیگری دربارهی عقبنشینی یا آرایش مجدد نیروهای اسرائیلی و انتخابات و خودمختاری فلسطین امضا کردیم. بالاتر از این، اگر وقت تعیینشده برای عقبنشینی را نگاه کنی میبینی که عقبنشینی از مصر قرار بود 9 ماه بعد آغاز شود، اول از خط رأس محمد العریش و بعد مراحل بعدی. میخواهم بگویم بر همهی این مسائل توافق شده بود. قرار بود در این 9 ماه اتخابات اسرائیل و انتخابات سرزمینهای اشغالی، هم در غزه و هم در کرانهی باختری، برگذار شود...
اما اینها فقط حرف بود و عملی نشد...
اجازه بده توضیحم تمام شود. بعد از کمپدیوید چند توافقنامه میان فلسطینیان و اسرائیلیان امضا شد؟ از اسلو تا الآن؟
آقای دبیر کل، اساساً جنگ اعراب و اسرائیل برای فلسطین بود نه سینا.
نه خیر. چه کسی چنین حرفی زده؟ آنها نفت میخواستند.
جنگ اعراب و اسرائیل برای فلسطین درگرفت نه سینا، اما سادات اعلام کرد برای سینا وارد مذاکرات میشود و بیگن گفت که سینا اساساً به مصر ربطی ندارد و شما همینطور مشغول مذاکره بودید. تنها مشکل هم بند ششم بود که کارتر در ملاقات با بیگن دربارهی آن حرف زد. مصر میگفت این بند ششم دست مصر را خواهد بست. ویلیام کوانت هم نوشته که کارتر با بیگن صحبت کرد و این بند، اساس توافقنامه بود که بدون آن کل توافقنامه فقط یک کاغذپاره به حساب میآمد. این بند بسیار مهم و حیاتی بود چون همهی تعهدات دفاع مشترک میان مصر و دیگر کشورهای عربی را بیاعتبار میکرد.
این حرف اصلاً دقیق نیست.
اما حرف محمود ریاض است نه من که دبیرکل کنفرانس کشورهای عربی است.
اشکال ندارد. با همهی احترامی که برای او قائلم او هیچ وقت کار حقوقی نکرده است. بگذار برایت درست توضیح بدهم.
ویلیام کوانت هم همین را در خاطراتش نوشته است.
ببین. بند پنجاه و یکم حق دفاع مشروع را میدهد و آن بند بر این بند ششم اولویت دارد...
این را همیشه میگفتهاید تا خودتان را توجیه کنید و بگویید کارتان اشتباه نبوده است.
من که از اول آن را پذیرفته بودم چرا باید خودم را توجیه کنم؟
شما بسیار ناامید بودید و این را در خاطراتتان آوردهاید.
البته من هم مانند هر دیپلمات دیگری نگران بودم مبادا به هدف نرسیم.
چرا مصطفی خلیل مخالف امضا کردن توافقنامه بود؟
من جزئیات را یادم نیست.
در بیست و ششم مارس عمرو موسی به شما خبر داد که مصطفی خلیل به توافقنامهی امریکا و اسرائیل اعتراض دارد.
آن صرفاً اعلام اتحاد و همبستگی بود و ربطی به صلح اعراب و اسرائیل نداشت.
خودتان نوشتهاید که سادات به این جزئیات کار نداشت.
اما دستآورد ما بسیار درخشان بود.
منظورت همین فاجعهای است که میبینیم؟
این فاجعه ربطی به کمپدیوید ندارد.
خواهش میکنم شفاف و صادق به مردم و به تاریخ بگویید که آیا فکر میکردید که بیست و پنج سال بعد از آن توافقنامه، وضع مصر اینطور باشد که الان هست؟
مصر بیست و پنج ملیون نفر افزایش جمعیت داشته است.
خوب اینها میتوانند به توسعهی کشور کمک کنند.
نهخیر. مشکل همین افزایش جمعیت است.
بگذار به کمپدیوید برگردیم.
چرا اینقدر کمپدیوید را دوست داری؟ الان بیست و پنج سال گذشته و دیگر یک موضوع ثانوی است. الان مسائل بسیار مهمتری مطرح است، انقلاب تکنولوژیک و تغییر جهان و ...
ما هم به انتهای این مطلب رسیدهایم. به امضای نهایی توافقنامه. در جشن امضای توفقنامه کسینجر کنارت نشسته بود و چنان عمل میکرد که گویی مجلس عروسی اوست.
و به من گفت که من میتوانستم بیشتر از این برایت تعهد بگیرم.
بله. گفت چرا سادات این را امضا میکند؟ من میتوانستم خیلی بیشتر از این برایتان بیاورم.
مثل آن است که به یک سمساری چیزی را بفروشی و بعدی بگوید من دوبرابر میخریدم. کسینجر باید هم چنین حرفی بزند.
امریکاییها و اسرائیلیها در آن جشن بسیار شاد بودند اما شما مصریها افسرده و غمگین بودید. چرا؟
چون آنها به نتایجی که میخواستند رسیده بودند اما ما هنوز نگران بودیم که به نتیجهی مطلوب نرسیم.
برای این نبود که خودتان میدانستید چه اشتباهی کردهاید؟ خودت نوشتهای که در حل مسئلهی فلسطین شکست خوردید و توافقنامهتان آیندهای نخواهد داشت.
بله نوشتهام. اما الآن میبینم که کارمان درست بوده. در ضمن، مسئلهی فلسطین فقط وظیفهی مصر نیست. قبل از هر چیز مسئولیت مردم فلسطین و رهبران فلسطین و جامعهی بینالمللی است. این مسئله بدون مشارکت جامعهی جهانی ممکن نیست. ما نتوانستیم جامعهی جهانی را با خودمان همراه کنیم و جامعهی جهانی الآن با اسرائیل همسخن است.
الآن مردم مصر میپرسند که چرا حکومتشان نمیتواند حلی برای فلسطینیان پیدا کند؟ این علتی جز توافقنامهی کمپدیوید دارد؟
این حرفها برای فرار از مسئولیت است. میخواهیم برای فرار از مسئولیت به گذشتهها بازگردیم. چرا الآن کاری نمیکنیم. چرا مانند دیگر کشورهای توسعهیافته پیشرفت نمیکنیم؟
شما جواب بدهید.
چرا؟ چون این جامعه عقبمانده است. حال این سؤال مطرح میشود که چرا جامعه عقبمانده است؟ چرا نمیتواند با جوامع دیگر رابطهی سالم برقرار کند؟ اینجا نمیتوانی بگویی بهخاطر کمپدیوید و چون مصطفی خلیل عصبانی بود و سایروس وانس لبخند میزد و از این حرفها. آقا جان این حرفها مربوط به بیست و پنج سال پیش است و الآن کاملاً ثانوی است.
خودتان نوشتهاید که «من تنها کسی نبودم که فکر میکرد اسرائیل پیروز شده و مصر شکست خورده است.»
بله اما الآن عکس این را میگویم.
چرا؟ اسرائیل دستآوردهای بیاندازهای از کمپدیوید داشت.
اتفاقا بزرگترین پیروزی ما این بود که اسرائیل هیچ دستآوردی نداشت و خدا سادات را بیامرزد که توانست به ما نشان دهد که در چه ورطهای هستیم.
شما را مهندس صلح با اسرائیل میخواندند. در آوریل 1979، سادات ریاست هیئت همراهی را که قرار بود بیگن را برای دیدار از مصر همراهی کند به شما واگذار کرد. اما شما ناراحت بودید و نمیخواستید بروید. چرا؟
چون روابطم با بیگن خوب نبود و بایست چاپلوسیاش میکردم.
سادات کسی غیر از شما را نداشت. مصطفی خلیل این وظیفه را قبول نکرد و عذر آورد که بیمار است.
مصطفی خلیل هم ناراحت بود. چون بار دوم که به کمپدیوید رفتیم ـ ببین باز هم به جزئیات برگشتیم ـ بیگن گفت که من با مصطفی خلیل صحبتی ندارم و فقط با سادات مذاکره میکنم. مصطفی خلیل اما گفت من هم مثل خودت نخست وزیر هستم و ما در یک سطحیم. برای همین به مصطفی خلیل برخورد و ناراحتیاش هم برای همین بود نه برای توافقنامه.
در همهجای دنیا قبل از امضای توافقنامهها آن را در مجالس ملی مطرح میکنند. اما سادات بعد از آنکه همهچیز را امضا کرد موافقت مجلس را خواست و فقط پانزده نفر مخالف بودند و، مثل همیشه، بقیه کف زدند. در 19 آوریل هم همهپرسی اجرا کرد و 99 درصد مردم موافق بودند.
البته این خیلی هم عجیب نیست؛ اینکه قوهی مجریه توافقنامهای را امضا کند و بعد با مجلس ملی مطرح کند. مثلاً ویلسن، رئیس جمهوری امریکا، اول قرارداد ورسای را امضا کرد و بعد آن را به سنای امریکا داد که سنا رد کرد. خلاصه، میخواهم بگویم به لحاظ قانونی مشکلی ندارد. این توافقنامه از نوع توافقنامههایی بود که باید مجلس تأیید میکرد و به مجلس عرضه شد و در کمسیون روابط خارجی و کمسیون دفاع بررسی شد و بعد هم در صحن علنی رأی آورد. لابد الآن میگویی که این هم غیرقانونی است و همهی مشکلات از کمپدیوید است و...
اینکه کمپدیوید فاجعه بود فقط حرف من نیست. هرمن التس، سفیر امریکا در قاهره...
ظاهرا اتفاق تازهای افتاده که از یک امریکایی نقل قول میکنی...!
چون مدام میگویی از مرتجعها نقل میکنم گفتم این بار یک امریکایی بیاورم...
البته امریکایی هم میتواند مرتجع باشد..!
هم هیکل این را نقل کرده و هم خود شما در خاطراتتان که در 12 می 1979، در منزل دکتر زهیر فرید، هرمن التس در حضور همه به شما گفت که کمپدیوید یک فاجعه بود.
این هم حرفی است. پنجاه حرف متفاوت دربارهی کمپدیوید میشود زد. میخواهی همه را اینجا برایت نقد و بررسی کنم؟
ادامه دارد...
نظر شما :